۱۳۹۵ مهر ۹, جمعه

محکومیت مجدد دو فعال اهل سنت به دلیل عدم امضا تعهد و توبه نامه

#ایران – #حقوق_بشر-محکومیت مجدد دو فعال اهل سنت به دلیل عدم امضا تعهد و توبه نامه 



دو فعال اهل سنت اهوازی بدلیل عدم امضا توبه نامه و تعهد کتبی به یک سال حبس مجدد محکوم شدند.

عبد الحكيم خزرجي(مروانی)26 ساله و مهدي حيدرى 32 ساله از اهالى منطقه ملاشيه جنوب شهر اهواز در أوائل زمستان 1394 بدليل فعاليتهاى مذهبى و ترويج مذهب اهل سنت توسط اداره اطلاعات اهواز دستگير شده بودند.اين دو فعال مذهبى بعد از چند ماه بازداشت در بازداشتگاه اطلاعات و تحمل شكنجه روحى و جسمى در شعبه 4 دادگاه انقلاب اهواز محاكمه و به يك سال حبس محكوم شدند.
در مهرماه سال جارى حكم اين دو فعال به إتمام مى رسيد اما قبل از به پايان رسيدن يك سال حبس چند روز قبل شعبه 4 دادگاه انقلاب اهواز به رياست قاضي شمعونى  با احضار اين دو تن در دادگاه از آنها امضاى توبه نامه و تعهد كتبى مبنى بر بازگشت به مذهب شيعه و دورى از دعوت به مذهب وهابيت (طبق گفته دادگاه )در قبال آزادى آنها خواسته شد. اين نفرات از دادن چنين تعهدي امتناع كردند، بعد از امتناع آنها از امضاى تعهد كتبى و توبه نامه،  قاضى شعبه 4 دادگاه انقلاب اهواز حكم حبس يك سال اضافى براى اين دو فعال اهل سنت عرب صادر كرد.عبدالحکیم خزرجی و مهدی حیدری هم اکنون در زندان شیبان (مجتمع حرفه ای اهواز)محبوس هستند.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

حمید بابایی را آزاد کنید

#ایران – #حقوق_بشر-حمید بابایی را آزاد کنید 

ضرب و شتم روزنامه نگار در حال اعتصاب غذا احسان مازندرانی

#ایران – #حقوق_بشر-ضرب و شتم روزنامه نگار در حال اعتصاب غذا احسان مازندرانی



روز گذشته ۸ مهر ماه در هشتمین روز اعتصاب غذا٫احسان مازندرانی، روزنامه نگار محبوس در زندان اوین توسط  افسر نگهبان هوشنگ افشار٬مورد ضرب وشتم قرار گرفت.از علت این واقعه اطلاعی در دست نیست.
این روزنامه نگار و زندانی سیاسی از روز اول مهر ماه در نامه ای اعلام اعتصاب غذا کرده و نوشت که تا رسیدن به خواسته اش به اعتصاب غذای خود ادامه خواهد داد. 
احسان مازندرانی در نامه خود خواستار تشکیل کمیته حقیقت یاب درباره دستگیری و ادامه بازداشت خود و چهار روزنامه نگار دیگر، برخورد قانونی با عوامل فریب افکار عمومی درباره پروژه موسوم به نفوذ و آزادی از زندان با توجه به سپری شدن یک سوم دوره محکومیت خود شده بود.
احسان مازندرانی، عیسی سحرخیز، سامان صفرزایی و آفرین چیت‌ساز، چهار روزنامه نگار زندانی، ۱۱ آبان ۹۴ دستگیر شدند. آفرین چیت ساز که بعداز عمل جراحی مجددا به زندان بازگشت در وضعیت نامساعدی به سر می برد
اطلاعات سپاه پاسداران این ۴روزنامه نگار را متهم کرد که اعضای یک شبکه نفوذی دولت‌های غربی هستند اما علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران و علی مطهری نماینده تهران این نظر را تأیید کرده بودند که هدف از این بازداشت‌ها تسویه حساب سیاسی بوده است.

آقای مازندرانی هم اکنون نهمین روز اعتصاب غذای خود را می گذراند.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

فشار مضاعف بر زندانیان از طریق تلفنهای دیجیتالی

#ایران – #حقوق_بشر-اذیت و آزار زندانیان زندان رجایی شهر توسط یوسف مردی رئیس حفاظت زندان 



حدود یک ماه پیش برای تحت فشار قرار دادن زندانیان و برای اینکه راه انتشار و خروج خبرهای داخل زندان به بیرون قطع شود٫ سازمان زندانها تلفنهای زندان را دیجیتالی و تنها محدود به استفاده از پنج شماره کرد.یعنی هر زندانی با استفاده از یک کارت هوشمند٬ فقط می تواند با پنج شماره از اقوام خود در طول روز تماس داشته باشد.
چنانکه زندانی بخواهد پیگیر کارهای پرونده با وکیل یا شاکیان خود صحبت کند این امکان برایش مهیا نیست. 
هم اکنون بسیاری از زندانیان شماره تلفن ثبت شده ای در کارت هوشمند خود دارند که اشتباها ثبت شده و یا زندانی به هر علت قصد دارد شماره دیگری را جایگزین و یا تصحیح کند.اما مسئولین زندان شرایط جایگزین شماره یا اصلاح آن را بسیار سخت و پیچیده کرده اند.  

اگر زندانی در خواستی مبنی بر این موضوع داشته باشد٫می بایست متنی برای رئیس زندان محمد مردانی بنویسد. زندانی از طریق مردانی به دفتر حفاظت زندان معرفی می شود و در آنجا یوسف مردی رییس حفاظت او را اینگونه توجیه می کند که برای ثبت شماره جدید باید سند تلفن به همراه فتوکپی شناسنامه صاحب شماره تلفن را تحویل ما بدهید تا برای ما معلوم بشود شما زندانیان با چه کسانی تماس می گیرید.
قابل ذکر است که با توجه به اینکه اکثر زندانیان شهرستانی هستند و ملاقات ندارند٫شماره تلفنهایشان سند ندارد و آوردن سند و فتوکپی شناسنامه و تحویل آن به رییس حفاظت و دیگر مسئولان زندان بسیار مشکل ساز و دردسرساز می باشد. این امر موجب اعتراض زندانیان زندان رجایی شهر شده است.بسیاری از تلفنهای دیجیتالی و سیستم جدید باعث فشار بسیار زیادی روی زندانیان شده است.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید


رسول رضوی فعال ملی مدنی آذربایجان جنوبی را آزاد کنید


رسول رضوی فعال ملی مدنی آذربایجان جنوبی را آزاد کنید

 #ایران – #حقوق_بشر-رسول رضوی فعال ملی مدنی آذربایجان جنوبی را آزاد کنید



رسول رضوی فعال ملی مدنی آزربایجان جنوبی که در سال گذشته در روز قدس به خاطر حمایت از مسلمانان تورک اویغور توسط ماموران سپاه دستگیر شد که پس از چند روز بازجویی آزاد شد که بعد از چند ماه در 21 آبان 94 بعد از توهین برنامه فاشیستی فیتیله به  ملت تورک آقای رضوی توسط ماموران امنیتی اداره اطلاعات تبریز دزديده شده و به مکان نامعلومی منتقل شده بود که پس از یک ماه بازداشت از اداره اطلاعات به زندان مرکزی تبریز منتقل شد.

آقای رضوی به علت شرکت در تجمع روز قدس و حمایت از مسلمانان تورک اویغور به یک سال حبس تعزیری محکوم شد. این درحالی است که قاضی پرونده آزادی موقت وی را با قرار وثیقه صادر کرده بود.

آقای رضوی سه ماه پیش بود که دست به اعتصاب غذا زدند ایشان در اعتصاب سی روزه ی خود  خواستار رسیدگی به پرونده و آزادی خود بودند که با وعده های دروغین و فشار بر خوانواده ی آقای رضوی خواستار شکستن اعتصاب غذای آقای رضوی شدند تا به پرونده ی وی رسیدگی کنند که ضمن عدم رسیدگی به پرونده ی آقای رضوی 13 ماه حبس تعزیری دیگر به خاطر شرکت در اعتراضات علیه برنامه فاشیستی فیتیله محکوم کردند.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید


۱۳۹۵ مهر ۸, پنجشنبه

ادامه بازداشت سیامک میرزایی

#ایران – #حقوق_بشر-ادامه بازداشت سیامک میرزایی



مهندس سیامک میرزایی فعال ملی مدنی آزربایجان جنوبی بیش از دو ماه است که بدون ارائه هیچ گونه دلیل دستگیری از طرف اداره اطلاعات تهران در بند 209زندان اوین مخصوص زندانیان اداره اطلاعات تهران محبوس می باشند.
سیامک میرزایی در تاریخ بیست و چهارم تیر ماه پس از یورش نیروهای امنیتی به محل کارش در مغان بازداشت و به بازداشتگاه اوین در تهران انتقال یافت.
قرار بازداشت وی پس از یک ماه یک ماه دیگر تمدید شد این در حالی است که قاضی رجبی به خانواده میرزایی اعلام کرده بود که مدت بازداشت آقای میرزایی سی و یک روز بوده که به محض اتمام صدور وثیقه برای آزادی موقت وی صورت خواهد گرفت.
سیامک میرزایی در طول دو ماه بازداشت خود تنها دو بار با خانواده خود تماس تلفنی داشته است و از وضعیت جسمی و روحی خوبی بر خوردار نیست.
قاضی رجبی رئیس شعبه یک دادگاه گلستان تاکنون به هیچ یک از وعده های خود عمل نکرده است .قرار بود روز شنبه سوم مهر ماه ٫آقای میرزایی با قرار وثیقه به صورت موقت آزاد شوند.اما این وعده نیز عملی نشد.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

درخواست هزینه انتقال از زندانی سیاسی ارژنگ داوودی هنگام تبعید به زابل

#ایران – #حقوق_بشر-سوزاندن و از بین بردن وسایل شخصی و کتابهای وی



روز پنجشنبه اول مهر ماه٫زندانی سیاسی ارژنگ داودی از زندان رجایی شهر به زندان مرکزی زابل تبعید شد. مامورین حکومتی قصد داشتند که هزینه این انتقال را به مبلغ یک میلیون و دویس هزار تومان از وی بگیرند. در همین رابطه این زندانی سیاسی نامه ای خطاب به مجامع حقوق بشری و سایر هموطنان نوشت.
متن کامل نامه که به شرح ماوقع اذیت و آزارهای این زندانی آزاده در حین تبعید از زندان رجایی شهر به زندان زابل می پردازد ٬به این شرح است:

هم میهنان، مجامع حقوق بشری جهان
در دوران ستم شاهی معروف بود که شاه هرگز در اتومبیل های مربوط به شهربانی کشور( نیروی انتظامی فعلی) نمی نشست، چون آنها را ناسالم میدانست. مردم نیز به تحقیر آنها را آجان میگفتند. اما اینک ۳۷  سال پس از انقلاب ۵۷ در مقایسه شهربانی شاه با نیروی انتظامی شیخ باید گفت که صد رحمت به کفن دزد قبلی!
روز پنجشنبه ۹۵.۷.۱ از زندان رجایی شهر کرج ساعت ۱۰صبح به مقصد زابل همراه با مأمور بدرقه بنام خزایی خارج شدیم ولی چون حاظر به پرداخت باج تحت عنوان هزینه انتقال نشدم بجای حرکت به سوی شهرستان زابل مرا به فرماندهی نیروی انتظامی واقع در میدان سپاه کرج موسوم به قرارگاه استاندارد نمود و پس از اجبار سربازان به بیرون ریختن وسایل ضروری همراه در مقابل شعبه اعزام به بهانه بیمار بودن پدرش، از اعزام من به زابل خود داری کرد.
در شعبه اعزام نیز چون مدعی شدند که هزینه انتقال من پرداخت شده و در آخرین سطر از حکم اجرای تبعید من به زندان زابل نیز این حقیقت به صراحت درج گردیده است، ر‌ئیس همان شعبه اعزام، بنام سروان بهاروند بمنظور تحت فشار قرار دادن من خودسرانه مرا به کلانتری ۱۵فرستاد و بطور کاملا غیر قانونی در آنجا عملا بازداشت بودم.
ظهر روز جمعه ۹۵.۷.۲ مرا به شعبه اعزام بازگرداندند و اینبار فردی لات منش با نام و عنوان سرهنگ پاسدار شکیبا که فرماندهی آنجا را بر عهده داشت خیلی قلدرانه گفت: ” این کتابها چیه که همراه داری و تو اصلا تو چکاره ای که بر علیه نظام ما فعالیت میکنی؟!” بعد به سربازان دستور داد که کتابها را در سطل آشغال بریزند و اضافه کرد که: ” ما فقط زندانی را انتقال میدهیم و نه وسایلش را، اگر یک میلیون و دویست هزار تومان میدهی اجازه میدهم وسایل ضروری ات را همراه ببری! در غیر اینصورت همه را در سطل آشغال می ریزم
چون باز هم حاضر نشدم که زیر بار این زورگویی و زورگیری فاحش بروم، عصبانی تر شد و ابتدا سبد محتوی داروها و سپس سطل درب دار حاوی وسایل حمام و اصلاح صورت را با چند لگد چنان خورد کرد که تمام محتویات آنها بیرون ریخته شد و به سربازان جوانی که از این رفتار بسیار خشن متعجب مانده بودند دستور داد که همه وسایل مرا در سطل آشغال بریزند.
چون اعتراضات شدید من به مشاجره لفظی کشیده شد از کوره در رفت و یک چمدان پارچه ای بزرگ حاوی تعدادی ملحفه، دو عدد پتو، سه عدد رو انداز، وسایل خواب، البسه، بالشتک آرتروز گردن و زانو، دو عدد فلاکس چای و… را خودش شخصا از صندوق عقب اتومبیل به بیرون انداخت و وقتی دید محتویات آن اکثرا از جنس پارچه هستند، گفت که همه آنها را بسوزانند.
بعد از آن این ناجوانمرد فاقد شرف و وجدان چون سگی هار به طرف من حمله ور شد و مرا بر روی صندلی عقب اتومبیل انداخت و درب را به شدت کوبید و به مأموران بدرقه دستور داد که فوراً حرکت کنند.
کراهت آور اینکه پس از این رفتار غیر اخلاقی و غیر انسانی در حالی که سعی میکرد که حقارت خود را با قدمهای مغرورانه بپوشاند به طرف اتومبیل دولتی مخصوص خود رفت و با تلخی از راننده خواست که او را برای شرکت در برگزاری مراسم نماز جمعه به محل مربوطه برساند
در میخانه ببستند خدایا مپسند، که در خانه تزویر و ریا بگشانید.
در نهایت پس از ۲۸ ساعت تحمل گرسنگی و تشنگی و طی ۲۰۰۰ کیلومتر راه عصر روز شنبه ۹۵.۷.۲ دو مأمور بدرقه بنامهای کیانوش فرزی و مجتبی حسینی مرا تحویل زندان مرکزی زابل دادند و هنوز هم با همان لباسی که از زندان رجایی شهر خارج شدم را بر تن دارم.
شهرستان محروم زابل در منطقه ای بسیار گرم واقع شده و هوای آن بعلت طوفان گرد وخاک همواره آلوده است و تنها زندان این شهر کوچک که متجاوز از هزار نفر در آن محبوس هستند، حتی فاقد آب آشامیدنی سالم است چه رسد به سایر امکانات بهداشتی، رفاهی یا …

ارژنگ داودی زندان مرکزی زابل


در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

دكتر سيف زاده: حكم صادره عليه نرگس محمدى را فاقد وجاهت قانونى دانست

#ایران – #حقوق_بشر-دكتر سيف زاده: حكم صادره عليه نرگس محمدى را فاقد وجاهت قانونى دانست



دكتر سيدمحمد سيف زاده عضو موسس كانون مدافعان حقوق بشر، حكم صادره عليه خانم نرگس محمدى را فاقد وجاهت قانونى خواند.
آقای سیف زاده گفت:حکم صادره در مرجعی غیر قانونی و غیر صالح و طى دادرسی غیر منصفانه انجام پذیرفته و فاقد وجاهت قانونی است و اعمال او مطلقا اقدام علیه امنیت و تبليغ علیه نظام نمی‌باشد. 
شعبه ٣٦ دادگاه تجدید نظر استان تهران، مستقر در دادگاه انقلاب اسلامی، حکم دادگاه بدوی نرگس محمدی را عیناً تأیید كرد.
نرگس محمدی نايب رییس کانون مدافعان حقوق بشر در دادگاه بدوی که به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد، به اتهام اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور به پنج سال حبس و در مورد اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یکسال حبس و در مورد اتهام تشکیل و اداره گروهک غیرقانونی لگام به ده سال حبس محکوم شده بود.
وکلای خانم محمدی نسبت به این حکم اعتراض کردند. شعبه 36 دادگاه تجدید نظر استان تهران روز دوشنبه، بیست و نهم شهریور ماه 1395 را روز برگزاری دادگاه اعلام کرد. در این جلسه، قرار بر این شد که وکلای خانم محمدی مدارک جدیدی را حسب خواسته شعبه 36 دادگاه تجدید نظر، تسلیم این شعبه کنند. اما تقی رحمانی، همسر خانم محمدی در این خصوص اعلام کرد که دادگاه تجدید قبل از دریافت مدارک، حکم خود را صادر کرده است.
شعبه 36 دادگاه تجدید نظر استان تهران در حکم خود نوشته است که تجدید نظرخواهی نرگس محمدی را با هیچ‌یک از شقوق ماده 434 قانون آئین دادرسی در امور کیفری منطبق نمی‌داند و ایراد و اعتراض موجه و مستدلی نیز که موجبات فسخ آن را فراهم کند، ارائه نشده است.
بنابراین شعبه 36 دادگاه تجدید نظر استان تهران با رد تجدید نظرخواهی واصله، وفق بند الف ماده 455 قانون مذکور، دادنامه بدوی صادره را تأیید کرد.
این شعبه همچنین در اجرای ماده 134 قانون مجازات اسلامی نیز مقرر کرد تا مجازات اشد اجرا شود.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

سازمان ثبت احوال علت مرگ زندانیان سیاسی اعدام شده اهل سنت را بیماری های تنفسی ذکر کرد!

#ایران – #حقوق_بشر-سازمان ثبت احوال علت مرگ زندانیان سیاسی اعدام شده اهل سنت را بیماری های تنفسی ذکر کرد!






سازمان ثبت احوال ایران علت مرگ زندانیان سیاسی اهل سنت اعدام شده در ۱۲ مرداد ماه ۹۵ را در گواهی فوت٫بیماریهای دستگاه تنفسی اعلام کرد.در این گواهی فوتها هیچ اشاره ای به اعدام شدن زندانیان نشده است.
این زندانیان که تعداد آنها ۲۵ نفر بود در یک اعدام دسته جمعی در زندان رجایی شهر به دارآویخته شدند.این زندانیان سیاسی در دادگاههای چند دقیقه ای به اعدام محکوم شده بودند.
معترضان از نهادهای مدنی و حقوقی، علما و اندیشمندان شیعه و سنی این اعدام ها را در دو دهه گذشته بی سابقه خوانده و خواستار به محاکمه کشاندن حاکمان جمهوری اسلامی شدند.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید


احکام صادر شده برای ۴ مدنی در دادگاه تجدید نظر

#ایران – #حقوق_بشر-احکام صادر شده برای ۴ مدنی در دادگاه تجدید نظر



روز ۱۳ مرداد ماه دادگاه تجدیدنظر چهار فعال مدنی آتنا دائمی حکم حبس چهار فعال مدنی؛ آتنا دائمی، امید علی‌شناس، ئاسو رستمی و علی نوری، برگزار و احکام حبس ایشان  از ۱۴، ۱۰، ۷ و ۷ سال حبس به ۷، ۷، ۲ و ۲ سال حبس تقلیل یافت.

بر اساس این حکم آتنا دائمی و امید علی شناس هر کدام به اتهام اجتماع و تبانی علیه نظام به ۵ سال و توهین به رهبری به دوسال و جمعا به ۷ سال حبس محکوم شدند.ئاسو رستمی و علی نوری نیز هرکدام به اتهام اجتماع و تبانی علیه نظام به یک‌سال و نیم و توهین به رهبری به شش‌ماه و جمعا به دو سال حبس محکوم شدند.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

ماه حرام و اعدام در زندان وکیل آباد مشهد

#ایران – #حقوق_بشر- یادداشتهای حسین فرزین




ماه حرام؟!
باز تلفن ها قطع شد و پچپچه ها شروع. هر کس چیزی می گفت؛ یکی می گفت کابل برگردان است. دیگری می گفت؛ نه به علت بدی آب و هوا خط ها قطع شده اند. آن دیگری چیز دیگری می گفت. به طور کلی همه غر می زدند و نگران خانواده هایشان بودند که منتظر تماس شانند. یکی که رنگش پریده بود از در وارد شد و گفت: اجراست. همه گفتیم: اجرا؟!

در ماه محرم هستیم. دومین روز ماه محرم و پنجمین روز دومین ماه از پاییز زمستانی مشهد. آبان را در زندان پشت سر می گذاریم. دو هفته قبل از آغاز محرم، اعدام ها شروع شد. همه می گفتند که اعدام ها را تند تند انجام می دهند تا به محرم برخورد نکند. چرا که ماه محرم ماه حرام است. لذا در این ماه اعدام نخواهیم داشت. می گفتند از این پس روز های یکشنبه و چهارشنبه اجرا خواهیم داشت و به همین مناسبت تلفن ها قطع می شد. چرا که آقایان و یا خانم ها می ترسیدند که این موضوعات را بچه ها به خانواده هایشان اطلاع دهند.

اما امروز که یکشنبه نیست، دوشنبه است، یکی این را می گوید. دیگری ادامه می دهد که ماه محرم است و هیچ وقت در ماه محرم اعدام نمی کردند. دیگری عنوان می کند که اعدام های این روز ها و ساعات اعدام های مواد مخدری است. برای همین هم هست که تلفن ها قطع می شود. 
برای خیلی از زندانیان چرایی اعدام ها و چگونگیش مهم نیست. آن چه در نظر آنان مهم است، قطع تلفن است و عدم توانایی آنان در تماس با خانواده هایشان. این که کسانی به دار کشیده می شوند و این که آیا جرم مواد مخدر باید اعدام داشته باشد، این که چه خانواده های نگران فرزندان، شوهران و پدران خود می شوند، برای آنان مهم نیست. علتش را جویا می شوم. یکی می گوید از بس اعدام کرده اند، دیگر برای ما طبیعی شده است. اگر آنی را که اعدام می کنند بشناسیم، یک آهی و ناله ای می کنیم و چند فحش نثار اعدام کنندگان و تمام. چه کار دیگری می توانیم بکنیم؟! جان و مال و ناموس ما در اختیار اینان است و آن ها هر کاری که دلشان می خواهد با آنان انجام می دهند.

می گویم مگر ماه محرم نیست؟ مگر در این ماه اگر تصادف بکنی، دیه طرف مقابل دو برابر نیست؟ پس اینان چرا این گونه عمل می کنند؟ ظریفی با خنده می گوید: آی آقا تو هم دلت خوشه. ماه حرام و دیه مال ماست. اینان هر کاری که دلشان بخواهد می کنند و به کسی هم پاسخگو نیستند. آن یکی که به جمع اضافه می شود، می گوید: مگر کسی از این ها سوال می کند؟! اصلا سوالی نیست که کسی مجبور به پاسخگویی باشد!!. 

آن یکی می گوید خنده دار این است کسانی که باید سوال کنند، خود حکم اعدام را داده اند و طنابش را فرستاده اند. می گویم یعنی چه که طنابش را فرستاده اند؟ نگاهی به من می اندازد، نگاهی عاقل اندر سفیه و بعد می گوید: کجا کاری رفیق. سری تکان می دهم. او ادامه میدهد که طناب ها از تهران می آید و از قوه قضاییه. بر روی هر طناب اسم و مشخصات و حتی کارت عکس طرف آورده می شود و هر کس با طناب خودش به دار آویخته می گردد. با دهان باز به او نگاه می کنم. او که وضع مرا می بیند ادامه می دهد که: بابا خیلی حالیت نیست. کجای کاری؟! تازه پول طناب ها را هم از خانواده ی اعدامی می گیرند. آن ها تا پول را ندهند جنازه ی اعدامی در سردخانه می ماند. با تعجب می گویم: پول طناب؟! زهر خندی می زند و می گوید: ای بابا تو هم خیلی پرتی. هشت سال پیش برای گرفتن جنازه مبلغ صد هزار تومان پول طناب از من گرفتن اما حالا این طور که شنیده ام پول طناب بین یک میلیون و دویست هزار تومان تا یک میلیون پانصد هزار تومان تعیین شده است. و از خانواده ی اعدامی گرفته می شود و بعد از این است که جنازه را تحویل می دهند تا آنان بتوانند با دل خونین او را دفن کنند.

بهت زده نگاهش می کنم. نگاهشان می کنم. هیچ کس لبخندی بر لب ندارد. غم تمامی چهره ها را پوشانده است. اعدام در ماه محرم و ایام سوگواری حسین بن علی (ع). راستی خانواده های داغدار که فرزندان یا شوهران یا پدران خود را از دست داده اند چه خواهند کشید و در آینده چه خواهند کرد. یاد این مثل افتادم که" باد کاران طوفان درو خواند کرد". 
خداوند به حال این مردم و این مرز و بوم رحم کند، از آن روزی که طوفان انتقام مردم وزیدن گیرد و آن موقع است که دیگر نه از تاک نشان می ماند و نه از تاک نشان. 

در همین حال بودم که تلویزیون تصاویری از برادر لاریجانی ها را پخش می کرد در اخبار عصر گاهی. جواد لاریجانی بود، برادر رئیس قوه قضاییه و مقننه؟!! مسئولیتش رئیس تشکیلات حقوق بشر در ایران است. او داشت از نماینده ویژه ی حقوق بشر سازمان ملل در ایران به بدی یاد می کرد و مورد هتاکی قرار می داد از عملکرد حقوق بشری نظام مقدس به نیکی می گفت. و این در حالی بود که من در تصورم اجساد آویخته از طناب دار را می دیدم و در چهره ی آنان و خانواده هایشان حقوق بشر، نظام و ولایت فقیه را مشاهده می کردم. به راستی وقاحت تا کی و تا کجا.

خدایا این چه صبری است که تو داری؟! می دانم که می دانی ما عرضه ی مبارزه نداریم. خودت یک کاری بکن و ظلم این ظالمان را به خودشان بازگردان. آمین.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

دستگیری بیش از ۱۴ شهروند بهایی در شیراز

#ایران – #حقوق_بشر-دستگیری بیش از ۱۴ شهروند بهایی در شیراز



روز چهارشنبه ۷مهرماه ساعت ۹ شب بیش از ۱۴ شهروند بهایی در شیراز دستگیر شدند.

از جمله بازداشت شدگان آقای سروش ایقانی و خانم مریم اسلامی بودند.تعداد بازداشت شدگان شب گذشته شیراز تاکنون چهارده نفر گزارش شده است.
این چهارده نفر عبارتند از مرجان و مژگان غلامپور ، فربد و فرزاد شادمان و پریسا روحی زادگان ، شمیم اخلاقی و همسرش صهبا فرحبخش ، صهبا مصلحی و همسرش عهدیه عنایتی ، مهیار سفیدی و همسرش شادی اقدم و ورقا کاویانی ، سروش ایقانی و مریم اسلامی.
ماموران وارد منزل فرزاد شادمان شده پس از تفتیش و ضبط کتابها و سیستم های کامپیوتری اقدام به بازداشت وی و همسرش مژگان غلامپور و پسرشان فربد شادمان نمودند.
پریسا روحی زادگان ، مرجان غلامپور و ورقا کاویانی هم که در منزل ایشان حضور داشتند بازداشت شدند.
خانواده اخلاقی و مصلحی در یک ساختمان مسکونی در دو طبقه مجزا ساکن هستند . ماموران با شکستن شیشه درب ورودی ساختمان وارد ساختمان شده و با شکستن درب چوبی هر واحد ، اقدام به تفتیش منزل و ضبط کتابها و سیستم های کامپیوتری نمودند.
خانواده اخلاقی در منزل شخصی بازداشت شدند اما خانواده مصلحی خارج از منزل دستگیر گشتند.
از سوی دیگر ماموران پس از تفتیش منزل مهیار سفیدی ، کتابها و سیستم های کامپیوتری را ضبط و اقدام به بازداشت وی و همسرش شادی اقدم نمودند.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

زادروزت خجسته آرش عزیزم

#ایران – #حقوق_بشر-گلرخ ایرایی به مناسبت زادروز آرش صادقی



امسال هم روز تولدت را در زندانی.
تو از پشت میله های زندان و از پس این روزهای تلخی که نمیدانیم تا کجا در برمان گرفته سربلندترینی.
تا رسیدن روزی که بدانیم تولد هایمان را در کنار یکدگر خواهیم بود راه درازی در پیش داریم اما آنچه که توان مان میدهد تا گذر دهیم این روزگار تلخ را همانا صبح آزادی ست که رسیدنش را باور داریم.
تولدهایمان در سیاه ترین روزها از تاریخ این مرز و بوم به وقوع پیوست و تلخی آن روزها هنوز بر پیشانی مان نقش بسته است. 
اما رویاهای مان با ایستادگی آرش های سرزمینم روزی به حقیقت می پیوندد.
ما روزی فرای میله های زندان و شادمان از متولد شدن مان، روزهای تولدمان را به هم تبریک خواهیم گفت.
آن روز هیچ مرزی در میان نخواهد بود و زندان بانی شغلی خواهد بود که منقرض شده است.
آن روز کتاب های تاریخ مان را از نو خواهند نوشت و ما آزادی را زندگی خواهیم کرد.


در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

دستگیری حداقل ۲۵ شهروند مسیحی در کرمان

#ایران – #حقوق_بشر- دستگیری حداقل ۲۵ شهروند مسیحی در کرمان



روز دوشنبه پنجم مهرماه، حداقل ۲۵ شهروند مسیحی در کرمان بوسیله نیروهای اطلاعاتی و امنیتی دستگیر و به محل نامعلومی منتقل شدند.
نیروهای اطلاعاتی و امنیتی پس از تفتیش منازل این شهروندان مسیحی تعدادی از وسایل شخصی ایشان را ضبط و آنها را به مکان نامعلومی منتقل کردند.از دلایل دستگیری و محل نگهداری این شهروندان مسیحی اطلاعی در دست نیست. 

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

شعری از زنده یاد احمد قابل

#ایران – #حقوق_بشر-شعری از زنده یاد احمد قابل



شعری که مشاهده می کنید سروده ای ناتمام از آخرین اشعار زنده یاد مرحوم احمد قابل است. آقای احمد قابل این شعر را در زندان وکیل آباد مشهد سروده و به یکی از همبندان خود سپرد.

آنکه ذهنش همیشه درگیر است      آرزویش سرشته با کین است
دوزخی دان ورا تو بی تردید         بلکه خود دوزخی نمادین است
بهرنابرده از حقیقت عشق           لاف عشقش هماره چوبین است
تیر کینش همیشه آماده               بهر عشاق مهر آیین است 
هر که زآزار خلق بیزار است      او بهشتی و پیرو دین است 
ذهن از زجر دیگری بزدای         چون رهایی جمله در این است
روی آنکس کند به کعبه دل          که به خلق خدای خوشبین است
آنکه جز نفرتش نمی بینی            کعبه آرزوی او چین است 
رونموده به خشم و استبداد          مرشدش ایل یا که پوتین است

 احمد قابل پژوهشگر دینی و از شاگردان حسین‌علی منتظری بود.او حکم اجتهاد خود را از آیت‌الله حسین‌علی منتظری گرفته بود و از مخالفان و منتقدان  علی خامنه‌ای محسوب می‌شد.
احمد قابل چند نامه به سیدعلی خامنه‌ای نوشته و در آنها از او انتقاد کرده بود. نوشتن نامه به رهبری یکی از اتهامات وی عنوان شده بود.

احمد قابل در سال ۱۳۸۰ بازداشت و پس از تحمل ۱۲۵ روز زندان انفرادی در اوین، به قید وثیقه آزاد شد. اتهامات و اقدام علیه امنیت ملی، اهانت به خامنه ای و تبلیغ علیه نظام عنوان شده بود. وی که در ۲۹ آذر ۱۳۸۸  بعد از مرگ حسین‌علی منتظری برای مراسم تشییع او از مشهد به قم سفر می‌کرد در بین راه نیشابور بازداشت شد.روز ۲۱ خرداد ۱۳۸۹ پس از تحمل حدود ۱۷۰ روز زندان، با قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون ریالی و با حکم رئیس شعبه ۵ دادگاه انقلاب مشهد آزاد شد. اولین جلسه دادگاه قابل، روز ۲۹ اردیبهشت برگزار شد. او را با پابند به دادگاه آورده بودند. زمان جلسات بعدی دادگاه هنوز مشخص نشده اما دادگاه با درخواست وکلا مبنی بر تغییر قرار بازداشت، موافقت کرد و قرار تأمین وثیقه صادر شد.

احمد قابل پس از طی یک دوره بیماری در حالی که ۴۸ ساعت را در کما به سر برده بود در ۲۵ مهرماه ۱۳۹۱ دچار مرگ مغزی شد و در روز اول آبان ماه ۱۳۹۱ درگذشت. 


در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید


تاثیر پارازیتها و خط شکنها در زندان رجایی شهر بر روی زندانیان

#ایران – #حقوق_بشر-تاثیر پارازیتها و خط شکنها در زندان رجایی شهر بر روی زندانیان



تاکنون بدفعات گزارشهایی درباره افزایش دستگاههای پارازیت و خط شکن در زندان رجایی شهر وجود داشته است. در هفته اخیر میزان پارازیت در این زندان باعث اختلال در وضعیت خواب٫ ایجاد فشارهای روانی و بیماریهای مختلف در زندانیان عقیدتی شده است. این پارازیت ها سرطان زا بوده و زندانیان بی دفاع بطور مستمر در معرض این اشعه ها قرار دارند.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

ادامه مشکلات ارتباطی زندانیان در زندان مشهد

#ایران – #حقوق_بشر-ادامه مشکلات ارتباطی زندانیان در زندان مشهد


در زندان وکیل آباد مشهد٫مشکل کمبود و نبود کارت تلفن همچنان وجود دارد.
بدلیل قطع قرارداد مسئولین زندان با شرکت مخابرات کارت تلفن برای استفاده زندانیان وارد نمی شود. به همین دلیل دسترسی زندانیان به کارت تلفن وجود ندارد و تماس آنان با خانواده هایشان بسیار محدود شده است.
زندانیان و خانواده های آنها در این خصوص دچار مشکل هستند و به این امر اعتراض دارند.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید


گفتگو با زندانی سیاسی سابق افشین سهراب زاده

#ایران – #حقوق_بشر-گفتگو با زندانی سیاسی سابق افشین سهراب زاده


افشین سهراب زاده در ۱۶ سالگی دستگیر و تحت شکنجه های بسیار قرار گرفت.وی مدت ۸ سال در زندان بود و بر اثر شکنجه های دوران بازجویی و شرایط زندان به سرطان مبتلا شد.افشین سهراب زاده در سال جاری به مرخصی درمانی اعزام شد.وی پس از مرخصی موفق به خروج از کشور شد.
در ویدئویی که مشاهده می کنید این زندانی سیاسی به شرح شکنجه ها و شرایط سختی که در زندانهای مختلف ایران از سر گذرانده می پردازد.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

۱۹فعال اهوازی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به حبس محکوم شدند

 
#ایران – #حقوق_بشر-۱۹فعال اهوازی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به حبس محکوم شدند



بنا به گزارشات منتشره در خبرگزاریها تعداد ۱۹ فعال مدنی اهل شوش٫ به اتهام اقدام عليه امنيت ملی در دادگاهی به رياست قاضی محمود صرخه محاكمه و هركدام به دو سال حبس محكوم شدند.
اين 19 نفر در اواخر سال 1394 توسط اداره اطلاعات شوش دستگير شده بودن. این زندانیان پس از چند ماه بازداشت در اطلاعات شوش به زندان فجر دزفول منتقل شدند.
اتهامات اين افراد٫ مشاركت در تخريب اموال دولتی از طريق سوزاندن ماشين نيروهای امنيتی٫ برهم زدن امنيت عمومی و اقدام عليه امنيت ملی بود.بر اساس این اتهامات قاضی محمود صرخه برای 15 تن از آنان حكم 2 سال زندان صادر کرد.

این زندانیان که همگی جوان بوده و زیر سی سال سن دارند٫ بر خلاف اصل تفکیک جرائم ٫در زندان دزفول محبوس هستند.

اسامی محكوم شدگان بشرح زير است:
١-محمد دبات 22 ساله فرزند سمير از اهالی شهر شوش
٢- سعيد آلِ بوعينی 27 ساله فرزند عاشور از اهالی شهر شوش
٣-يابر(جابر) كنانی 27 ساله فرزند محسن اهل شوش
٤-أحمد دبات 24 ساله فرزند بدير اهل شوش
٥-أحمد دبات 21 ساله فرزند سمير اهل شوش
٦-عبدالإمام كنانی 30 ساله فرزند محسن اهل شوش
٧-كاظم چنانيان 25 ساله فرزند صغير اهل شوش
٨-قاسم سعدی آلِ كثير 20 ساله فرزند كريم اهل شوش
٩-محمد كنانی 22ساله فرزند جمعه اهل شوش
١٠-مصطفی اسماعيلی 24 ساله فرزند سبيتی اهل شوش
١١-عبد الإله موسوی 22 ساله فرزند جاسم اهل شوش
١٢-كريم كنانی 20 ساله فرزند عبدالنبی روستای دوسلق شهر شوش
١٣-محمد آلِ كثير 20 ساله فرزند مطير اهل شوش
١٤-محمد صگوری 25 ساله فرزند سويف اهل شوش
١٥- علی بيت عليوی 25 ساله فرزند عجم اهل شوش

همچنین بقیه افراد این پرونده به پرداخت جرائم نقدی ۲۰۰ میلیون ریال محکوم شدند.اسامی اين افراد بشرح زير است:

١-هادي دوله آل بوعيني 18 ساله شهروند اهل شوش
٢_ حامد كناني 17 ساله فرزند قاسم از اهالی روستای بيت صخی شهر شوش 
٣-قاسم مهريه 15 ساله از اهالی شوش 
٤-عباس كناني 18 ساله فرزند محمد از اهالی شهر شوش

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

۱۳۹۵ مهر ۷, چهارشنبه

یادداشتهای حسین فرزین از زندان وکیل آباد مشهد(قسمت سوم )

#ایران – #حقوق_بشر- یادداشتهای حسین فرزین از زندان وکیل آباد مشهد(قسمت سوم )



خاطراتی که می خوانید قسمت سوم از یادداشتهای زندانی سیاسی حسین فرزین از زندان وکیل آباد مشهد است که قسمت اول و دوم آن در روزهای گذشته در همین صفحه منتشر شده بود.

زندانی سیاسی حسین فرزین بیستم مهرماه سال ۱۳۸۹با یورش نیروهای اطلاعات سپاه مشهد به منزلش دستگیر شده و بعد از ۳ ماه با قرار وثیقه‌ای ٣٠۰ میلیون تومانی، موقتا از زندان آزاد شد. وی از سرداران سابق سپاه، معاون سابق شهردار مشهد و کارگردان تلویزیون در تاریخ ۳ اسفند ماه سال 92 پس از احضار به دادگاه انقلاب بازداشت و به زندان وکیل آباد مشهد منتقل شد تا محکومیت ۱۵ ماه زندان و ۲۰ ضربه شلاق خود را در این زندان تحمل کند.

قسمت سوم :

در این سالن از عمومی دو که بگذریم در سمت چپمان یک اتاق دیگر و یک خروجی است، اتاقی که عرض آن 3 متر و طول آن حدود 5 متر است و آشپزخانه ی بند نام گرفته است. دارای هشت شعله ی گاز فر است که چهار تای آن کوچک و چهار دیگر آن بزرگ است از این شعله های فر، هفتای آن جهت استفاده بعضی از زندانیان که اجازه و توان خرید و پختن غذا را دارند اختصاص دارد و یک شعله ی آن در زیر بشکه ی استیل بزرگی که بیش از سیصد لیتر آب را در خود جای می دهد قرار دارد و این بشکه شبیه سماور، آب جوش بند را تامین می کند، که در سه وعده ی صبح و ظهر و شب، در اختیار عمومی های مختلف قرار داده می شود. در سمت راست این اتاق حجمی شبیه میزی فلزی قرار دارد که قابلمه ها و کیسه های نان که از آشپزخانه مرکزی ارسال شده است بروی آن قرار داده می شود و در آن جا توزیع می گردد ، به تعداد هر نفر و وابسته به نوعی کاغذ هایی که توزیع می شود و صد البته زمان توزیع، یعنی این که صبح باشد، ظهر باشد یا شب، مقدار سهمیه نان تغییر می کند، و نوع غذا نیز در این سهمیه بندی نقش به سزایی دارد، آبی از گوشت باشد، پنیر باشد، عدسی باشد، مثلا استمبولی باشد، تن ماهی باشد، سوپ باشد، خورشت قیمه ی مرغ باشد -چرا که در این زندان از گوشت قرمز خبری نیست - ، البته اگر از آب گوشت روز های شنبه بگذریم.
 آشپزخانه را در حال فراوری آب سرد به آب گرم و توزیع غذا رها نموده خود را به انتهای سالن رسانیده، که در مقابلمان دیواری است و در سمت چپمان یک خروجی که با دربی میله ای حصار شده است و قفل بزرگی بر آن دیده می شود و بر روی میله ها نیز توری فلزی ضخیمی جوش کاری شده است . 
اگر درب باز شود ما به سالن کوچکی که عرض سه متر و طول چهارمتر است ، وارد می شویم . سرویس پله ها در سمت راست این سالن است و ما را طبقه ی دوم و عمومی های دیگر رهنمون می کند و در مقابل اگر حرکتی داشته باشیم وارد هواخوری خواهیم شد، البته اگر درب آهنی بسیار سنگین آن باز باشد ، و نوبت ما برای هواخوری فرا رسیده باشد .
فرض می گیریم نوبت از آن ماست و درب به اندازه ی عبور فردی باز شده است ، لذا خود را به هواخوری می کشانیم . فضایی است که از تمامی اطراف بسته است و فقط از همین درب آهنی می توان به آن راه یافت یا از آن خارج شد. طول هواخوری حدود چهل متر و عرض آن حدود هفت متر است. دیوارهای بلندی که این مکان را در حصار خود دارد ، بیش از پانزده متر ارتفاع داشته که البته بر بلندای آن سیم های خاردار چند لایه ای خود نمایی می کند و با تیغ های میخی شکلش ، هواخوری را برای آنانی که هنوز کمی از هوشیاری برخوردارند ،جهنم می کند. 
در وسط این مکان چیزی شبیه تور والیبال دیده می شود که با پول بچه ها – زندانیان – خریداری شده است و صد البته توپش ، در یک ماهی که از اسارت بنده در این بند می گذرد این سومین توپی است که خریداری می شود ، دو دیگر با برخورد با سیم های خاردار، پاره شده است .نا گفته نماند که تمامی زندانیان از نعمت بازی با توپ برخوردار نیستند و فقط اندکی که توان فکری و جسمی لازم را هنوز در خود دارند ،می توانند در ساعت هواخوری خود از این بازی نیز مثلا لذت ببرند. این تعداد شامل خدمه ، و تعدادی از زندانیان عمومی سه هستند که بعدا به آن ها خواهم پرداخت.
در انتهای این هواخوری دوربین نصب شده است که تصاویر آن در نگهبانی، حفاظت و حوزه ی مرکزی زندان قابل رویت است، هنوز در حال بررسی هواخوری هستم که با صدایی که از بلندگوی داخل محوطه پخش می شود، متوجه می شویم که زمان ما به پایان رسیده و باید عطای هواخوری را به لقای بخشیده و خارج شویم، می شویم. در با صدای مهیبی پشت سرمان بسته می شود، قفلی بر آن می نشیند و سپس پلمپ می شود. همیشه از چهار و نیم بعد از ظهر تا شش و نیم صبح. 
با اجبار خود را به پله ای رسانیده ، بالا می رویم، پاگرد اول را پیچیده، پنج پله ی دیگر را نیز می پاییم تا به پاگرد دوم می رسیم، دوربینی در گوشه ی بالای این پاگرد ما و پله ها را نظاره می کند. پاگرد دوم با درب آهنین بزرگی از سالن مجاورش جدا شده است این درب در ساعاتی از شب هفت الی ده شب بسته می شود و قفلی بر آن قرار می گیرد، اما در حال حاضر باز است و ما را به درون خود می کشد، این سالن به اندازه ی سالن پایین است با همان ابعاد و اندازه ، با این تفاوت که آن سالن ابتدایش ما را به بیرون هدایت و این یکی انتهایش ما را بدرون خود می کشد که برای خودش ابتدایی است. به محض ورود، نسبت به پایین راست و چپمان تغییر می کند، چپ پایین می شود راست و راست پایین می شودچپ، به محض ورود در سمت راستمان درب آهنی دیده می شود که در صورت باز بودن، نمایشگر اجناسی است که زندانیان می توانند با پول خود- البته اگر داشته باشند- خریداری نمودو استفاده نمایند.
لیف و کیف ، حوله، ماست و دوغ و شیر، نوشابه و بیسکوئیت ،سوسیس و... از اقلامی است که در این فروشگاه وجود دارد. از آبنبات و نبات نیز نمی توان گذشت، اما اصلی ترین و اساسی ترین و پر فروش ترین جنس این فروشگاه سیگار است و سیگار، و سود سرشاری از آن نیز نصیب از ما بهترین وسینه و ذهن خراب از آن ما، پولمان را می دهیم، مرگ می خریم تا شاید زود تر از مرگی که اینان بر ایمان تدارک دیده اند،خودمان بدست خودمان، خودمان را به دیار باقی بفرستیم .
قیمت ها در این فروشگاه قطعا قطعا بیش از 50 درصد از بیرون گران تر است و علاوه بر آن بر تمامی این اقلام، مالیات و ارزش افزوده نیز بسته می شود و از زندانی بینوا دریافت می گردد، تا یادم نرفته به این نکته نیز اشاره کنم که در بند ما بر خلاف تمامی بند ها این فروشگاه در بعضی از روز ها- روز های غیر تعطیل- فقط حدود یک الی دو ساعت باز شده و عمومی های مختلف بطور جدا گانه حق خرید خواهند داشت و صد البته اگر از خرید محروم نشده باشند، چرا که یکی از محرومیت ها در این بند محرومیت از ملاقات تلفن و فروشگاه است و زندانیان این گونه نیز تنبیه می شوند.
قبل از رسیدن به درب ورودی عمومی سه در همین سمت، در سمت دیگر، درب آهنین عمومی چهار دیده می شود، اگر درب این عمومی باز باشد و بتوانی دورنش را گذرا ببینی، حدود شصت متر مربع مساحت دارد، در طرف راستش توالت ها و حمام قرار دارد، سه چشمه توالت و یک حمام به اضافه یک ظرفشویی بتونی و چندین شیربرای شستشویی ظروف. در دور تا دور این فضا، تخت های سه طبقه قرار دارد، گفته می شود تا قبل از این که بخش قابل توجهه ای از زندانیان به زندان چناران برده نشده بودند، در این جا جمعیت و ول می خوردند، تعداد کف خواب ها از تعداد تخت نشینان بیشتر بودند. اما خاصیت زندانیان این عمومی خاصیتی است که به محض روِیت آنان جلب توجه می کند، عده ای قریب که همیشه گیجند، و یا همیشه در حال خارندن خودند، بدن هایشان پر از زخم است، اگر گاهی به طور اتفاقی یکی از آنان را در وسط اتاق لخت مادر زاد ببینی نباید زیاد تعجب کنی، چرا که کاملا طبیعی است، چرا؟! الان عرض می کنم، این زندانیان قریب به اتفاقشان روانی هستند و از دارو های روان گردان و قرص های عجیبی استفاده می کنند که به قول دوستی اگر یکی از آنان را ما مصرف کنیم، در جا سنگ کوب نموده به دیار باقی رهنمون می شویم و جایی را برای دیگران خالی می کنیم . جالب این که، دارو ها بر روی آنان اثر چندانی ندارد و هر از گاهی شما شاهد فریاد ها و نعره های آنان هستی. 
 در ساعت بخصوصی از شب یکی از خدمه با در دست داشتن جعبه ای که شبیه جعبه ی مارگیری است ، می آید. در این جعبه انواع قوطی ها، چیده شده است که بر روی آن ها نام زندانی حک شده است. ابعاد این قوطی های استوانه ای، پنج در سه سانتیمتر است. درون این قوطی های پودری قابل مشاهده است. به محض آمدن این خدمه که رابط بهداری هم هست ، همه ای عمومی چهار را فرا می گیرد. او بر روی صندلی که از عمومی ما می گیرد- عمومی سه- می نشیند. جعبه را بر روی پاهایش قرار می دهد. درب سلول به اندازه ی عبور یک نفر توسط پاس کلید باز می شود. به محض باز شدن درب، شما شاهد صف طویلی از زندانیان می شوی که هر کدام لیوانی در دست دارند که تا نیمه ی آن از آب پر شده است. اینان در حالی که به یکدیگر تنه می زنند، جلو می آیند رابط، گرد مورد نظر را درون لیوان می ریزد و نظاره می کند تا زندانی محتوی لیوان را سرکشیده و بعد جای خود را به پشت سری داده و خود به کناری رود و نوبت به دیگری داده شود. به بعضی نیز قرص هایی داده می شود که او نیز اجبار دارد آن را با آب موجود در لیوانش در جلوی رابط بهداری بخورد و بعد دهانش را در جلو او گشوده و به نمایش بگذاردتا مشخص شود، قرص را حتما خورده است. چرا که اگر به هر دلیلی قرص یا آن پودر خورده نشود، ساعاتی بعد به درگیری های خونینی توسط آنان منجر خواهد شد.

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید