۱۳۹۵ مرداد ۱۰, یکشنبه

فرداشب راس ساعت ۲۱:۰۰ به وقت تهران توفان توییتری در حمایت از #شهرام_احمدی


انتقال مسعود سیفی زاده به بند ۸ زندان اوین

‫#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬-انتقال مسعود سیفی زاده به بند ۸ زندان اوین



زندانی سیاسی مسعود سیفی زاده فعال خرم آبادی به بند ۸ زندان اوین منتقل شد.
بنابه گزارشات رسیده مسعود سیفی زاده فعال خرم آبادی چهار ماه پیش توسط  وزارت اطلاعات در شهر خرم آباد دستگیر و یک و نیم ماه در اداره اطلاعات خرم آباد مورد بازجویی قرار گرفت.
 در مرحله بعد این زندانی سیاسی به تهران منتقل شده و در بند 209 اطلاعات واقع در زندان اوین به مدت دو ماه و نیم مورد بازجویی قرار گرفته است . هم اکنون وی با اتهام توهین به رهبر ایران ، توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام آخوندی مواجه شده و این اتهامات در شعبه دو بازپرسی اوین به وی تفهیم گردیده است .
پرونده مسعود سیفی زاده جهت تعیین شعبه به دادگاه انقلاب تهران تسلیم شده  است.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

نصب دستگاههای جدید پخش پارازیت در اطراف بند 4 سالن 12و شکنجه و آزار زندانیان

‫#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬-نصب دستگاههای جدید پخش پارازیت در اطراف بند 4 سالن 12و شکنجه و آزار زندانیان 



در اطراف بند 4 سالن 12 زندان رجایی شهر دستگاههای پخش پارازیت جدیدی نصب شد. زندانیان سیاسی در اعتراض به این امر نامه ای رو به مجامع حقوق بشری نوشتند.

درادامه فشار به زندانیان سیاسی واعمال شکنجه سفید رژیم ضد بشر ی حاکم  اقدام به نصب چندین دستگاه دیگر پخش پارازیت در اطراف بند4 سالن 12نموده اند که این امر باعث سر درد شدید و سرگیجه و حالت تهوع در زندانیان گردیده و بخصوص زندانیان سالخورده دچار خواب آلودگی مفرط شده اند.
از همه نهادها ی حقوق بشری درخواست میکنیم نسبت به این عمل ضد انسانی اقدام لازم و مقتضی را به عمل بیاورند.

زندان گوهردشت. 10 مرداد 95

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

پایان اعتصاب غذای مریم نقاش زرگران

‫#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬-پایان اعتصاب غذای مریم نقاش زرگران



امروز دهم مرداد ماه پس از گذشت ۲۷ روز ازاعتصاب غذای اعتراضی مریم (نسیم) نقاش زرگان نوکیش مسیحی و زندانی محبوس در بند زنان زندان اوین،این زندانی با قول مسئولین زندان به اعتصاب غذای خود پایان داد.
وی در اعتراض به شرایط پرونده خود و خواسته آزادی اعتصاب غذا کرده بود.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

پانزدهمین روز اعتصاب غذا و داروی ارژنگ داوودی


آخرین وضعیت ارژنگ داوودی در پانزدهمین روز اعتصاب غذا و دارو

‫#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬- آخرین وضعیت ارژنگ داوودی در پانزدهمین روز اعتصاب غذا و دارو



در پانزدهمین روز اعتصاب غذا از زندانی سیاسی ارژنگ داوودی برگه اعتصاب غذا پرنکرده و از رفتن به بهداری خودداری کرده است.
امروز دهم مرداد 95 زندانی سیاسی سالخورده ارژنگ داوودی پانزدهمین روز اعتصاب غذای خود ٫در اعتراض به وضعیت ضد انسانی زندانها و خواسته بازدید احمد شهید از زندانهای ایران و مصاحبه با زندانیان سیاسی و عادی می باشد. اما تا این تاریخ این زندانی سیاسی هیچ برگه اعتصاب غذایی پر نکرده و مسئولین قضایی و مسئولین زندان هیچگونه رسیدگی به وضعیت وی و توجه به اعتصاب غذا نکرده اند.
همچنین آقای ارژنگ داوودی تا این تاریخ به بهداری نرفته و هیچگونه چک و کنترل روی وضعیت ایشان انجام نشده است.لازم به ذکر است که آقای داوودی مبتلا به بیماریهای مختلفمی باشد که همین امر مستلزم رسیدگیهای خاص پزشکی به ایشان می باشد.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

آزادی مسعود عرب چوبدار را تبریک می گوییم


تبریک حسین کاظم درویش همبندی سابق به مسعود عرب چوبدار

‫#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬- تبریک حسین کاظم درویش همبندی سابق به مسعود عرب چوبدار



من هم مثل همه همسنگرهات خوشحالم بابت آزادیت
خوشحالم که حقانیت راهت رو درک کردی و امروز فهمیدی که تیرهایی که با قلم جنگ نرمت روانه دشمن کردی، امروز کجای چشم دشمن آرام نشسته است.
خوشحالم که زخم زبان شنیدی در راهت که همین زخم زبان‌ها اجر و پاداشت را بیشتر خواهد کرد.
خوشحالم که امروز شما شدی سند دیگر همبندیان زندانیان سختی کشیده سیاسی..


ارادتمند حسین کاظم درویش

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

پایان محکومیت و آزادی مسعود عرب چوبدار

‫#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬-  پایان محکومیت و آزادی مسعود عرب چوبدار 



زندانی سیاسی مسعود عرب چوبدار از زندان رجایی شهر آزاد شد.
امروز یکشنبه 10 مرداد 95 مسعود عرب چوبدار پس از پایان محکومیت سه ساله خود از زندان رجایی شهر آزاد شد. این زندانی سیاسی پیش از این بارها برای اعتراض به شرایط زندان دست به اعتصاب غذا زده بود.
همچنین این زندانی سیاسی بطور مستمربا سردردهای شدید و تشنج مواجه بدلیل ممانعت مسئولین زندان از رسیدگیهای کافی پزشکی تحت فشار بود.
مسعود عرب چوبدار  به اتهام ارتباط با دول متخاصم و افشای اسناد محرمانه توسط قاضی صلواتی محاکمه و به ۳سال حبس تعزیری محکوم شده بود. وی پس از پایان مدت محکومیت از زندان آزاد شد.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

‫#‏علیرضا_گلیپور‬ بیمار مبتلا به سرطان را آزاد کنید


در زندان فشافویه حداقل ۵۲ جوان زیر ۳۲ سال در انتظار اعدام هستند

‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬- در زندان فشافویه حداقل ۵۲ جوان زیر ۳۲ سال در انتظار اعدام هستند




حداقل 52 زندانی زیر حکم اعدام در زندان تهران بزرگ (فشافویه) در صف اعدام هستند. این جوانان همگی زیر 32 سال سن دارند.
بنا به گزارش تارنگار حقوق بشر ایران 32 زندانی در تیپ یک و بیست زندانی در تیپ دو این زندان با حکم اعدام تایید شد در انتظار و نوبت اعدام هستند.
بعد از اعتصابات و شورش های محکومین اعدام واحد دو زندان قزلحصار، حدود ۱۰۰ زندانی از واحد دو به زندان تهران بزرگ معروف به فشافویه منتقل شدند.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

دستگیری استاد دانشگاه یونانی در فرودگاه

#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬- دستگیری استاد دانشگاه یونانی در فرودگاه




یک استاد اقتصاد دانشگاه آتن بنام دیمیتروف کامبیز پس از ورود به ایران در فرودگاه  خمینی دستگیر شد.
  مأمورین اطلاعات سپاه دیمیتروف کامبیز استاد اقتصاد دانشگاه آتن که یکی از سرمایه‌داران یونانی است را بازداشت و به زندان اوین منتقل کردند.
این استاد دانشگاه و سرمایه‌دار یونانی به دعوت بانک مرکزی ایران جهت عقد قرارداد جدید تجاری به ایران سفرکرده بود. وی پس از بازداشت به زندان اوین منتقل شد. اما از دلایل و اتهام وی اطلاعی در دست نیست.
لازم به توضیح است در زمان تحریم ایران توسط جامعه جهانی این سرمایه‌دار یونانی که دارای کشتی‌های تجاری و باری است، کمک فراوانی را جهت دور زدن تحریم‌ها و ارسال اجناس مورد تحریم به ایران انجام داده است.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید


تابلوی جدید آتنا :فیش حقوقی حکمرانان

‫#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬- تابلوی جدید آتنا :فیش حقوقی حکمرانان



آتنا فرقدانی  تابلوی زیبای جدیدی با عنوان فیش حقوقی حکمرانان ترسیم کرد.
لازم به یادآوری است که این هنرمند ایرانی بدلیل ترسیم تابلوهایی پیش از این زندان و شکنجه را در زندانهای اوین و قرچک تجربه کرده است.

از فیس آتنا فرقدانی

فیش حقوقی حکمرانانی که پاسخگو نیستند کجاست؟!!آیا این فیش ها لا به لای اخبار لباس المپیک و...فراموش شدند؟!!! آیا فراموش شد که حتی یکی از این فیش ها می توانست زندگی چندین خانواده،چندین کودک کار و بسیاری از زنان فقیر و بی سرپناه را که برای سرقت "تنها یک کیسه برنج یا یک تن ماهی"؛راهی زندان مخوف قرچک می شوند را، نجات دهد..............!!!؟

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

۱۳۹۵ مرداد ۹, شنبه

امیر امیرقلی را آزاد کنید


دعا برای زندانیان اعتصابی نسیم نقاش زرگران و رسول حردانی

#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬- دعا برای زندانیان اعتصابی نسیم نقاش زرگران و رسول حردانی 




در یک بامداد دل انگیز تابستان 
از لابه لای میله های سلول زندانم 
با قلبی پر امید.    
به فیض و محبت مسیح 
در دعا هایم 
تو را یاد خواهم کرد.

29 روز اعتصاب غذا رسول حردانی  و بیش از 25 روز اعتصاب غذا نسیم نقاش زرگران و سکوت تلخ مجامع حقوق بشری! 
اینک بیش از 12 کیلو از وزن رسول کم شده است و بهداری زندان (قتل گاه زندانیان سیاسی) از هر گونه خدمات درمانی امتناع می کند. مسولین بهداری گفته اند تنها خدمات ما برای شما پس از مرگ، یک کاور خاکستری رنگ است و بهت قول می دهیم که زیباترین آن را برایت انتخاب خواهیم کرد! 
و این تنها و تنها بخش کوچکی از ستم و ظلم حکومتی است که در بیدادگاه های تاریخ انقلاب خود مرگ و اعدام نور سپید صبح سرزمینم را در واژگان و قاموس اش آرزو می کند، 
فقط و فقط شکنجه، اعدام و ستمگری و مرگ شقایق وطن!؟ 

پاورقی خاطرات خالد حردانی


در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید


چرک نویس ها- مثال کوه پشت سرم ایستاده

#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬-چرک نویس ها- مثال کوه پشت سرم ایستاده 



مثال ِ کوه پشت سرم ایستاده
چون لیلی ترین عاشق مجنون وار

درون چهره اش انقلابی ست
برانداز ِ غم هایم هست محتوم وار

به عمرم ندیدم زنی به پایداریش
به محکمی او ، پر ابهت ، مغرور وار

در پی شعار هیچ وقت نبود در زندگی
که هرچه بود در عمل شد مسئول وار

برداشت بار دلتنگی از روی سینه ام
رفت به زیر آوار ِ آن مهجور وار

شکست از تَرَک های پی در پی ِ من
زخم ها را به جان خرید مجروح وار

با دیدن خاکستر ِ تنهایی ام آتش گرفت
خود به پایم سوخت به هر سو محروق وار

با هر قطره ی اشکم آسمانش تار شد
چون ابر ِ بهار بارید محجوب وار

از رنج و اندوه کشید و دم نزد
سال ها خانمی کرد محزون وار

خون ِ دل خورد و درد پنهان کرد
خود دوای درد شد مظلوم وار

در توان هرچه داشت دریغ نکرد
بی زخم ِ زبان و منت محکوم وار

مادرم در حکم ِ مادری کم نگذاشت
عاشقش هستم و خواهم بود مفتون وار

( ف.ک )

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید
telegram.me/NoToPrisonNoToExecution


استمداد یک زندانی محکوم به قصاص از هموطنان

‫#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬-استمداد یک زندانی محکوم به قصاص از هموطنان 



زندانی سعید برقبانی جوان سی ساله که مرتکب قتل ناخواسته شده درآستانه قصاص قراردارد .شاکی این جوان خواهان دیه دویست میلیون تومانی است.اما خانواده سعید دروضعیت بد مالی قراردارند وتوان پرداخت دیه دویست میلیونی راندارند.
سعید برقبانی جوان سی ساله به کمک همه شما انسانهای شریف و انساندوست نیاز دارد. نگذاریدقلب سعید ازتپش بیفتد. کمک کنید سعید و دهها جوان همچون سعید نجات پیدا کنند و به زندگی برگردند.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید


آنچه در تظاهرات ارومیه و بازداشتگاه گذشت

‫#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر-آنچه در تظاهرات ارومیه و بازداشتگاه گذشت



روز ۷ مرداد تظاهرات و تجمعاتی در شهرهای آذربایجان در اعتراض به توهین به هموطنان آذربایجان در روزنامه طرح نو انجام شد.تعدادی از هموطنان در شهرهای مختلف در این تجمعات دستگیر شدند. 
آنچه می خوانید به نقل از آراز نیوز و از قول یکی از دستگیرشدگان است:

 در اعتراض به غروب روز پنج شنبه ۷ مرداد با چند نفر از دوستان به سمت چهارراه عطایی اورمیه رفتیم تا در تظاهرات شرکت کنیم. داخل خیابان عطایی دو نفر لباس شخصی به طرف ما آمدند. ما سریع متفرق شدیم. آنها به طرف من آمدند. یکی از آنها را از قبل می شناختم. نزدیک که شدند دیگری که نمی شناختمش مچم را گرفت و گفت: مقاومت نکن، آرام بیا بریم، می دانم برای چه آمده ای. تلفنم را از دستم گرفتند و من بدون مقاومت با آنها راه افتادم. شنیدم که آن یکی می گفت این از لیدرهایشان است. بعد هیچ حرفی بینمان رد و بدل نشد.

رفتیم داخل کوچه … عطایی و منتظر ماندیم. چند دقیقه بعد یک صمند آمد و سوار شدیم رفتیم خیابان سیروس. آنجا یک ماشین شبیه سایپا بود که با تور فلزی شکل قفس درست کرده بودند. قبل از من دو نفر دیگر را دستگیر و سوار آن کرده بودند.

ما را بردند مرکز … . آنجا قبل از من ۱۰ – ۱۲ نفر دیگر هم بودند. هر چه وسایل داشتیم مانند کمر، پول و انگشتر از ما گرفتند و چشم بند زدند. همه ما را داخل یک اتاق بردند. داخل اتاق همه را سرپا رو به دیوار ردیف کردند.

از این لحظه شکنجه ها شروع شد، بلا نماند سرمان نیاورند! با سیلی و مشت و لگد و شلاق می زدند. هر نیم ساعت یکبار کتک ها تکرار می شد. یکی از نزدیک هر چی زور داشت توی گوشمان فریاد میزد که باید اعتراف بدهیم و گرنه چنین و چنان خواهند کرد! احساس می کردم پرده گوشم پاره شده است!

مرا به یک اتاق دیگر بردند و بازجویی کردند. می پرسیدند از کی دستور گرفته ایم تا تظاهرات راه بیاندازیم! می گفتم من از اینترنت دیدم که تظاهرات خواهد شد و چون احساس می کردم به ما توهین شده آمدم خیابان. می گفت دروغ می گویی به تو دستور داده اند! وقتی دید اعتراف نمی دهم گفت برش گردانید بازداشتگاه.

بازداشتگاه باز چشم بسته سرپا رو به دیوار بودیم و مرتب می زدند. چند بار از فرط خستگی و ضربه مشت و لگد افتادم زمین. تا می افتادم با لگد و کابل می زدند که بلند شو بایست. هر کس می افتاد وحشیانه می زدند. از اتاقهای دیگر هم صدا می آمد، احساس می کردم غیر از گروه ما گروههای دیگری از بازداشتی ها هم هستند.

برای بار دوم مرا بردند بازجویی. از فرط خستگی و کوفتگی کتک ها داشتم بی حال می شدم. در عمرم چنین کتک نخورده بودم. از اتاق بغلی صدای گریه یک دختر می آمد و بازجو که فریاد می زد ببر صداتو و فحش می داد! از من همان سوالها را می پرسیدند و من هم همان جوابها را می دادم. یکی از بازجوها گفت: مثل اینکه این نمی خواد حرف راست بزنه، یک باتون برقی بیارید نشان بدم زبانش چطور باز میشه! اسم باتون برقی که آمد کم ماند زهر ترک بشم! با اولین سیلی که زد خودم را انداختم زمین و خودم را زدم به گریه و گفتم: شما را به خدا دیگر نزنید من مرض قلبی دارم، ممکن است ایست قلبی بکنم، به پدر مادرم رحم بکنید! احساس کردم با شنیدن این جملات کمی یکه خوردند و دست نگه داشتند. کتک را قطع کردند ولی باز فحش می دادند. وقتی دیدم کتک قطع شد خوشحال شدم و بیشتر گریه کردم چون واقعا دیگر تحمل کتک نداشتم. تمام بدنم مخصوصا پشتم درد می کرد. احساس می کردم تمام دنده هایم خرد شده است.

من روی زمین ماندم و آنها بیرون رفتند. مدتی بعد در باز شد و یکی آمد داخل. مرا از زمین بلند کرد، از بازویم گرفت و به یک اتاق دیگر برد. روی یک صندلی نشستم. همچنان چشم بسته بودم. کمی بعد یکی آمد، چشمم را باز کرد و رو به رویم پشت میز نشست. تیپ خاص لباس شخصی ها را داشت. پیراهن سفید با یقه بسته، ریش و انگشتر. شروع کرد نصیحت دادن. می گفت من هم ترک هستم و از این قضیه خیلی ناراحت هستم ولی اینکه دلیل نمی شود تظاهرات راه بیندازیم و نظم مملکت را به هم بزنیم. باید عاقل باشیم، دشمن در کمین است و از این حرف ها. من حرفی نمی زدم و فقط می گفتم بله حاج آقا! نیم ساعتی برایم حرف زد و بعد گفت چون پسر خوبی هستی و معلوم است گول خورده ای می گویم آزادت بکنند ولی دیگر از این کارها نکن. گفتم چشم حاج آقا!

دوباره آمد چشمهایم را بست. چند دقیقه دیگر یکی آمد و مرا به اتاقی برد. در راه صدای فریاد و فحش هنوز می آمد. وقتی چشم هایم را باز کردند در اطاقی بودم که قبلا وسایلمان را گرفتند و چشممان را بستند. وسایلم را دادند و مرا تا در خروجی همراهی کردند.

تلفنم را باز کردم. ساعت ۳ شب بود. همه بدنم درد می کرد و نای راه رفتن نداشتم. می دانستم خانه همه نگرانند و هنوز نخوابیده اند. به پدرم زنگ زدم تا بیاید دنبالم.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید


سالگرد جانباخته راه آزادی اکبر محمدی را گرامی بداریم


سالگرد جانباخته راه آزادی اکبر محمدی را گرامی بداریم

‫#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر- سالگرد جانباخته راه آزادی اکبر محمدی را گرامی بداریم



 در ۱۸ تیر ماه ۱۳۷۸نیروهای امنیتی با یورش به خوابگاه دانشجویان در کوی دانشگاه تهران به ضرب و شتم دانشجویان و بازداشت آنها و تخریب خوابگاه دانشجویان پرداختند.
پس از این یورش تعداد زیادی از دانشجویان بازداشت شدند، که یکی از این دانشجویان اکبر محمدی بود که جز اولین کسانی بود که بعد از حمله به کوی دانشگاه علیه این جنایت فریاد اعتراض سرداد و بهمراه برادر خود منوچهر محمدی بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند. اکبر پس از انتقال به زندان اوین ماه ها مورد شکنجه های جسمی و روحی قرار گرفت.
اکبر محمدی در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد، اما پس از چندی حکم او به ۱۵سال حبس تقلیل یافت. نهادهای بین المللی و حقوق بشری بارها نسبت به وضعیت این دانشجوی زندانی ابراز نگرانی کرده بودند و خواستار آزادی وی شده بودند.
اکبر محمدی در حالی که بر اثر شکنجه های مداوم دچار آسیب های جسمی فراوان شده بود برای مداوا با استفاده از مرخصی استعلاجی از زندان خارج شد ولی پس از مدتی بدون تکمیل دوره درمان مجددا بازداشت و به زندان منتقل شد.
دستگیری مجددش بدون هیچ توضیحی بود و با اعتراض اکبر محمدی و خانواده اش روبه رو شده بود.
وی در اعتراض به بازداشت خود در زندان دست به اعتصاب غذا زد، و بعلت وضعیت وخیم جسمانی حاصل از اعتصاب به بهداری زندان منتقل شد و در بهداری زندان دست و پای این دانشجوی زندانی را با زنجیر به تخت بستند. بنا به گفته زندانیان و برادرش قاضی مرتضوی و فردی بنام عباسی رئیس زندان دارویی در دهان وی ریختند. پس از نیم ساعت اکبر محمدی چشمانش را فرو بست.
زنده یاد اکبر محمدی در روز ۸ مرداد ماه ۱۳۸۵ در بهداری زندان درگذشت.
 وکیل مدافع اکبرمحمدی، خلیل بهرامیان از قول زندانیان دیگرگفته بود  وی در طول چند روز پیش از مرگ، بارها وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود و آثار شکنجه بر بدن او به خوبی نمایان بوده‌است.
خاکسپاری شبانه و محل دفن پیکر وی شبانه در روستایی در اطراف شهر آمل به نام چنگ میان تحت مراقبت‌های بسیار شدید امنیتی و بدون حضور هیچ یک از اعضای خانواده اش دفن شد.
یاد و خاطره اش گرامی باد

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

تمدید قرار بازداشت دو روحانی اهل سنت

‫#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬-تمدید قرار بازداشت دو روحانی اهل سنت



دو روحانی اهل سنت امان الله بلوچی و حافظ عبدالرحیم کوهی دو زندانی سیاسی بلوچ همچنان در زندان مرکزی زاهدان در بلاتکلیفی به سر می برند.
قرار بازداشت موقت این زندانیان برای سومین بار تمدید شد.این دو زندانی در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۳۹۵ از بازداشتگاه سپاه به زندان مرکزی زاهدان منتقل شدند.
این دو روحانی اهل سنت با اتهامات امنیتی ترور و بمبگذاری رو به رو شده اند که توسط خود آنها رد شده و از سوی خانواده ها نیز در مورد نحوه بازداشت و اخذ اعترافات اجباری از آنها ابراز نگرانی شده است.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید


۱۳۹۵ مرداد ۸, جمعه

شعله پاکروان: اعدام نشانه بربریت است- شهرام احمدی در چند قدمی اعدام است

‫#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬-شعله پاکروان: اعدام نشانه بربریت است- شهرام احمدی در چند قدمی اعدام است



سال گذشته با چهارتن از اعضای خانواده ی این مرد جوان ، شهرام احمدی ، ملاقات کردم . خسته و کوفته از دوندگی های بی حاصل . پدر پیرش دیگر توان راه رفتن نداشت . خواهر و برادرش هم دست کمی از پدر نداشتند . اما زن جوانی همراهشان بود که چشمهایش بدنبال روزنه ای برای حفاظت از عشق بود . عشقی که سالهاست در زندان محبوس و دور از دسترس است . 
با اینکه دیدن این تب و تابها و استرس کمر شکن ، به نوعی یادآور همه ی بدو بدوهای هفت ساله ی خودم بود ، اما بیش از هر چیز به مادر این پسر جوان فکر کرده و میکنم . زنی که کوچکترین فرزندش ، همان که ته تغاری میگوییم را در یک شب تاریک و سرد ، پشت دیوارهای سنگی زندان از دست داد . این زن تاب نیاورد و پس از اعدام بهرامش زمینگیر شد . بهرام 19 ساله . اکنون با خطر اعدام شهرامش روبروست .
 لابد هر شب که چشمهایش را میبندد تا از شر فکرهای مزاحم خلاص شود یاد جمله هایی میافتد که در خانه اش زیاد تکرار میشود . جملات حقوقی و ماده و قانون . از آن حرفهای سخت و سنگین هیچ نمیفهمد . اما میداند معنی این تب و تاب چیست . یک جمله : شهرام در چند قدمی اعدام است . این جمله به زبان کردی در سرش میپیچد . صدای گرومب گرومب قلبش را میتوانی بشنوی وقتی به سینه میکوبد .
کاش اینقدر بی مهری گسترده نبود . کاش انسان ارزش داشت . کاش میشد این زن را از شکنجه ی اعدام دومین جوانش رهاند . راهی هست ؟ میگویند ماده ی فلان و تبصره بهمان . میگویم اینها را پیش از این آزموده ایم . بی فایده است . قضات و دیگر مسئولان در برداشت و تفسیر ماده ها و تبصره ها ازادند و حتما برداشتی میکنند که درها برای شهرام و دیگر محکومین بسته بماند . آنان اگر میخواستند تفسیر به نفع متهم بکنند حکم اعدام صادر نمیکردند . امضایشان پای دستور کشتن جوانی گذاشته نمیشد . 
گمانم تنها چاره در این است که همه مان یکصدا بگوییم نه به اعدام . از هر راهی برای اعتراض به اعدام استفاده کنیم . هر قدمی را برداریم تا طنابی از گردنی باز شود . هر چوبی لای چرخ ماشین اعدام برود برابر است با نجات یک انسان . 
رهایی از شر دیو اعدام همراهی میطلبد و همبستگی . عزم ملی . همه ی مردم باید به این نتیجه برسند که زیان اجتماعی اعدام بیشتر از منفعتی است که عده ای از آن میبرند . اعدام رسم کهنه ای است که باید به تاریخ بسپریم . ما در هزاره سوم زندگی میکنیم و میدانیم که اعدام نشانه ی بربریت است . نه به اعدام . چه با چوبه دار چه به شکل خاموش .

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

انتقال ناگهانی جواد فولادوند به بیمارستان هزارتختخوابی

‫#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬- انتقال ناگهانی جواد فولادوند به بیمارستان هزارتختخوابی



زندانی سیاسی ابوالقاسم(جواد)فولادوند بدنبال وخامت حالش به بیمارستان هزارتختخوابی منتقل شد.
بنا به گزارشات چهارشنبه6 مرداد 95زندانی سیاسی ابوالقاسم فولادوند بدنبال وخامت حالش از زندان رجایی شهر به بیمارستان هزارتختخوابی تهران منتقل شد. ابوالقاسم فولادوند پس از اینکه در زندان گوهردشت حالش به طور ناگهانی رو به وخامت گرائید؛ به بیمارستان منتقل شد.این زندانی سیاسی از بیماری های مختلف رنج می برد. وی در بیمارستان ممنوع الملاقات است و در اتاقی که بستری است چند سرباز ایستاده اند که اجازه هیچ ملاقاتی را نمی دهند.براساس اخباری که پرسنل بیمارستان داده اند؛ ابوالقاسم فولادوند در بخش جراحی ۱ و ۵ در طبقه دوم بیمارستان بستری است.
این زندانی سیاسی تاكنون بارها پس از کارشکنی و ممانعت دادیار یا رئیس زندان٫به بيمارستان اعزام و بدون درمان به زندان برگردانده شده بود.
ابوالقاسم فولادوند، ۵۲ ساله به 18 سال حبس تعزیری محکوم شده است.
۱۸ سال حبس تعزیری برای این راننده تاکسی ساکن شهریار در حالی صادر شده است که این زندانی سیاسی مدت یک سال و شش ماه نیز در دههٔ ۶۰ به همین اتهام در زندانهای جمشیدیه و قزل‌حصار به سر برده است.
آقای فولادوند هم اکنون در زندان رجایی شهر محبوس است.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

وخامت حال رسول حردانی و انتقال وی به بهداری در بیست و هشتمین روز اعتصاب غذا

‫#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬-وخامت حال رسول حردانی و انتقال وی به بهداری در بیست و هشتمین روز اعتصاب غذا



 امروز جمعه 8 مرداد 95 ساعت 21زندانی سیاسی رسول حردانی را به علت ضعف شدید و نوسان فشار خون به بهداری منتقل کردند.
زندانی سیاسی رسول حردانی در بیست و هشتمین روز اعتصاب غذا بدلیل افت فشار خون و ضعف شدید به بهداری زندان منتقل شد. این زندانی سیاسی از تاریخ 12 تیر ماه در اعتراض به شرایط ضد انسانی زندان و روند غیرقانونی پرونده خود دست به اعتصاب غذا زده است. گفتنی است که این زندانی در سن 17 سالگی دستگیر شده و هم اکنون مدت 17 سال است در زندان به سر می برد.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

همبندی و همراهی زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر با همبندیان اعتصابی خود ‫#‏ارژنگ_داوودی‬٫‫#‏رسول_حردانی‬٫‫#‏مریم_نقاش_زرگران‬٫‫#‏باتیرشاه_محمداف‬


نامه آرش صادقی به همسرش گلرخ ایرایی به مناسبت زادروزش

‫#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬- نامه آرش صادقی به همسرش گلرخ ایرایی به مناسبت زادروزش



زندانی سیاسی بند هشت زندان اوین آرش صادقی در نامه ای به مناسبت زادروز همسرش گلرخ ایرایی این روز را زیباترین روز خود دانسته و اظهار تاسف کرده که امسال هم نمی‌توانم با جشنی هرچند کوچک این روز باشکوه را به خاطره‌ای زیبا برای وی تبدیل کند.

متن کامل این نامه به شرح زیر می باشد:

من با نخستین نگاه تو آغاز شدم؛ لبانت به ظرافت شعر، چشمانت راز آتش، آغوشت امن‌ترین جای دنیا و عشقت نماد پیروزی ست، زمانی که به جنگ تقدیر می‌روم.

گل همیشه‌بهارم؛ مدتی است که دیوارهای سنگین زندان میان دست‌های من و تو فاصله انداخته‌اند و ناگزیر باید در این فاصله چشمم را به دوردست‌ها بدوزم و مرور کنم روزهای خوب و بدمان را. روزهای خوب آشنایی. دختری شبیه خودم؛ ایدئالیست؛ امیدوار تغییر جامعه معترض به همه مظاهر بی‌عدالتی؛ روزهای خوب، قرارهای روزانه؛ روزهای عاشقانه؛ زمانی که دوامی ندارد.

بازداشت؛ اتاق بازجویی؛ اجازه ملاقات سی‌ثانیه‌ای در اتاق بازجویی؛ چادری کریه؛ چشم‌بندی که روی پیشانی‌ات؛ آغوش گرم و زمزمه عاشقانه درهمان اتاق و بعد جمله معروفت: «تمام می‌شود عشقم؛ ظلم پایدار نیست».

زادروز تو که مهربانی‌ات گرمابخش وجود من است، بهانه‌ای این شد که با تمام وجود قلم‌به‌دست بگیرم و بنویسم از بغض‌ها، لبخندها، امیدها.

عشقم؛ دوست داشتم سقفی برایت مهیا کنم؛ زندگی که در آن هراس و واهمه‌ای نباشد؛ خلوتی عاشقانه داشته باشیم و برای ساختن فردایی که مطلوب ماست تلاش کنیم. اگر می‌توانستیم جز خودمان به زندگی دیگران فکر نکنیم و زمانی که لقمه‌ای دردهان می‌گذاریم دیگران را از یاد ببریم شاید رسیدن به این زندگی چندان سخت نبود. اگر می‌توانستیم در عین برخورداری از نعمت آزادی، در زندان بودن دوستانمان، یاران و انسان‌های بی‌گناه را از یاد ببریم، شاید امروز آسان‌تر زندگی را سپری می‌کردیم؛ اما تعریفی که من و تو از انسان بودن، انسانیت، سعادت و خوشبختی داشتیم و داریم به ما اجازه نداد تنها به خودمان فکر کنیم و دیگران را از یاد ببریم. آن روز که زندگی مشترکمان را آغاز کردیم، عهد بستیم که برای خوشبختی آحاد مردم در حد توانمان تلاش کنیم و به همه مظاهر ناراستی و تزویر معترض باشیم. تصمیم گرفتیم که دیگران را بر خود مقدم بدانیم و در این مسیر از مخاطرات پروا نکنیم.

زیبای من؛ زندان و زندانی شدن برای ما شاید چندان سخت نبود، حتی اگر بنا بود مجدد سال‌ها میان این دیوارهای آشنا سپری کنم و در عوض تو را آن‌ سوی دیوارها ببینم اما آن‌هایی که منافع خود را در بستن دست و زبان مردم می‌بینند تو را نیز به حکمی سنگین محکوم کردند تا شاید به‌زعم خودشان عبرت دیگران باشد. با این‌همه، من و تو ایستاده‌ایم و خواهیم ایستاد و این ایام را پست سر می‌گذاریم و روزی دوباره شادی و مهربانی را بین دست‌ها و قلب‌هایمان تقسیم خواهیم کرد.

عشق من؛ به فردایی بی اندیش که خوشبختی سهم تمام انسان‌هاست و لبخند بی تبصره بر لب تمام مردم این دیار نشسته است. آن روز که خیلی دور نیست، ما هم می‌توانیم تلخی امروز را از یاد ببریم و این زندان چه اندک است در برابر این رؤیای دست‌یافتنی که خوشبختی من و تو با خوشبختی تمام این مردم و آزادی ما با آزادی تمام مردم پیوند می‌خورد.

ای‌کاش عشق را زبان سخن بود. چقدر این روزها دلم برای نفس‌های خوش بوی تو تنگ است؛ برای عطر موها و عطر تنت.

عشق من؛ زادروزت زیباترین روز زندگی من است. متأسفم از این‌که امسال هم نمی‌توانم با جشنی هرچند کوچک این روز باشکوه را به خاطره‌ای زیبا برای تو بدل کنم. هیچ پاییز و زمستانی ماندنی نیست. من برای رسیدن به آرامش تنها به تکرار اسم تو بسنده می‌کنم.

گلرخ عزیزم زادروزت خجسته!

آرش صادقی- بند هشت زندان اوین

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

اعتصاب غذای ابراهیم نوری در زندان اهر

‫#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬- اعتصاب غذای ابراهیم نوری در زندان اهر


فعال مدنی آذربایجانی ابراهیم نوری از روز هفتم مرداد ماه در زندان اهر دست به اعتصاب غذا زد.
زندانی سیاسی آذربایجانی ابراهیم نوری طی نامه ای اعلام کرد که از روز هفتم تیر  دست به اعتصاب غذا می زند.وی در قسمتی از نامه اش علت اعتصاب غذای خود را چنین نوشت:
از لحظه دستگیری تا کنون رفتار حقوقی را مسیر مبارزاتی خویش قرار داده کما اینکه متاسفانه به علت عدم نتیجه قانونی، در مرحله دوم توأم با رفتار حقوقی از این لحظه دست به رفتار سیاسی نموده و برای احقاق حقوق قانونی مان تا برای رسیدن به نتیجه حاصله تا دم مرگ دست به اعتصاب غذا میزنم.
ابراهیم نوری روز یکشنبه ۲۷ تیرماه ۱۳۹۵در اهر دستگیر و به زندان اهر منتقل شد. اتهام وی اجتماع ، تبانی بر علیه امنیت داخلی ، تبلیغ علیه حکومت و تشویق به تظاهرات می باشد.
آقای نوری در دهم تیر امسال دستگیر و پس از یک روز بازداشت آزاد شده بود. 

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

مزار جانباختگان قتل عام تابستان سال 1367 در گورهای جمعی در جای جای ایران

‫#‏ایران‬ -‫#‏حقوق_بشر‬-مزار جانباختگان قتل عام تابستان سال 1367 در گورهای جمعی در جای جای ایران








بنا به گزارشهایی که بدست آمده مزار و محل دفن جانباختگان قتل عام سال ۶۷ در گورهای جمعی است.
توجه شما را به چند آدرس از محل دفن پیکرهای این زندانیان بیگناه که در یک کشتار هولناک جانشان را از دست دادند؛ جلب می کنیم.

تهران - بهشت زهرا:
گورستان بهشت‌زهرا در 15‌کیلومتری جنوب تهران و غرب جاده قدیم قم و جنوب روستای باقرآباد قرار دارد (باقرآباد در تقسیمات کشوری در سالهای اخیر به بخش تبدیل شده است).

تهران - گورستان خاوران:
گورستان خاوران، در 20کیلومتری جنوب شرق تهران، در نزدیکی شهرک خاورشهر قرار دارد. این گورستان از شمال محدود به جاده تهران - مشهد می‌باشد.

کرج - گورستان بهشت‌سکینه:
این گورستان واقع در کیلومتر4 اتوبان کرج ـ قزوین، در نزدیکی زندان قزلحصار و رجایی شهر واقع شده است. سالها قبل به‌صورت افواهی شنیده می‌شد که تعدادی از تیرباران‌شدگان زندانهای قزلحصار و رجایی شهر را به‌صورت گمنام در یکی از قطعات این گورستان دفن کرده‌اند. اما مسئولین حکومتی هیچ‌گونه ردی از جانباختگان دفن شده در این گورستان را نمی داد.

اصفهان - باغ رضوان:
باغ‌رضوان آرامگاه بسیاری از جانباختگان راه آزادی در شهر اصفهان است؛ که در جریان قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال 67 در زندان اصفهان به‌ طور سیستماتیک و دسته جمعی به قتل رسیدند.

مشهد - بهشت‌رضا:
بهشت‌رضا در کیلومتر 12 جاده مشهد به نیشابور در جنوب‌شرقی شهر مشهد احداث شده است. این گورستان از شمال‌غربی به زیارتگاه «خواجه اباصلت» و از جنوب شرقی به موازات جاده نیشابور در مساحتی بالغ بر 4000 متر ‌مربع امتداد یافته است. ارتفاعات معروف به «خواجه مراد» در جنوب‌غربی گورستان در فاصله تقریبی 5 کیلومتر مشرف بر جاده و گورستان بهشت‌رضا می‌باشد.

روستاهای اطراف سمنان : بنا به گزارشات دست اندرکاران قتل عام پس از فرمان خمینی مبنی بر قتل زندانیان سیاسی با عجله کاری و شبانه تعدادی از زندانیان را به صورت دسته جمعی  در محلی حوالی روستاهای سمنان دفن کردند.

رشت - تازه آباد رشت:قطعه ای در انتهای قطعه هنرمندان در تازه آباد رشت 

منجیل :دو کیلومتری غرب جاده تهران - رشت که بیش از ۸۰ زندانی سیاسی قتل عام شده در آن دفن شده اند.این محل در یک بارندگی شدید منطقه ای در دیماه ۱۳۶۷ کشف شد.

گرمسار: قاتلین با شتابزدگی برای پوشاندن این جنایت هولناک شبانه چند کامیون پر از اجساد اعدام شدگان را به بیابانهای اطراف گرمسار آورده و در گورهای جمعی بزرگ دفن کردند.

آقا سید مرتضی لاهیجان: در شهر لاهیجان در نزدیکی دریا انتهای خیابان شهدای فعلی, یک کیلومتری دریا سمت چپ خیابان روبروی شهرک بهشتی، در یک زمین ماسه زار که حدود ۵۰۰ متر به سمت دریا میرود یکی از گورهای جمعی در رودسر واقع شده است.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید