۱۳۹۴ مهر ۶, دوشنبه

مبادا مدرسه ام دیر شود

#ایران - مبادا مدرسه ام دیر شود
شعر از: معلم زندانی رسول بداقی


گر به خاکم می سپارید
تیر به قلبم نزنید.
که احساس زندگی را با خاک بگویم.
مغز مرا از هم نپاشید مگر آگاهی و رنج مرا
خاک گورم حس کند.
گر به خاکم می سپارید باز بگذارید چشم مرا
شاید که خاک رمز نگاهم را
اشک زلالم را بداند چیست.
دست هایم را نبندید
که بر خاک گورم بنویسم
برایم مرگ بهتر از بندگی بود.
شش های مرا از زندگی در خودکامگی خالی کنید.
مبادا که بهشت پر شود از این هوا
زبان سرخم را ، حنجره ام را کنارم بگذارید
که فریاد کنم
دم به دم آزادی ام را
گر به خاکم می سپارید زنجیر بر پایم نبندید
مبادا مدرسه ام دیر شود!
شجاعت واپسین درس من است
گر مرا زهری بنوشید
شیرینی یکلحظه آزادگی
برتر از یک عمر
زندگی در بردگی ست…



#ایران #تهران #اوین #رجایی_شهر #گوهردشت #معلمان #كارگران #پرستاران #دانشجویان #زنان #جوانان #زندانيان #دانشگاه #دانشجو #زندان #حقوق_بشر #اعدام #اعتراض #قيام 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر