با يك معلم كه در تهران شاغل است مصاحبه اي انجام داديم كه به شرط ناشناس ماندن نامش، به ما گفت:
روز ۳۱ شهریور موفق شدم در دو مدرسه و برای جشن شکوفهها حاضر شوم مدرسه اول، مدرسهای دولتی در منطقه ۵ تهران بود و مدرسه دوم یک مدرسه خصوصی در شهرک غرب. فضای حاکم بر دو مدرسه کاملاً متفاوت بود. در مدرسه ابتدایی مورد اشاره که قرار بود جشن شکوفهها برگزار گردد از همان در ورودی بیرنگ و دیوار کرمی رنگ میشد فهمید که امکانات مدرسه چندان درخور نو گلان تازه به مدرسه راه یافته نیست. حیاطی نسبتاً مناسب اما بدون وسایل بازی و پنجرههایی با توریهای فلزی که بیشتر شبیه پنجرههای زندان بود حال و هوای مدرسه را دلگیر میکرد. با شروع برنامه و تلاش خانم معاون برای بهصف کردن دانش آموزان میشد فهمید که وی سال سختی را پیش رو دارد بخصوص وقتی کلاسبندی مرسوم انجام شد و خانم معلمها با شاخههای گل به استقبال آمدند چراکه خانم معلمها با رسیدن به آخر صف با عدد ۳۵ دانشآموز در یک کلاس روبرو شدند تراکمی بسیار بالا که خارج از استانداردهای آموزشی است. ۴ کلاس ۳۵ نفره، یعنی جمعیتی مملو از انرژی و هیجان و استعداد یادگیری که نیاز به امکانات و تجهیزات مناسب دارند از نیروی انسانی تا فضای فیزیکی و تجهیزات آموزشی.
در نگاه اول به نظر میرسید که این تعداد با این امکانات همخوانی ندارد بعد از یک ساعت از صدای گرفته خانم معاون میشد فهمید که شروع سختی دارد.وارد کلاسها که شدیم تا بچهها را بدرقه کنیم استاندارد نبودن محیط آموزشی بیشتر به چشم زد همان چند دقیقه اول برای توجیه والدین و ساکت کردن کودکان تمام انرژی خانم معلم را گرفت، مدرسه فاقد آمفیتئاتر بود و معلمان مجبور بودند مراسم را بهصورت انفرادی در کلاسها انجام دهند. رنگآمیزی کلاسها و سالن شایسته کودکان نبود و حالا از داخل کلاس توری فلزی پنجرهها بیشتر فضای خفقان را القا میکرد. بهناچار به خاطر قراری که با یکی از همکاران در یک مدرسه خصوصی داشتم این مدرسه را ترک کردم تا به محل کار همکارم بروم. وقتی وارد مدرسه خصوصی شدم اواخر جشن شکوفهها بود و یک گروه موسیقی داشتند برنامههای شاد برای بچهها اجرا میکردند. وارد سالن مدرسه شدم کلاس همکارم را پیدا کردم او در یک کلاس ۱۰ نفره مشغول گفتن قصه برای بچهها بود در مدتزمانی که منتظر همکارم بودم کمی پرسوجو کردم بهجز شهریهای که دریافت میکنند و آمار واقعیاش را هیچکس نمیداند برایم مشخص شد که بچهها به همراه والدینشان از ساعت ۹ در مدرسه حاضرشدهاند. ابتدا به مدت یک ساعت به کمک یک مشاور مدعو کودکان با والدین خود بازی کردهاند و بعد از آشنایی با معلمان و عوامل اجرایی برای برنامه قصهخوانی، نقاشی و گوش دادن به موسیقی تقسیمشدهاند. برعکس مدرسه دولتی بچهها از لباس یکدست و متحدالشکل نپوشیده بودند و میشد از بازی و خندههایشان خوشحالی آنها را درک کرد.
در این مدرسه میانگین دانش آموزان ۱۵ نفر بود و مدرسه از ۸ صبح تا ۱۴ ادامه داشت. پدر و مادرها هم با آخرینمدل ماشین، لباس، دوربین عکاسی در مراسم شرکت کرده بودند. با دیدن فضای مدرسه خصوصی و مقایسه آن با مدرسه دولتی، بهعنوان یک معلم هرگز به ذهنم خطور نکرد که چقدر این مدارس کیفیتر از مدارس دولتی هستند چون از روابط میان والدین و مدیریت مدرسه خوب میشد مفهوم کالایی شدن آموزش را درک کرد. آنچه بیشتر ذهنم را درگیر نمود محرومیت رو به فزونی مدارس دولتی بود. حالا مدرسه دولتی که من دیده بودم در منطقه ۵ تهران بود نه در زابل، نه در نوار مرزی کردستان و نه در مناطق محروم خراسان و خوزستان.افراد زیادی دیدهام که با دیدن این دو تصویر اندر مناقب خصوصیسازی آموزش حرفها میزنند و تنها راه بهبود کیفیت آموزش را در بازاری کردن آن میدانند اما حرف حساب بر سر این است که چند نفر میتوانند از پس هزینههای خدمات آموزشی مورد فروش در این مدارس برآیند؟ بحث اصلی این است که وظیفه دولت در قبال آموزش عمومی رایگان چیست؟ آیا باید کیفیت آموزشی در این مدارس به حدی افت نماید که والدین مجبور به گرفتن وام برای فرستادن کودکان به این مدارس خصوصی شوند؟ اگرچه همه مدارس دولتی و خصوصی شبیه مدارس مورد توصیف نگارنده نیست اما با حمایتهای دولت از سرمایهگذاری بخش خصوصی بدون توجه به کیفیت در مدارس دولتی با پیشبرد سیاستهایی مانند تعدیل نیرو، فروش مدارس در موقعیت تجاری، خرید خدمات از مدارس خصوصی و... به نظر میرسد مسئله عدالت آموزشی برای کودکان طبقات محروم به محاق خواهد رفت و ممکن است شاهد خروج هر چه بیشتر کودکان از چرخه تحصیل گردد. از سویی حامیان خصوصی سازی آموزشی بجز تفاوت ظاهری در امکانات نمیتوانند ثابت نمایند که کیفیت آموزش در مدارس خصوصی و غیر دولتی بهتر است چرا که بسته به مکان مدارس در نقاط مختلف شهر و میزان شهریه حتی وضعیت فیزیکی و کالبدی مدارس هم تغییر میکند در بسیاری از موارد حتی شرایط کالبدی مدارس خصوصی بدتر از مدارس دولتی است.
#ایران #تهران #اوین #رجایی_شهر #گوهردشت #معلمان #كارگران #پرستاران #دانشجویان #زنان #جوانان #زندانيان #دانشگاه #دانشجو #زندان #حقوق_بشر #اعدام #اعتراض #قيام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر