۱۳۹۸ فروردین ۱۱, یکشنبه

احضار موسی جوادی از بازداشت شدگان دی ماه ۹۶ به دادگاه اردبیل

موسی جوادی یکی از بازداشت شدگان دی ماه ۹۶ ، روز ۲۷ اسفند ماه ۹۷، به شعبه هفتم دادگاه اردبیل احضار و به وی ابلاغ شد که وثیقه او به ۵۰۰ میلیون تومان و یک ضامن کارمند افزایش پیدا کرده است. 
Add caption






به گزارش کانون حقوق بشری نه به زندان - نه به اعدام، موسی جوادی همچنان در خصوص فعالیت در فضای مجازی تحت فشار است و مورد تهدید قرار گرفته که در فضای مجازی فعالیت نکند.
موسی جوادی، فرزند جواد، متولد ۱۳۴۶، کارمند آب منطقه ای در اردبیل، در تاریخ ۱۸ بهمن ماه سال ۹۶، توسط اداره اطلاعات اردبیل بازداشت شد و مدت ۱۸ روز تحت فشارهای روحی و روانی شدید در سلول انفرادی بازداشتگاه اداره اطلاعات به سر برد. طی این مدت خانواده از وی هیچ اطلاعی نداشتند. وی سپس به بند ۷ زندان مرکزی اردبیل منتقل و در روز ۲۹ فروردین ماه با قید وثیقه آزاد شد.
اتهام وی اقدام علیه امنیت کشور از طریق فعالیت در گروه‌ها و کانال‌های تلگرامی بوده است.

 اخبار ما را در سایت جوانه ها
و کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام دنبال کنید
#ایران #حقوق_بشر #زندان_مرکزی_اردبیل #تظاهرات_سراسری_ایران

گزارش مشروح از بهداشت، بیماری‌ها و شرایط زندانیان در زندان مرکزی کرج


گزارشی که ذیلا میخوانید، یکی از زندانیان آزاد شده از مشاهداتش از وضعیت زندانیان در زندان مرکزی کرج بازگو کرده است.
به خواست این زندانی آزاد شده نام او در این گزارش آورده نشده است. این گزارش توسط کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام، تهیه و تنظیم شده است.


«طی مدت زندان توسط دولتمردان زندان به ما خیلی ستمها شده و می شود. شکنجه ها زیاد است. مواد توسط مسئولان زندان وارد می شود و به فروش می رسد. به این وسیله زندانیان و خانواده های زندانیان را به چالش می کشند تا از آنها پول بگیرند.
غذا بسیار بی کیفیت است. هنگام آمارگیری با زندانیان بدرفتاری می شود. کلاسهای به اصطلاح آموزشی در زندان وجود دارد که خود ابزاری برای شکنجه روحی زندانیان است.
به پرونده ها رسیدگی قضایی نمی شود. بسیاری از زندانیان بلاتکلیف و به همین دلیل تحت فشارند به همین علت با کوچکترین جرقه ای با هم درگیر می شوند. مسئولان زندان و زندانبانان از این موضوع استقبال می کنند و به آن دامن می زنند. 
در نمونه ای حدود سه هفته پیش رئیس زندان به یکی از زندانیان که مدت ۱۷ سال در زندان بوده سه بار وعده داد که او را آزاد خواهند کرد. اما بعد از ۱۰ روز به او گفت که آزادیت منتفی شده است. این زندانی به طرزی دچار جنون شد که با یکی دیگر از زندانیان درگیر و با چاقو او را مجروح و راهی بهداری زندان کرد.

آنچه در این زندان اتفاق می افتد اگر کتاب شود، کتابی بی نظیر خواهد بود. مردم نمی دانند ما در این زندانها چه می کشیم به ما به چشم بزهکار و مفسد اجتماعی نگاه می شود. خیلی‌ها در زندان جانشان را از دست دادند. حدود ۱۱۵ تن از دوستان من به ناحق در زندان اعدام شدند. بسیاری از خانواده ها همه چیزشان را از دست دادند.

جیره غذایی در ماههای اخیر کم شده و لوازم شوینده و بهداشتی داده نمی شود. ماهیانه فقط یک شامپو و یک عدد صابون می دهند. ۷۰ درصد زندانیان امکانات بدلیل نداشتن ملاقات، توان تأمین حداقل مایحتاجشان شامل غذا، مواد بهداشتی و سیگار را ندارند. به همین دلیل نمی توانند حداقل بهداشت خود را رعایت کنند. به همین دلیل بیماری گال و بیماریهای پوستی در این زندان شایع است. 

بیماریهای داخل زندان
بیماری گال و بیماریهای پوستی شایع ترین بیماریها در میان زندانیان است. ایدز و هپاتیت در زندان مرکزی کرج بیداد میکند. در هر سالن حداقل ۵-۱۰ نفر بیمار مبتلا به هپاتیت و حداقل ۱۲ زندانی مبتلا به ایدز هست. هیچ اقدامی از طرف بهداری زندان برای قرنطینه این بیماران انجام نشده و بیماری به دیگر زندانیان سرایت میکند. 
مبتلایان به بیماری سل نیز در سالن‌ها در بین زندانیان دیگر زندگی می کنند. هر چند وقت یکبار اکثر زندانیان مبتلا به ویروسهای فصلی می شوند. چندی پیش تعداد زیادی از زندانیان دچار دل درد و ضعف شدید شدند و به شدت عرق می کردند. آثار بیماری شبیه وبا بود. به زندانیان گفته شد که این وبا نیست. تعداد زیادی از زندانیانی که به این بیماری مبتلا شدند، هنوز کاملا درمان نشده اند.
اما برای هر کدام از این بیماریها که مراجعه شود به زندانی بیمار مسکن یا قرص معده داده می شود. زندانی برای هر بیماری مراجعه کند به او همین دارو داده می شود. به جای درمان به بیماران می گویند بیماری شما عصبی است به دلیل زندانی بودن بیمار شده اید.

شرایط اسفناک زندانیان جدیدالورود

زندانی جدید الورود جایی برای خواب ندارد و در کریدور زندان و هواخوری زندگی می کند.
زندانیان جدید قبل از ورود به بند به مدت ۴-۵ روز در قرنطینه می مانند. سپس به سالن ۲ منتقل می شوند. بعد از دو ماه به سالن‌های دیگر منتقل می شوند. چون جدیدالورود هستند امکان استفاده از امکانات زندان را ندارند. تا یک سال تخت ندارند. به آنها سه پتو می دهند. شب ها باید در کریدور بخوابند. روزها هم سه پتوی خود را به هواخوری می برند و تا زمانی که هواخوری باز است در هواخوری می مانند. جدیدالورودها تا یکسال در سرما و گرما و باران در هواخوری زندگی می کنند. 
برای گرفتن غذا باید در صف بایستند تا جیره غذایی را بگیرند و در همان هواخوری بخورند. زجری که زندانی در این مدت می کشد تا زمانی که یک تخت خالی شود و به او داده شود برابر با مرگ است و آرزوی مرگ می کنند.
اتهام برخی افرادی که با این شرایط روبرو هستند،‌ چند گرم مواد مخدر است. تعدادی افراد مسن و بیمار هستند که در این شرایط روزگار می گذرانند. پیرمردی در بین این افراد است که با دو گرم تریاک دستگیر شده و شش ماه است بلاتکلیف است. 
برخی از آنها فقط یک دست لباس دارند. به دلیل نداشتن امکان حمام و مواد بهداشتی شرایط اسفناکی دارند. زندانیان قدیمی تر نه فقط به خاطر خدا و انساندوستی، بلکه برای اینکه بیماری بیشتری در زندان شیوع پیدا نکند به آنان کمک می کنند. مواد بهداشتی و لباس در اختیار آنها قرار می دهند تا بتوانند کمترین موضوعات بهداشتی را حل کنند و از بیماریهای بیشتر پیشگیری کنند. 

زندانیانی که در هواخوری زندگی میکنند و زندانیانی که پول ندارند، برای تأمین حداقلهای زندگی مجبورند تن به کارهای کثیف بدهند. زندانیان قدیمی تر که توان مالی دارند برای جلوگیری از شیوع بیماری و فساد بیشتر در زندان به بقیه کمک مالی می کنند. 

متادون در زندان

متادون ظاهرا در زندان برای کنترل و ترک اعتیاد استفاده می شود. اما این ماده بدتر از هر نوع اعتیادی است. به گفته زندانیان عوارض استفاده از مواد مخدر دیگر کمتر از مصرف متادون در زندان است. تا دو سال پیش هر زندانی ۳۰ هزار تومان تحت عنوان حق ویزیت به بهداری پرداخت می کرد که روزانه به او متادون بدهند. اما از یکسال پیش هم به این دلیل که دیدند زندانیان توان پرداخت پول متادون را ندارند آن را به صورت رایگان توزیع می کنند. چرا که مسئولان زندان از اینکه زندانیان از متادون استفاده کنند و تمام وقت بخوابند، استقبال میکنند. 
زندانیان معتاد آزاد بودند که از ۵ تا ۳۰ سی سی از این ماده استفاده کنند. تعدادی از زندانیان به این دلیل از بین رفتند. تعدادی از آنان مبتلا به هپاتیت و بیماریهای دیگر شدند. چرا که استفاده از متادون باعث از کار افتادن کبد، بالا رفتن قند خون، می شود. ۱۰ تا ۱۵ روز استفاده از متادون باعث پریدگی رنگ، زردی چشمان، ورم پوست، توهم و خواب زدگی می شود. 
از دو ماه پیش قرصهایی به نام B2 به زندانیان داده می شود که جایگزین متادون است. این قرص را روی زندانیان تست می کنند. عملا از زندانیان به عنوان موش آزمایشگاهی استفاده می شود. به تعدادی از زندانیان قرصهای دیگر داده می شود که مستمر در حالت خواب آلودگی و توهم قرار دارند. تعدادی از زندانیان هم از قرص و هم از متادون استفاده می کنند.»

اخبار ما را در سایت جوانه ها
و کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام دنبال کنید
#ایران #حقوق_بشر #زندان_مرکزی_کرج #بیماری #هپاتیت

۱۳۹۸ فروردین ۱۰, شنبه

احضار محمدصابر ملک رئیسی و شیراحمد شیرانی به دادگاه انقلاب

محمدصابر ملک رئیسی و شیراحمد شیرانی مجددا به دادگاه انقلاب اردبیل احضار شدند. به گزارش کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام ، جلسه دادگاه زندانیان سیاسی بلوچ محبوس در زندان مرکزی اردبیل محمدصابر ملک رئیسی و شیراحمد شیرانی در تاریخ ۱۹ فروردین‌ماه ۹۸ در شعبه یک دادگاه انقلاب اردبیل برگزار خواهد شد.



محمدصابر ملک رئیسی، زندانی سیاسی تبعیدی در زندان اردبیل در حالی که نهمین سال از دوره محکومیت ۱۵ ساله خود را بصورت تبعیدی در زندان اردبیل سپری می‌کند، از بابت بخش دوم پرونده جدیدی که در زندان برای او گشوده شده با اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به دادگاه انقلاب احضار شده است. وی از بابت بخش اول همین پرونده، در روزهای پایانی سال گذشته به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم و این حکم در زندان به وی ابلاغ شده بود.
همچنین زندانی سیاسی تبعیدی در زندان اردبیل در حالی که نهمین سال از دوره محکومیت ۲۲ ساله خود را بصورت تبعیدی در زندان اردبیل سپری می‌کند، از بابت بخش دوم پرونده جدیدی که در زندان برای او گشوده شده با اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به دادگاه انقلاب احضار شده است. وی از بابت بخش اول همین پرونده، در روزهای پایانی سال گذشته از اتهام مطروحه تبرئه شده بود.

شایان ذکر است که نزدیک به سه ماه زندانیان سیاسی تبعیدی شیراحمد شیرانی و محمدصابر ملک رئیسی در قرنطینه زندان مرکزی اردبیل تحت فشار و محروم از تماس و ملاقات قرار گرفتند.
خانواده این دو زندانی سیاسی تبعیدی بلوچ پس از پیگیریهای فراوان با بی تفاوتی و عدم پاسخگویی مسئولان قضایی و زندان مواجه بوده و به دلیل بی خبری از فرزندانشان در نگرانی به سر می‌بردند.
این دو زندانی سیاسی تبعیدی از ابتدای دی‌ماه ۹۷بصورت تنبیهی در بند قرنطینه زندان مرکزی اردبیل با زندانیان مبتلا به بیماریهای روانی و معتادان متادونی محبوس بودند.
محمدصابر ملک رئیسی و شیراحمد شیرانی روزهای دوم و سوم بهمن‌ماه ۹۷ به دفتر قاضی ناظر زندان احضار شده و با گشایش پرونده‌ای جدید، اتهام «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی از درون زندان» به آنها تفهیم شد. این دو زندانی پس از پرونده سازی جدید به قرنطینه زندان مرکزی اردبیل منتقل شده و در روزهای چهارم و پنجم اسفند ماه ۹۷ ، از قرنطینه به دادگاه منتقل شده و مجددا به قرنطینه زندان بازگردانده شدند.
محمد صابر ملک رئیسی، پیش از این در تاریخ ۲۱ آذرماه پس از احضار به دفتر زندان به مکان نامعلومی منتقل شده بود. به گفته نزدیکان وی، انتقال محمدصابر ملک‌رئیسی و شیراحمد شیرانی از زندان به اداره اطلاعات و جهت بازجویی در خصوص ارتباط با رسانه‌های خارجی بوده است. روز سه‌شنبه ۱۳ آذرماه رئیس حفاظت استان اردبیل به مادر این زندانی گفته بود «پسرت را دادگاهی می‌کنم و به خلخال می‌فرستم». در پی این انتقال روز چهارشنبه ۲۸ آذر ماه ۹۷، زندانی سیاسی شیراحمد شیرانی نیز به طور ناگهانی احضار و به مکان نامعلومی منتقل شده بود.

اخبار ما را در سایت جوانه ها
و کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام دنبال کنید

#زندانی_سیاسی_تبعیدی #زندان_اردبیل #صابر_ملک_رئیسی #شیراحمد_شیرانی

عفو بین‌الملل خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط مریم اکبری منفرد شد


مریم اکبری منفرد یک زندانی عقیدتی است که بیش از ۱۰ سال است به صورت مداوم و بدون مرخصی در زندان به سر می‌برد. او باید فورا و بدون و قید و شرط آزاد شود.


مریم اکبری منفرد صبح روز ۱۰ دی ۱۳۸۷ بازداشت شد و خانواده وی تا پنج ماه از وضعیت و محل نگهداریش هیچ اطلاعی نداشت. مریم اکبری منفرد تا ۴۳ روز پس از بازداشت در سلول انفرادی بسر می‌برد و تحت بازجویی‌های شدید قرار داشت. او از دسترسی به وکیل مدافع محروم بود و وکیل مدافع تسخیری خود را برای اولین بار در روز دادگاه ملاقات کرد.
مریم اکبری منفرد در خرداد ماه ۱۳۸۸ پس از یک محاکمه به شدت ناعادلانه توسط دادگاه انقلاب تهران به اتهام محاربه به ۱۵ سال زندان محکوم شد. تحقیقات عفو بین‌الملل نشان می‌دهد که این اتهام فقط به خاطر تماس‌های تلفنی مریم اکبری منفرد با خواهر و برادرش که از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران هستند و یک‌بار ملاقات با آن‌‌ها در نزدیکی اردوگاه اشرف در عراق، صادر شده است. به گفته همسر مریم اکبری منفرد در جریان دادگاه قاضی به مریم گفته است: «او تقاص عمل برادر و خواهرش را که با سازمان مجاهدین خلق ایران کار می کنند پس می‌دهد.»
درخواست‌های مکرر مریم اکبری منفرد برای تجدیدنظر در پرونده‌اش بدون ارائه دلیل از سوی مراجع مربوط رد شده است.
این زندانی عقیدتی در سال ۱۳۹۵ به دلیل طرح یک شکایت که در آن خواهان انجام تحقیقات رسمی در مورد کشتار جمعی مخالفان سیاسی زندانی در تابستان سال ۱۳۶۷ از جمله خواهر و برادرش شده بود، با برخورد تلافی‌جویانه مواجه شده و از حق دسترسی به خدمات درمانی و ملاقات با خانواده محروم شد.
سه برادر و یک خواهر مریم اکبری منفرد در دهه ۶۰ در ایران اعدام شدند. مریم اکبری منفرد در آبان ۱۳۹۵ در در یک نامه سرگشاده از زندان، نوشت:«سه برادر و یک خواهرم در دهه ۶۰، در زندان اعدام شدند. برادر کوچک‌ترم، عبدالرضا اکبری منفرد، در سال ۵۹ و در حالیکه دانش آموز بود و فقط ۱۷ سال داشت، بازداشت شد. جرمش پخش نشریه مجاهد بود. او سه سال تمام در سلولهای انفرادی زندان گوهر دشت – رجایی شهر – به سر برد و با وجود این که در دادگاه انقلاب تهران به سه سال حبس محکوم شده بود، تا سال ۶۷ در زندان نگه داشته شد و سرانجام در مرداد همان سال، با جمع کثیری از زندانیان، به شهادت رسید. علیرضا اکبری منفرد، برادر دیگرم، در ۱۷ شهریور سال ۶۰ دستگیر و در ۲۸ شهریور همان سال در زندان اعدام شد. تمام فرایند دستگیری، محاکمه و اجرای حکم او، در ۱۰ روز طی شد. در مراسم شب هفت او، ماموران به خانه ما حمله کردند و تعدادی از مهمانان را دستگیر و به زندان اوین و کمیته مشترک منتقل کردند. در میان دستگیر شدگان، مادر و خواهرم، رقیه اکبری منفرد حضور داشتند. مادرم پس از پنج ماه از زندان آزاد شد. اما خواهرم، که از سوی دادگاه به هشت سال زندان محکوم شده بود، در مرداد سال ۶۷ و در حالیکه در حال گذراندن سالهای پایانی دوران محکومیتش بود، اعدام شد.»
عفو بین‌الملل خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط مریم اکبری منفرد است چرا که او یک زندانی عقیدتی است و بر اساس دخالت دولت در حریم خصوصی و خانوادگی و مکاتباتش محکوم شده است.

اخبار ما را در سایت جوانه ها
و کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام دنبال کنید
#ایران #حقوق_بشر #زندان_اوین #زندانی_سیاسی #مریم_اکبری_منفرد

۱۳۹۸ فروردین ۸, پنجشنبه

مرگ دردناک یک زندانی پس از عدم انتقال به بهداری

یک زندانی بیمار پس از عدم انتقال به بهداری فوت کرد.
به گزارش کانون حقوق بشری نه به زندان - نه به اعدام، روز گذشته چهارشنبه ۷ فروردین ماه، در اولین روزهای سال جدید یکی زندانی به نام ایمان جلیلی در اندرزگاه ۱۵ واحد ۲ قزلحصار به دلیل وضعیت بد جسمی به افسر نگهبان مراجعه کرد و خواهان انتقال به بهداری شد.


افسر نگهبان ابوالفضل شیرازی در پاسخ زندانی بیمار که می گفت:«حالم بد است مرا به بهداری بفرستید دارم میمیرم» با لحن زننده ای گفت: «برو گمشو هنوز یک هفته نیست که به زندان آمدی حالت بد شده؟» و اجازه انتقال زندانی به بهداری را نداد.
ایمان جلیلی پس از نیم ساعت مجدا مراجعه کرده و با التماس خواست که به بهداری برود. اما افسر نگهبان اجازه نداد. این وضعیت تا چند ساعت ادامه پیدا کرد و سرانجام زندانی بیمار جان خود را از دست داد.
مسئولان زندان گزارش مرگ این زندانی را به شکل دیگری وانمود کردند. 
لازم به ذکر است که مرگ زندانیان در زندانهای ایران نادر نیست و در بسیاری موارد زندانیان به دلیل عدم رسیدگی با درد جانکاه جانشان را از دست می دهند.

اخبار ما را در سایت جوانه ها
و کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام دنبال کنید
#ایران #حقوق_بشر #زندان_قزلحصار #مرگ #بیماری

۱۳۹۸ فروردین ۳, شنبه

تمدید دوره یک ساله گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر در ایران

شورای حقوق‌بشر خواستار تمدید یک ساله گزارشگر ویژه وضعیت حقوق‌بشر در ایران شد. قطعنامه مربوط به تمدید دوره گزارشگری پروفسور جاوید رحمان با ۲ رای موافق، ۷ رای مخالف و ۱۸ رای ممتنع در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد تصویب شد.



در پیش‌نویس قطعنامه شورای حقوق‌بشر که توسط کشورهای چک، دانمارک، استونی، فنلاند، فرانسه، آلمان، آلبانی، استرالیا، اتریش، بلژیک، بلغارستان، کانادا، کرواسی، قبرس، ایسلند، ایرلند، اسرائیل، ایتالیا، لتونی، لیختن اشتاین، لتوانی، لوگزامبورگ، مالتا، موناکو، مونته نگرو، هلند، مقدونیه شمالی، نروژ، لهستان، پرتغال، جمهوری ملداوی، رومانی، اسلوواکی، اسلووانی، اسپانیا، سوئد، انگستان، ایرلند شمالی نوشته شده آمده است:

با استقبال از گزارش و توصیه‌های گزارشگر ویژه وضعیت حقوق‌بشر در امور ایران ارائه شده به شورای حقوق‌بشر و با ابراز نگرانی جدی نسبت به تحولات اشاره شده در این گزارش و ندادن اجازه دسترسی به گزارشگر ویژه برای سفر به ایران، این شورا تصمیم می‌گیرد که مأموریت گزارشگر ویژه وضعیت حقوق‌بشر در جمهوری اسلامی را به مدت یک بازه زمانی یک ساله دیگر تمدید کند و درخواست می‌کند که گزارشگر ویژه گزارشی در مورد اجرای مأموریت را به شورای حقوق‌بشر در چهل و سومین اجلاس و به مجمع عمومی در اجلاس هفتاد و چهارم ارائه دهد
و با گزارشگر ویژه همکاری کامل را مبذول بدارد و اجازه دسترسی و دیدار از کشور را بدهد و همه اطلاعات ضروری برای ممکن کردن انجام مأموریت را ارائه دهد.

شایان ذکر است که جاوید رحمان گزارشگر ویژه حقوق‌بشر ایران روز دوشنبه ۲۰اسفندماه ۹۷در جلسه شورای حقوق‌بشر در ژنو در مورد وضعیت حقوق‌بشر در ایران گفت:‌ در این ایام، مردم ایران با چالشهای گوناگونی مواجه هستند. بسیاری از مردم نگرانی‌هایشان را از طریق اعتراضات، تظاهرات، و اعتصابها ابراز کرده‌اند.

 کانال نه به زندان نه به اعدام 
در سایت جوانه ها

#ایران #حقوق_بشر #سازمان_ملل_متحد #قطعنامه #جاوید_رحمان 

۱۳۹۷ اسفند ۲۸, سه‌شنبه

اعتراض گلرخ ابراهیمی و آتنا دائمی به بیانیه ۸ مارس زهرا رهنورد: دروغ ممنوع

بیانیه زندانیان سیاسی گلرخ ابراهیمی و آتنا دائمی در اعتراض به بیانیه ۸ مارس زهرا رهنورد



در اعتراض به بیانیه ۸ مارس (روز جهانی زن)‌ زهرا رهنورد که به طبع مخاطبان در فضای مجازی رسید: احساس مسئولیت نمودیم تا اشاره‌ای کنیم به خاطراتی که یقینا برای ایشان ملموس‌تر است اما از قلم ایشان افتاد و ناگفته ماند.
در ابتدا اشاره می‌کنیم به زینب جلالیان و مریم اکبری منفرد، قدیمی‌ترین زندانیان سیاسی زن ایران که بیش از یک دهه از عمر خود را بی‌وقفه در زندان‌های حاکمیت اسلامی سپری نموده اند و داغ کرنش را بر دل حکومت و داغ سازش را بر دل وابستگان حاکمیت باقی گذاشتند. 
زینب جلالیان از زنان مبارز کورد که تنها زندانی زن سیاسی ایران است که به حبس ابد محکوم گردید حال سالیان طولانی ست که علیرغم شکنجه های گوناگون تن به اعتراف اجباری نداده و همچنان بی گناه در تبعید گذران حبس میکند. زینبی که برای موافقت با اعزام درمانی او یکی از اعضای خانواده ش را گروگان میگیرند!
مریم‌اکبری منفرد که بدون هیچ ادله محمکه پسندی به ۱۵ سال حبس محکوم شد که بنا بر ماده ۱۳۴ قانون محاربه مصوب ۹۲ و ماده ۱۰ بند ب باید در سال ۹۵ پس از ۷ سال حبس آزاد میشد همچنان در زندان است و مدام با تهدیدات جدید وزارت اطلاعات نیز مواجه میشود. 
اما آنچه که باید برای شما ملموس باشد و در روز جهانی زن روایتگر آن باشید: 
در روزهایی که همسر شما نخست وزیر امام امت در دهه شصت بودند چهار تن از اعضای خانواده مریم در زندان های رژیم گلوله باران شدند و مریم در همان سالها فراق مادر را نیز به دلیل حبس ایشان در زندان تحمل میکرد. 
یکی از هم بندیان فعلی مان فاطمه مثنی که هم اکنون به همراه همسرش هر کدام به ۱۵ سال حبس محکوم شدند و حال با وجود دو فرزند بی سرپرست هر دو زندانند، در روزهای نخست وزیری همسر شمانیز در حالی که ۱۳ ساله بود حدود ۳سال از دوران نوحوانی را با مادرش در زندان هایی که زیر نظر خواهران و برادران دینی شما اداره میشد سپری کرد و چه دردناک خبر کشته شدن ۳ برادرش را در همان زندان های مخوف به او و مادرش دادند. 
فاطمه ای که ستاد اجرایی فرمان امام، همین چند روز پیش محل کسبشان را مصادره کرده است. فاطمه کوله باری از خاطرات زندان های دهه شصتی ست که در زمان قدرت شما اداره میشد، حال که در جنگ قدرت لباس اپوزسیون بر تن کرده اید یا رومی روم باشید یا زنگی زنگ! این میانداری در این روزگار دیگر فریبنده نیست.
آن روزها که عکس رخ امام را در پیاله مهتاب میدیدند سپری شده است اگر چه هنوز جای پونز بر پیشانی دختران انقلابی دهه ۶۰ هویداست اگر چه آن روزها را تجربه نکرده ایم اما شاهدیم که لگدهای با پوتین برادر پاسدار ها بر پیکر فاطمه ها هنوز خواب هایشان را آشفته میکند و آن پونز ها در غالب گشت ارشاد بر فرق سرمان کوبیده میشود.
هنوز صدای شلاق خوردن دختران کمونیست در وعدههایزصبح و ظهر و عصر به قصد اقرارشان به دیانت که با صدای اذان کوبیده میشدند و تا پایان اذان ادامه داشتند در تپه های اوین در گوش می پیچد .
شما در آن روزها دانشجو پیرو خط امام بوده اید و حالا به مقتضات زمان رنگ عوض کرده اید. 
اگر قصد دارید در روز جهانی زن که تا همین چند سال پیش به دلایل عقیدتی نادیده اش می گرفتید، یادی از زنان زندانی سیاسی کنید، به یاد آورید دختران باکره ای را که به حکم قضات وقت برای جلوگیری از ورودشان به بهشت در شب پیش از اعدام به عقد برادر پاسدارها در میاوردند تا مبادا باکره به بهشتی بروند که فقط سهم شماست! 
دخترانی که انقلابشان به مصادره رفت و پایان غم‌انگیزشان با پرداخت مهریه به مادرانشان رقم خورد و سرگذشتشان تا امروز مسکوت مانده است، هر گاه که از آنها و مادرانشان و ظلم‌هایی که به آن ها روا شد افشاگری کنید در جای درست تاریخ قرار خواهید گرفت. در روز جهانی زن از زنان زخم خورده کشورمان در زمانی که متصدی امور بوده اید یاد کنید و از زنانی که قربانیان سیاست های شتاب زده هیجانات انقلابی تان بوده اند زنانی که طی انقلاب فرهنگی که نزدیکانتان تئوریسین های آن بودند برای همیشه از دانشگاه اخراج و خانه نشین شدند. 
ریاست های اعمال شده ای که کمی بعدتر شما را در همان دانشگاه ها بر اریکه ریاست نشاند. 
از زنانی که در فقر و تن فروشی و تجاوز و فحشا و قاچاق غوطه ور هستند یاد کنید، زنانی که قربانی قوانین خودنوشته و ارتجاعی و اقتصاد ورشکسته و فقر شده اند که می توانید در زندان های زنان یا خیابان های محروم و حاشیه های شهر سراغشان را بگیرید.
زندانیان زن ایران بیش از تصور شما هستند و بسیاری شان قربانیان بی عدالتی حاکم هستند، زندانیان سیاسی زن ایران نیز همین انگشت شماری که شما یادشان کردید نبوده و نیستند. بسیارند زنانی که نامشان در هیاهوی فضای رسانه تلالویی ندارد و یا امکان برقراری ارتباط جهت داغ کردن اخبارشان مهیا نیست.
آیا تا کنون نام نوشین دخت میر عبدالباقی را شنیده اید؟! زنی حدودا ۷۰ ساله که در ۴۰ سال عمر جمهوری اسلامی ایران به سنگین ترین حکم یعنی ۳۴ سال و ۹ ماه حبس محکوم شد و برای آزادی اش نه سفیری احضار شد و نه حتی بیانیه ای صادر گردید. 
اگر به واقع قصد حمایت از زنان تحت استبداد را دارید آن دسته از زنانی را که به دروغ سعی در ساختن چهره ای کذب از خود دارند تا اذهان توده را فریب دهند ، رها کنید ! اگر نه اقدام نموده اید به ساختن حبابی دیگر همچون حباب ۵۷ که یکبار در کارنامه دارید! اینگونه نادیده گرفتن زنان تحت ظلم و زنان مبارزی که ایستاده اند بر باور خود اما جا مانده اند از بیانیه هایی که داعیه حمایت از حقوق زنان را دارند شما را در برابر تاریخ مجددا پاسخگو میکنند‌ و این خود تناقض بزرگی ست زمانی که شعار "دروغ ممنوع"را به یاد می آوریم. 
تاریخ ورق خواهد خورد و ما در برابر گفتار و اعمالمان نقد خواهیم شد. 
باشد که در جایگاه درست ایستاده باشیم تا در برابر خلق توان پاسخگویی بابت اعمالمان را داشته باشیم! 

گلرخ ابراهیمی ایرایی- آتنا دائمی 
اسفند ۹۷ 
بند زنان زندان اوین

اخبار ما را در سایت جوانه ها
و کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام دنبال کنید
#ایران #زندان_اوین  #نه_به_اعدام #هشت_مارس

۱۳۹۷ اسفند ۲۵, شنبه

محکومیت کولبر مهابادی به سه و نیم سال زندان

مسعود شیخه کولبر مهابادی پس از سه ماه بلاتکلیفی به ۳ سال و نیم زندان محکوم شد.


به گزارش کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام مسعود شیخه یکی از کولبران زحمتکش مهابادی که در آذر ماه سال ۹۷ بازداشت شده بود پس از سه ماه بلاتکلیفی در شعبه یک دادگاه عمومی و انقلاب مهاباد به سه سال و نیم زندان محکوم شد.
اتهام وی عبور از مرز و ورود کالای قاچاق اعلام شده است. این کولبر مهابادی به حکم صادره اعتراض کرده و هم اکنون در زندان مهاباد محبوس است.
مسعود شیخه دارای یک فرزند و پدر و مادری سالخورده است که سرپرستی آنان نیز به عهده اوست. وی برادر زندانی عقیدتی سیاسی اهل سنت کامران شیخه است که هم اکنون در زندان رجایی شهر در وضعیت بلاتکلیفی به سر می برد.
لازم به ذکر است که مسعود شیخه به دلیل بیکاری و مشکلات زندگی به کولبری روی آورده و مخارج زندگی خانواده و پدر و مادرش را از این طریق تأمین می‌کرده است.

اخبار ما را در سایت جوانه ها
و کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام دنبال کنید
#ایران #حقوق_بشر #کولبر #زندان_مهاباد

۱۳۹۷ اسفند ۲۴, جمعه

پیام سعید شیرزاد به خواهر زانیار مرادی به مناسبت ۸ مارس

زندانی سیاسی زندان گوهردشت سعید شیرزاد به مناسبت روز جهانی زن روز ۸ مارس پیامی فرستاد. این پیام به دیده مرادی خواهر جانباخته راه آزادی زانیار مرادی نوشته شده که نسخه ای از آن به دست کانون حقوق بشری نه به زندان - نه به اعدام رسیده است.




نیست تردید زمستان گذرد
وز پی اش پیک بهار
با هزاران گل سرخ
بی گمان می آید


دیده ام، نازنین ترینم

 بی شک نوشتن به تو سخت تر از هر نوشته ی دیگریست وقتی‌که در دیوارهای بلند و سیم های خاردار گوهردشت برای همیشه محصور شدم و در خود گریستم و فرو ریختم از داغ سنگینی که برای همیشه بر دلم ماند.

 تصور کردن دردهایت که وجودم را فرا گرفته است بر هیچکس میسر نیست ولی برای من که سالها با عزیز از دست رفته ات زیستم‌ و شادیها و خنده هاو حتی بغض‌های فرو نشسته در سینه یمان را با هم قسمت کرده بودیم،تو آشناتر از هر آشنایی که ۸ مارس بهانه ای باشد برای نوشتنم به تو.

 دیده ام، رویای دیده‌گانم

 در این روزهای سخت که کوردستانت از شرق تا غربش را اندوه جنگ و خون در نوردیده است فراموش نکن تو اولین کسی نیستی که دلت خون شده است و اگر چه در کمتر از دو ماه داغ پرپر شدن سه تن از عزیزترین کسانت چشمانت را لبریز از خون کرده ولی دهه هاست که رودی خروشان از خون فرزندان کوردستان،فریاد سرخ آزادی را آبیاری میکند و آنچنان خروشان به پیش میرود که هیچکس و هیچ چیزی نمیتواند بر آن سد شود،رودی خروشان که با۸مارس پیوندی ناگسستنی دارد.

 روزی‌که با نام‌هایی چون روزا لوکزامبورگ و کلارا زتکین و مرضیه احمدی اسکویی و مینا رفیعی و ملالی جویا و ئارین میرکان ها پیوند خورده است و قرنی پر از افتخار را برای زنان رقم زدند،بیش از یکصد سال از ثبت این روز عظیم که جایگاه والای نیمی از بشریت را با خود یدک میکشد و زنان در این قرن پر فراز و نشیب در تمامی عرصه ها به پیش رفته اند و تا رهایی کامل زن که رهایی جامعه است دم فرو نخواهد نشست و اینگونه این روز بزرگ بهانه ای برای نوشتنم به تو شد.

 دیده ام،رفیق کوهستانم

 در روزگاری که نه زن بلکه انسان ارزانترین کالای قرن شده است برای رهایی از جنگ و نابرابری باید به پیش رفت و تئوری‌های روشنفکرانه و بورژوازی مآبانه ای که رهایی زن را محدود به حق رای و حق پوشش میکند را باید کنار گذاشت و با مبارزه و خشمی بی امان و کینه ای انقلابی، باید برای هدفی که در آن کلماتی چون حق طلاق،رای دادن و انتخاب شدن،حق حضانت فرزند و...و...و...بی معناست و زن،زن بودن خود را با معیار انسان بودنش می‌سنجد به پیش رفت.
 وقتیکه نامت با ئارین هایی پیوند خورده است که کوردستانت را در نوردیده و از ایلام و کرمانشاه تا شنگال و کوبانی و قامیشلویش بی‌نام زن بی معنا میشود،قبل از هر چیز باید خودت را بشناسی و بهتر از هرکس خودت را بیابی که رهایی هر انسان مستلزم اندیشه ی اوست و در این اندیشیدن است که هیچکس جز خودت نمیتواند بر تو مالکیت داشته باشد و برای رهایی از این مالکیت ارتجاعی و استثمار جنسیتی باید هدفی والاتر را جستجو کنی و آن رهایی انسان از استثمار و استبداد است.

 دیده ام، یادگار سروهای سر به آسمان گذاشته ی کوردستان

 باید در برابر تمام سختی‌ها با لبخندها و مقاومتت به استقبال فردا بروی که لبخندهای تو و مادر سهمگین ترین خشم بر دشمنان خلق است و این خطوط در هم تنیده را با جمله‌ای از نامه ی زانیار به خودت به پایان می‌رسانم ناگفته‌ها و کلمات گمشده ی این نامه را خود جای داده است و همه سخن همین است:

 “اگر دیداری بین‌مان نبود، بذر انتقام و کینه بخاطر متحمل شدن این شکنجه‌ها و زندان‌ها و حکم ناعادلانه و غیر انسانی را در دل خود نکاری، که انتقام ما لبخند کودکانمان خواهد بود. به دنیایی بهتر از امروز بیاندیش که در آن ارزش انسان نه رنگ پوستش نه مذهب و نه جنسیت اش است، امیدم آن است که فراسوی هر رنگ و مذهب و جنسیتی خود را بیابی و جایگاه انسانیت را با عشق به کودکان سرزمینمان تقسیم کنی که این روز ها در خون و آتش می غلتد و بهارش را تو و هم نسل های تو باید شکوفا کنند و بهاری که در آن رهایی زن رهایی انسان است و جواب هم‌صدایی ها دیگر پلیس ضد شورش نیست.
 دیده ام،سرود زنده‌گانی مادر
 سرود افتخار را که در زن ستیزترین خیابان‌های زمین در کابل، رفقای مینا کشورکمال و راوا (جمعیت زنان انقلابی افغانستان) با آن سرود زندگانی سر دادند را برایت مینویسم و با تو آن را دوباره و همیشه زمزمه می‌کنم:

 من یک زنم
 من از ویرانه های دور شرقم
 زنی که از آغاز با پای برهنه
 عطش تند زمین را در پی قطره ای آب درنوردیده است
 زنی که از آغاز با پای برهنه
 همراه با گاو لاغرش در خرمن‌گاه
 از طلوع تا غروب
 از شام تا بام، سنگینی رنج را لمس کرده است

 من یک زن‌ام
 از ایلات آواره ی دشت‌ها و کوه‌ها
 زنی که کودک اش را در کوه به دنیا می‌آورد
 و بزهایش را در پهنه‌ی دشت از دست می‌دهد
 و به عزا می نشیند

 من مادرم
 من خواهرم
 من همسری صادقم
 من یک زنم
 زنی از ده کوره‌های مرده ی جنوب
 زنی که از آغاز با پای برهنه
 سراسر این خاک تب کرده را
 درنوردیده است
 من از روستاهای کوچک شمالم
 زنی که از آغاز در شالیزارها و مزارع
 تا نهایت توان گام زده است
من یک زنم
 کارگری که دست‌هایش
 ماشین عظیم کارخانه را
 به حرکت درمی آورد
 هر روز توانایی اش را
 دندانه های چرخ ریز ریز می کند
 پیش چشمان‌اش
 زنی
 که از عصاره ی جان اش
 پروارتر می‌شود لاشه‌ی خونخوار
 از تباهی خون اش
 افزونتر می شود سود سرمایه دار
 زنی که مترادف مفهوم اش
 در هیچ جای فرهنگ ننگ آلود شما
 وجود ندارد
 دست هایش سفید
 قامت اش ظریف
 که پوستش لطیف
 و گیسوان اش عطرآگین باشد

 من یک زنم
 با دست هایی که از تیغ تیز درد و رنج ها
 زخم ها دارد
 زنی که قامت اش از نهایت بی شرمی شما
 در زیر کار توان فرسا
 آسان شکسته است
 زنی که در سینه اش
 دلی آکنده از زخم های چرکین خشم است
 زنی که در چشمان اش
 انعکاس گل رنگ گلوله های آزادی
 موج می زند

 من یک زن ام
 زنی که مترادف مفهوم اش
 در هیچ جای فرهنگ ننگ آلود شما
 وجود ندارد
 زنی که پوست اش
 آیینه ی آفتاب کویر است
 و گیسوانش بوی دود می دهد
 تمام قامت من
 نقش رنج و
 پیکرم تجسم کینه است
 زنی که دستانش را کار
 برای سلاح پروده است.

 من زنی آزاده ام
 زنی که از آغاز
 پابه پای رفیق و برادرم
 دشت ها را درنوردیده است
 زنی که پرورده است
 بازوی نیرومند کارگر
 دستان نیرومند برزگر
 من خود کارگر!
 من خود برزگر!

سعید شیرزاد
۸مارس ۲۰۱۹
زندان گوهردشت

و کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام دنبال کنید
#زنان #هشت_مارس  #سعید_شیرزاد  #رجایی_شهر #زانیار_مرادی

۱۳۹۷ اسفند ۲۲, چهارشنبه

زندانیان سیاسی محکوم به تحمل دردهای ناشی از شکنجه و بیماری در رجایی شهر


زندانیان سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج از دردها و بیماریهای ناشی از شکنجه و شرایط زندان، رنج می‌برند و محروم از دسترسی به درمان می‌باشند. 


به گزارش کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام محرومیت زندانیان سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج از درمان و رسیدگی‌های پزشکی در بیمارستانی خارج از زندان، توسط رئیس زندان غلامرضا ضیایی ابلاغ و اجرا می شود که جهت افزایش فشار بر زندانیان سیاسی می‌باشد.

علاوه بر این تهیه دارو با هزینه شخصی و تحویلگیری توسط مسئولان زندان یکی دیگر از معضلات زندانیان سیاسی و خانواده های ایشان است.

موارد زیر نمونه هایی از این شرایط طاقت فرساست.

زندانی سیاسی سعید شیرزاد مشکل کلیه دارد. بیش از سه ماه است که از اعزام او به بیمارستان جهت درمان دردهای کلیوی‌اش جلوگیری می‌شود. در این زمان مشخص شده است که کلیه سمت راست وی بیست و پنج درصد کوچک شده و کلیه سمت چپش نیز دارای کیست است. اما علیرغم نظر پزشکی مبنی بر انجام آزمایشات تکمیلی و مراجعه به متخصص اورولوژی هنوز هیچ گونه رسیدگی به وضعیت پزشکی سعید شیرزاد صورت نگرفته است. علاوه بر این مدتهاست که به دلیل دیسک کمر نیاز شدید به فیزیوتراپی دارد. اما با وجود تایید و دستور پزشکی قانونی، مقامات زندان تاکنون از اعزام وی به بیمارستان جلوگیری می‌کنند.

حمزه سواری یک تومور دردناک در پشت زانوی پای راست دارد که باید عمل شود. اما از اعزام به بیمارستان محروم مانده است. در حالیکه پزشکان توصیه کرده‌اند که باید مورد عمل جراحی قرار گیرد و در غیر این صورت باعث بروز مشکلات جدی تر حرکتی در وی خواهد شد. او که در ۱۶ سالگی دستگیر شده، با حکم حبس ابد، هم اکنون مدت ۱۳ سال است که در زندان محبوس می‌باشد.

دانشجوی زندانی سیاسی مجید اسدی، روزانه با درد ناشی از زخم معده روبرو می‌باشد. او با دردهای ناشی از التهاب ستون فقرات که یادگار ۴ سال زندان قبل بود، بازداشت شد. طی دو سال گذشته نیز به دلیل شرایط نابهنجار و شکنجه های مختلف، زخم معده، التهاب روده و کیست‌های کبدی نیز به دردهای او اضافه شده است.

زندانی سیاسی دیگر ابوالقاسم فولادوند با ۵۹ سال سن به بیماریهای قلبی، تنگی نفس، دیسک کمر، آرتروز و درد مفاصل مبتلاست. وی بارها با معضل تحویلگیری داروی تهیه شده با هزینه شخصی توسط مسئولان زندان روبرو بوده است.

آرش صادقی که به سرطان استخوان (کندروسارکوم) مبتلاست، با تاخیر بسیار مورد عمل جراحی قرار گرفت. اما به دلیل انتقال زودرس به زندان درمانش نیمه تمام ماند. هم اکنون از انجام شیمی درمانی وی جلوگیری به عمل آمده و با عفونت شدید دست، تورم و کبودی و از بین رفتن عصب های حسی دست راست، مشکلات گوارشی شدید به دلیل اعتصاب غذای طولانی مواجه است.

شهرام پورمنصوری دارای توموری در ناحیه نخاع است که بنا به تشخیص پزشکان در صورت عدم جراحی فلج خواهد شد. همچنین برادر وی فرهنگ پورمنصوری در اثر شکنجه دچار دیسک کمر و پارگی رباط پا شده و نیاز به جراحی دارد.

حسن صادقی زندانی سیاسی دیگر این زندان پس از شکنجه های دوران بازجویی به بیماری گلوکوم (آب سیاه چشم) و فشار چشم شده است. احتمال نابینایی وی وجود دارد.

زندانی سیاسی سالخورده محمد بنازاده امیرخیزی، از پارگی مینیسک پا رنج می برد. وی با ۶۴ سال سن، مبتلا به بیماری پروستات بوده و نیاز به سونوگرافی های دوره ای دارد. وی همچنین پس از دستگیری دوم به مشکلات عصبی، اختلال خواب و فراموشی مبتلا شده است.

شایان ذکر است که سالن ۱۰ بند ۴ زندان رجایی شهر یک بند فوق امنیتی است که دارای بیش از ۶۰ دوربین در یک بند ۸۰ متری و دستگاههای شنود می‌باشد به طوری که در هر اتاق سه دوربین وجود دارد. منافذ این سالن با ورقه های فلزی پوشانده شده و امکان ورود و خروج هوا نیست. بنا براین مشکلات تنفسی زندانیان چند برابر می شود.

زندانیان سیاسی در این سالن از امکانات بهداشتی، خرید از فروشگاه، استفاده از تلفن و … در حد محدود برخوردارند و همین بر مشکلات جسمی آنان می افزاید.

اخبار ما را در سایت جوانه ها
و کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام دنبال کنید
#ایران #حقوق_بشر #زندان_رجایی_شهر #کرج #زندانی_سیاسی 

۱۳۹۷ اسفند ۱۹, یکشنبه

بی‌خبری از وضعیت محمدصابر ملک رئیسی و شیراحمد شیرانی نزدیک به ۸۰ روز حبس در قرنطینه

زندانیان سیاسی تبعیدی، محمدصابر ملک رئیسی و شیراحمد شیرانی همچنان در بلاتکلیفی در قرنطینه زندان مرکزی اردبیل نگهداری می‌شوند.


به گزارش کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام، این دو زندانی سیاسی تبعیدی از ابتدای دی‌ماه ۹۷بصورت تنبیهی در بند قرنطینه زندان مرکزی اردبیل نگهداری می‌شوند.

محمدصابر ملک رئیسی و شیراحمد شیرانی روزهای دوم و سوم بهمن‌ماه به دفتر قاضی ناظر زندان احضار شده و با گشایش پرونده‌ای جدید، اتهام “نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی از درون زندان” به آنها تفهیم شده است. این دو زندانی پس از پرونده سازی جدید به قرنطینه زندان مرکزی اردبیل منتقل شدند.

با گذشت بیش از دوماه از انتقال آنها به قرنطینه زندان همچنان در وضبعیت نامشخصی به‌سر می‌برند. و از زمان تبعید به قرنطینه اجازه تماس یا ملاقات با خانواده های خود را نیافته اند.

بی خبری از وضعیت این دو زندانی سیاسی موجب نگرانی شدید خانواده‌های انان شده است.

گفته می‌شود که روزهای چهارم و پنجم اسفند ماه شیراحمد شیرانی و محمدصابر ملک رئیسی به دادگاه منتقل شده و مجددا به قرنطینه زندان بازگردانده شدند.
آنها کماکان در بند قرنطینه زندان اردبیل نگهداری می‌شوند و از تماس با خارج از زندان و ملاقات با خانواده نیز محروم می‌باشند.

محمد صابر ملک رئیسی، پیش از این در تاریخ ۲۱ آذرماه پس از احضار به دفتر زندان به مکان نامعلومی منتقل شده بود.
به گفته منابع نزدیک به این زندانی اندکی بعد مشخص شد “انتقال محمدصابر ملک‌رئیسی و شیراحمد شیرانی از زندان به اداره اطلاعات و جهت بازجویی در خصوص ارتباط با رسانه‌های خارجی بوده است”.
در همین رابطه روز سه‌شنبه ۱۳ آذرماه رئیس حفاظت استان اردبیل به مادر این زندانی گفته بود «پسرت را دادگاهی می‌کنم و به خلخال می‌فرستم.

محمد صابر ملک رئیسی که در حال تحمل دوران محکومیت ۱۵ سال حبس در تبعید خود است در تاریخ دوم مهر ماه ۱۳۸۸در سن ۱۵ سالگی بازداشت و پس از یک سال از بازداشتگاه اداره اطلاعات زاهدان به زندان زاهدان و پس از محاکمه به زندان اردبیل تبعید شده است.

شیراحمد شیرانی در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۸۹ توسط مأموران اطلاعات بازداشت شد. علت بازداشت او فعالیت و عضویت در سازمان مقاومت مردمی ایران و اقدام علیه امنیت کشور ذکر گردید. وی پس از بازداشت به مدت ۲ سال در سلول انفرادی بازداشتگاه اداره اطلاعات مورد بازجویی و شکنجه های طاقت فرسا قرار گرفت و سرانجام در یک دادگاه فرمایشی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به تحمل ۲۲ سال حبس در تبعید محکوم و به زندان مرکزی زاهدان منتقل شده بود.

اخبار زندان و زندانیان را در سایت جوانه ها
و کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام دنبال کنید

#ایران #حقوق_بشر #اردبیل #زندانی_سیاسی_تبعیدی #زندان_اردبیل #صابر_ملک_رئیسی

۱۳۹۷ اسفند ۱۷, جمعه

۸ مارس روز جهانی زن گرامی باد


روز جهانی زن برابر با ۸ مارس را در حالی گرامی می داریم که زنان ایرانی در ۴۰ سال گذشته به صورت نهادینه در حاکمیتی زن ستیز، سرکوب شده و می‌شوند.


از منظر حاکمان دین فروش در ایران، زنان نه تنها انسانهای درجه دو تلقی می‌شوند، بلکه در تملک مردان به حساب آمده و هویت انسانی آنان اینچنین در معرض تندباد تفکر متحجر و پس مانده کسانی قرار می‌گیرد که به زور شلاق و سرکوب به حاکمیت خود ادامه داده‌اند. از همین رو سرکوب و شکنجه در مورد زنان در زندانها خصمانه تر و شدیدتر و در جامعه نیز بیرحمانه‌تر است. در این حاکمیت، نه اینکه مردان اعتبار و هویت انسانی دارند و سرکوب نمی‌شوند، اما زنان چند برابر مردان مورد تحقیر، توهین و سرکوب قرار می‌گیرند.

در این مجال نگاه کوتاهی به نقش و مقاومت زنان در تاریخ معاصر ایران، از دوران مشروطه، دیکتاتوری شاه و دیکتاتوری ولایت فقیه می‌اندازیم.

زنان پیشرو در ایران


یکی از شاخصهای مهم اساسی در ارزیابی کیفیت مناسبات یک جامعه و میزان تکامل آن، وضعیت زنان آن جامعه است.

وقتی تاریخ معاصر ایران را ورق می زنیم با زنانی آشنا می شویم که با وجود تسلط دیدگاه عقب مانده در هر دوران، به مبارزه با باورهای پوسیده پرداخته و با پرداخت هزینه از زندگی، خانواده، تحصیلات و حتی جان خویش به تغییر آن برخاسته اند.

زنان در دوران قاجار در همه شورش‌ها، شرکت داشتند. مبارزات زنان در دوران مشروطه تا حدی بود که ویلیام مورگان شوستر در کتاب اختناق در ایران می نویسد: « از سال ۱۹۰۷ (۱۲۸۵شمسی) زنان ایران تقریباً به مترقی‌ترین، اگر نگوییم رادیکال‌ترین، زنان جهان تبدیل شده‌اند.»

در سال ۱۲۷۰ در شورش تنباکو، زمانی که امین‌السلطان تلاش کرد شورش را بخواباند، صدها زن به او تهاجم کرده و نگذاشتند کسی تسلیم شود و بعد هم در شورشی به رهبری زینب پاشا، گروهی از زنان با اسلحه مانع از باز شدن بازار شدند.

زینب پاشا زنی بود که خود در رنج و محنت زندگی کرده و سالها به علل شوربختی خود و مردم زجر کشیده‌اش اندیشیده بود. این زن دلاور در دوره ناصرالدین‌شاه قاجار، برای اولین بار در تاریخ ایران با چهل نفر از زنان تبریز برضد ستم و ستمگر شورش کرد و دست به سلاح برد. زینب پاشا و گروه وی از اواخر دوره ناصرالدین شاه تا سلطنت مظفرالدین شاه در صحنه سیاسی آن دوران به نقش آفرینی پرداخته‌اند. مصادره انبار میرزا عبدالرحیم قائم مقام، پیشکار وقت آذربایجان، حمله به خانه و انبار انباشته از گندم نظام العلما و دادن گندم به گرسنگان، دفاع از کاروان عازم زیارت کربلا از جمله کارهای زینب پاشا و یارانش بوده است.

زینب پاشا در یکی از سخنرانیهای خود برای تغییر شرایط چنین گفت:«اگر شما مردان جرات ندارید جزای ستم پیشگان را کف دستشان بگذارید، اگر می‌ترسید که دست دزدان و غارتگران را از مال و ناموس و وطن خود کوتاه کنید، در کنج خانه بنشینید، ما به جای شما با ستمکاران می‌جنگیم.»

در نبرد تبریز و محاصره این شهر پس از استبداد صغیر، بسیاری از رزمندگان آزادی در تبریز را زنان تشکیل می‌دادند. حتی زنان روستاهای اطراف تبریز، فرزندان خود را به کول بسته و با هر چه در اختیار داشتند از بیل و کلنگ و… به سربازان و مزدوران حکومتی یورش می‌بردند.

در میان رزمندگان آزادی در رشت دست‌کم ۶۰زن حضور داشتند که تحت فرماندهی یپرم خان در جریان آزادسازی و پاک‌سازی رشت می‌جنگیدند.

یکی دیگر از چهره‌های روشنفکر و شجاع زنان در عصر قاجار بی‌بی‌خانم استرآبادی مؤسس نخستین مدرسه دخترانه در تهران در سال ۱۲۸۶بود و خانم شاعری به نام زرین تاج، معروف به قره العین در سخنرانی‌هایش فرهنگ منحط حاکم را مورد انتقاد قرار می‌داد.

یکی دیگر از زنان پیشرو در مبارزات آزادیخواهانه ایرانیان بی بی مریم بختیاری بود.

بی‌بی مریم ایلخان بختیاری از زنان باسواد، روشنفکر و از مدافعان ملی ایران در برابر اشغالگران روس و انگلیس در جنگ جهانی اول بود. او از سرمایه مادی و معنوی خانواده خود برای تشکیل یک هنگ ملی برای مبارزه با اشغالگران روس و انگلیس در جنگ جهانی اول استفاده کرد.

بی‌بی مریم بختیاری، قبل از فتح تهران، مخفیانه با عده‌ای سوار وارد تهران شده و در در رأس گروهی مسلح نقش مهمی در فتح تهران به‌دست مشروطه‌خواهان داشت. به مجرد حمله سردار اسعد به تهران، پشت بام خانه را -که مشرف به میدان بهارستان بود- سنگربندی نمود و با عده‌ای سوار بختیاری، از پشت سر با قزاق‌ها مشغول جنگ شد. او شخصاً تفنگ به دست گرفت و با قزاقان رضا خان پهلوی، جنگید.

او همچنین از حامیان آزادیخواهان مشروطه بود و منزل او مأمن و پناهگاه بسیاری از آزادیخواهان عصر مشروطه از جمله دکتر محمد مصدق حاکم فارس پس از کودتای سال ۱۲۹۹ بود.

لازم است اشاره کنیم که این مبارزات شجاعانه زنان در زمانی بود که ملاها و افرادی همچون فضل الله نوری فتواهایی علیه حرکتهای آزادیخواهانه زنان، تحصیل کردن و تشکیل مدارس دخترانه صادر می کردند.

زنان پیشرو در دوران دیکتاتوری سلطنتی پهلوی


در مرور صفحات تاریخ و نقش زنان در ایران معاصر به دوران دیکتاتوری سلطنتی پهلوی می رسیم. زنانی که به قصد تغییر شرایط موجود به گروههای سازمانیافته‌ای چون سازمان چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق پیوسته و در رودررویی با ساواک جان باختند.

مرضیه احمدی اسکویی یکی از زنانی است که تن به سکون نداد و بر علیه دیکتاتوری موجود مبارزه کرد.

مرضیه احمدی اسکویی در اعتصابات دانشجویی اسفند ماه ۴۹ نقش رهبری داشت و به همین علت توسط ساواک دستگیر و شکنجه و به یک سال زندان محکوم شد. او پس از آزادی تحت نظر بود. وی سپس به چریکهای فدایی خلق پیوست و در اردیبهشت ۵۳ توسط ساواک شاه کشته شد.

یکی دیگر از این زنان شیرین معاضد بود. شیرین معاضد معلم، چریک، فعال سیاسی و عضو سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران بود. او نیز به همراه مرضیه اسکویی در اردیبهشت ۵۳ تحت تعقیب ساواک قرار گرفت.

پیش از اینکه به چنگ ساواک بیفتد با خوردن سیانور اقدام به خودکشی کرد. ساواک وی را به بیمارستان برده و پس از شستشوی معده و کارهای پزشکی زنده نگه داشته شد. اما زیر شکنجه ساواک کشته شد.

یکی دیگر از این زنان که در تاریخ مبارزات زنان ایران نقش برجسته ای ایفا کرده است، فاطمه امینی است. فاطمه امینی معلم ادبیات دبیرستانهای دخترانه مشهد بود و در دانشگاه ادبیات انجمن اسلامی بانوان را تشکیل داده بود. او پس از پیوستن به سازمان مجاهدین خلق در سال ۵۳ توسط ساواک دستگیر و پس از شکنجه های فراوان جان باخت. مأموران ساواک با وجود شکنجه های سخت موفق به گشودن زبان او و گرفتن اطلاعات همرزمانش نشدند. او اولین زن از اعضای مجاهدین خلق است که در راه وفاداری به آرمان آزادی ملت ایران جان باخت.

زنان پیشرو در دوران دیکتاتوری ولایت فقیه


به جا است در روز ۸ مارس به مروری داشته باشیم به زندگی زنانی که در جوانی، زندگی و جان را بر سر راه آزادی ایران زمین گذاشتند. زنانی که پس از چند سال شکنجه و زندان در زن ستیزترین زندانهای جهان جان را بر سر اعتقاد و ایمان به رهایی ایران گذاشتند. زنانی که در قتل عام سال ۱۳۶۷ در زندانهای ایران، پس از تحمل وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها، در برابر استبداد زیر پرده دین، ایستادند و سر به دار شدند.

فروزان عبدی دانشجوی رشته تربیت بدنی و عضو تیم ملی والیبال زنان ایران در خرداد سال ۱۳۶۰ دستگیر و به ۵ سال زندان محکوم شد. پس از اتمام دوران محکومیتش، وی را ۲ سال بدون حکم در زندان نگه داشتند. سرانجام در مرداد ماه سال ۱۳۶۷ در زندان اوین اعدام شد. از شکنجه هایی که فروزان عبدی در دوران زندانش متحمل شده می توان به یکسال تنبیه در سلول انفرادی، نگهداری در یک توالت به مدت طولانی به طوری که منجر به بیماری پوستی شدید شده بود اشاره کرد.

فروزان عبدی پیش از اعدامش در دیوار سلول خود نوشت: «خدایا فروزانم کن تا چون عبدی در راه تو بمیرم»

شکر محمدزاده که پرستار یکی از بیمارستانهای تهران بود به اتهام کمک رسانی به کسانی که توسط پاسداران گلوله خورده بودند بازداشت شده بود. شکر محمدزاده در زندان قزلحصار و گوهردشت، در شکنجه گاه واحد مسکونی تحت شدیدترین شکنجه های جسمی و روحی قرار گرفت. یکی از نزدیکانش گفته است: «ﺷﮑﺮ ﮔﻔﺖ ﻣﺎ درﮔﻮﻫﺮدﺷﺖ بودیم و یک روز۴۰ ﻧﻔـﺮ از ﻣـﺎ را  ﺟـﺪا  ﮐﺮدﻧﺪ و  به این جا آوردﻧﺪ (زندان قزلحصار). آﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﻣﺴﺨﺮﮔﯽ و ﻟﻮدﮔﯽ می‌گفتند: میخواهیم یک آزمایش ﻋﻠﻤﯽ بکنیم و ﺷﻤﺎ ﻣﻮش آزمایشگاهی هستید. ﻣﺎ ﻣﯽ دانستیم ﺑﺎز ﻣﯽﺧﻮاﻫﻨﺪ یک بلایی به ﺳﺮﻣﺎن بیاورند، اما نمی دانستیم ﻣﻮﺿﻮع چیست. ﻣﺎ را روزﻫﺎ ﺑﺪون آب و ﻏﺬا ﺳﺮﭘﺎ ﻧﮕﻪ ﻣﯽداﺷﺘﻨﺪ ۶ روز ﺧﻮدم ﺗﺎ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻢ ﺣﺴﺎﺑﺶ را ﻧﮕﻪ دارم ﮐﻪ ﺳﺮﭘﺎ ﺑﻮدم، وﻟﯽ ﺑﻌﺪ دیگر نفهمیدم ﭼﻪ ﺷﺪ. ﺑﻌﺪ از ﻣﺪﺗﻬﺎ ایستادن بیهوش می‌شدیم و ﺑﻪ زمین می‌افتادیم اﻣﺎ ﺑﺎ ﮐﺘﮏ بیدارمان ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ و دوﺑﺎره سرپایمان ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ. ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻤﺎ ﺳﮓ هستید یا ﺧﺮ هستید و ﻣﺎ را وادار ﻣـﯽﮐﺮدﻧﺪ ﮐـﻪ این را ﺑـﻪزﺑـﺎن ﺧﻮدﻣﺎن بگوییم وﻗﺘﯽ زیر ﺷﮑﻨﺠﻪ می گفتیم ﺧﺮ ﻫﺴﺘﻢ! ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺧﺮ ﻫﺴﺘﯽ باید ﻋﺮﻋﺮ ﮐﻨﯽ و ﺑﻌﺪ ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ باید ﺳﻮاری ﺑﺪﻫﯽ و ﺳﻮار ﻣﺎ ﻣﯽ ﺷـﺪﻧﺪ ﮐﻪ آﻧﻬﺎ  را ﺣﻤﻞ کنیم و ﺑﻌﺪ ﻣﯽگفتند ﻫﺰار ﺑﺎر بنویس ﻣـﻦ ﺧﺮ ﻫـﺴﺘﻢ! ﺑﻌـﺪ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺣﺎﻻ دو ﻫﺰار ﺑﺎر بنویس….»

شکر محمدزاده نیز در مرداد ماه سال ۶۷ پس از ۷ سال شکنجه در زندان اوین تیرباران شد.

اما چه بسیارند زنانی که در دوران چهل ساله حاکمیت دیکتاتوری ولایت فقیه در زندانها، که رنج زندان و شکنجه را تنها بخاطر آزادی مردم و میهن خویش، به جان خریده‌اند.

در این میان باید از زندانیان سیاسی زینب جلالیان، گلرخ ابراهیمی ایرایی، آتنا دائمی، زهرا زهتابچی و مریم اکبری نام برد.

زینب جلالیان از قدیمی‌ترین زنان زندانی سیاسی در حاکمیت ولایت فقیه است و سنگین‌ترین محکومیت (حبس ابد) را در بین زنان زندانی سیاسی دارد.

زینب جلالیان در سال ۱۳۶۱، در روستای دیم قشلاقِ ماکو متولد شد. او در اسفند۸۶ دستگیر و تا این تاریخ در زندان های مختلف تحت شکنجه بوده به طوری که قسمتی از بینایی اش را از دست داده است. او با شکنجه‌هایی چون بازجویی با دستبند و پا بند، زدن متوالی کابل به کف پا و همچنین تهدید به تجاوز در حین بازجویی روبرو بوده است. او در پیامی به‌مناسبت روز جهانی زن از زندان خوی نوشت: «ای ستمگران، نظاره‌گر بودید و هستید، دیدید نمی‌شود با قتل‌عام، شکنجه و زندانی کردن ما زنان، جلوی حق خواهی ما را بگیرید. وقتی یک زن جوهرش با آزادی سرشته شده باشد، هیچ ظلم و زوری نمی‌تواند او را به زانو در بیاورد. باور کنید هر وقت ستمگران، ظلم و شکنجه را بر من بیشتر می‌کنند، من جسورتر و مقاوم‌تر می‌شوم.»

گلرخ ابراهیمی ایرایی یکی دیگر از زنان مقاوم در زندانهای ایران است. گلرخ متولد ۱۳۵۹، فعال مدنی و فعال حقوق زنان، هم اکنون در زندان اوین محبوس است. او به دلیل افکار آزادیخواهانه و ضد دیکتاتوری دستگیر و به ۶ سال زندان محکوم شد.

او به دلیل داستان منتشر نشده‌ای در دفترچه شخصی اش به توهین به مقدسات متهم شده‌ است. در این داستان زنی پس از دیدن فیلمی درباره سنگسار یک زن در ایران، از شدت عصبانیت نسبت به احکام مذهبی، اقدام به سوزاندن قرآن می‌کند. بازجویان با وجود انکار او، اصرار داشته‌اند که این یک داستان نیست و خاطرات شخصی گلرخ ایرایی است.

گلرخ ابراهیمی در سال ۹۶ در اعتراض به انتقال اجباری دست به یک اعتصاب غذای ۸۲ روزه زد. گلرخ پس از اعتراضات سراسری مردم در دی ماه ۹۶ در پیامی نوشت: «ز ژرفِ آتش و خون، به صبح توده نوید خواهیم داد، رهایی خلق ایران را، که نبرد ما را آیین است، حتی اگر کهکشان فردایش ز خون مان و ز سرخِ چهرهامان آذین بندد. نقاب تزویر و ریای مکارانه به زیر افکنده شد. باشد که تاج استبداد در هم شکنیم.»

آتنا دائمی فعال مدنی و فعال حقوق کودکان نیز یکی از زنان زندانی سیاسی است. او که به دلیل فعالیت در فضای مجازی و فعالیت برای کودکان کار به ۷ سال زندان محکوم شده، هم اکنون در بند زنان زندان اوین محبوس است. آتنا نیز در اعتراض به رفتارهای وحشیانه با زنان دو بار اقدام به اعتصاب غذا کرد. او در زندان تحت شکنجه قرار گرفته است. آتنا دائمی در دی ماه ۹۶ طی پیامی از اعتراضات سراسری مردم حمایت کرد و نوشت: «من هم یک شر، فتنه‌گر، آشوب‌گر، اغتشاش‌گر، کف خیابانی، جنایتکار و معترضم!.»

او همچنین خطاب به مردم نوشت: «اگر آزادی خواهی و حق خواهی شما جنایت تلقی می‌شود، منهم در کنار شما با افتخار یک جنایتکارم!»

زهرا زهتابچی کارشناس جامعه شناسی و پژوهشگر علوم اجتماعی و مادر دو دختر است. پدر این زندانی سیاسی از جانباختگان راه آزادی در دهه شصت است. او نیز به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق به ۱۰ سال زندان محکوم شده و در زندان اوین زندانی است. زهرا زهتابچی تحت فشار برای مصاحبه تلویزیونی و اعتراف بوده است.

مریم اکبری منفرد زندان سیاسی زندان اوین، از خانواده زندانیان سیاسی قتل عام شده در مرداد سال ۶۷ است.  سه تن از برادران و یکی از خواهران او در کشتار سال ۶۷ اعدام شدند. مریم اکبری مادر دو دختر است که در ۱۰ سال اخیر بدون حضور مادر بزرگ شدند. او با ارسال شکایتنامه های خود خواهان دادخواهی و تحقیق درباره اعدام اعضای خانواده‌اش شده است.  مریم در سال ۸۸ پس از دستگیری، به مدت ۵ ماه ناپدید بود و در سلول انفرادی مورد شکنجه قرار گرفت. او که ابتدا به اعدام و سپس به ۱۵ سال زندان محکوم شده به گفته قاضی صلواتی«جور خواهر و برادرانش را می کشد.»

ایرانزمین با وجود چنین زنانی از مشروطه تا کنون که برای آزادی و علیه دیکتاتوری (چه از نوع سلطنتی قاجار و پهلوی و چه از نوع استبداد دینی ولایت فقیه) بپاخاسته و هزینه این مبارزه سنگین را با جانهای خویش و تحمل سنگین‌ترین شکنجه‌ها و تحقیر و توهین‌ها داده‌اند، به خود می‌بالد. نسلی از زنان که هیچگاه تن به حاکمیت زور و اجبار ندادند و همدوش مردان از حقوق ملت خویش دفاع کردند.

باشد تا روزی که ایران پس از پایان دوران دیکتاتوری زن ستیز ولایت فقیه، با حضور زنان در مقام شایسته‌شان و در اداره کشور و حضور آنان در رهبری سیاسی جامعه، از حقوق زنان بصورت قانونی و نهادینه شده در هر زمینه‌ای حفاظت نماید. جامعه‌ای که مردان نیز در آن سرکوب و تحقیر نمی‌شوند و دوشادوش زنان ایران را بعنوان مهد آزادی و دموکراسی و پیشرفت و اعتلاء می‌سازند.

اخبار ما را در سایت جوانه ها
و کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام دنبال کنید
#ایران #حقوق_بشر #زندان_اوین #زندانی_سیاسی #مشهد #زندانی_سیاسی