۱۳۹۴ شهریور ۳۰, دوشنبه

دلنوشته شعله پاکروان (مادر ریحانه جباري): اگر همه مردم کوچه و بازار به نامیزان بودن ترازوی عدالت اعتراض میکردند آیا سالی هزار اعدام صورت میگرفت ؟

#ايران - دلنوشته شعله پاکروان (مادر ریحانه جباري): اگر همه مردم کوچه و بازار به نامیزان بودن ترازوی عدالت اعتراض میکردند آیا سالی هزار اعدام صورت میگرفت ؟


دیروز روز پرکاری داشتم . صبح برای مراسم چهلمین روز اعدام یک زندانی راهی بهشت زهرا شدم . مگر میشود آنجا رفت و به دیدار باغچه ی گوچک نگار جوانمرگم نرفت؟ نگاری که نزدیک یازده ماه است پرکشیده و رفته . مرا تنها گذاشته با عکسها و فایلهای صوتی و فیلمهای کوتاه و بلند و نامه ها و دستخط هایش  تنها گذاشته با وظایف کوچک و بزرگ بر دوشم . زمانی که زیر گوشم نجوا میکرد و از آرزوهایش میگفت، گمان نمی کردم همه شان وظایفی بر گردنم خواهند بود .
بلافاصله به کرج رفتم تا در مراسم جشن تولدی که خانواده ی شهرام فرج زاده ، ( جوانمرگی که به تیر جفای نابکاران، نقد جوانی را باخت ) برگزار کردند شرکت کنم . همانند مراسم مشابه ، مادران دلسوخته و فعالین مدنی و سیاسی ، روشنی بخش بزم جشن تولد بودند .
نگاهم میچرخید و درد در سراسر وجودم میپیچید . سوالی سنگین سرم را به مرز انفجار میکشاند . چرا این جوانان زیر خروارها خاک غنودند؟ تصادف کردند ؟ بیماری لاعلاج گرفتند ؟
مدتهاست درگیر یافتن پاسخ این سوالم . تنها پاسخی که یافتم این بود : سکوت و بی تفاوتی جامعه در برابر داغ مادران . سکوت و چشم پوشی ما در برابر نامیزان شدن ترازوی عدالت .
آیا اگر بی عدالتی های دهه شصت ، توسط جامعه مورد سوال و سماجت قرار میگرفت ، قتلهای زنجیره ای و حمله به دانشجویان در دهه هفتاد رخ میداد ؟ اگر ماجراهای دهه هفتاد به سادگی از یاد نمیرفت آیا جوانان زیبا روی این مرز و بوم به تیر جفا کشته میشدند ؟ آیا اگر همه مردم کوچه و بازار به نامیزان بودن ترازوی عدالت اعتراض میکردند آیا سالی هزار اعدام صورت میگرفت ؟ آیا اعدامهای خاموش بعضی زندانیان از اکبر محمدی و افشین اصانلو و هدی صابر و ..... این اواخر، شاهرخ زمانی پیش میامد ؟ اکنون نیز جلوی چشم همه مان نرگس محمدی در همین مسیر است . حکم چهارده سال پانزده ساله برای آتناهای این ملت، دست کمی از اعدام جوانی و زندگی آنان ندارد .
شاهدم که احزاب و افکار مختلف در حال جدل بر سر یک راه حل مشترکند . جدلی بی پایان که بسیار تفرقه برانگیز است . نمیدانم چرا بر سر تقدیس جان انسان توافق حاصل نمیشود ؟ مگر چه میشود که همه شاخه ها و افکار و احزاب بگویند برای میزان کردن ترازوی عدالت ، یکپارچه خواهیم کوشید ؟ مگر چه میشود همه برای نه به اعدام بکوشند ؟
شهرام فرج زاده تولدت مبارک . آرزوهای برباد رفته و به خاک سپرده ات مبارک .
خستگی روز با حرکت از کرج به تهران و لذت شرکت در کنسرت سنتی در فرهنگسرای نیاوران به خوانندگی بامداد فلاحتی از تنم در رفت . هر چه باشد هنر ، اگر تعهد داشته باشد غم زداست . کیفیت زندگی را عوض میکند . زندگی را رنگهای زیبا میفزاید .
از ده صبح تا پایان شب ، پسرعموی نازنینم زحمت رانندگی در این مسیر طولانی را کشید . از او ممنونم و برایش سعادت و شادکامی آرزو میکنم .

#ایران #تهران #اوین #رجایی_شهر #گوهردشت #معلمان #كارگران #پرستاران #دانشجویان #زنان #جوانان #زندانيان #دانشگاه #دانشجو #زندان #حقوق_بشر #اعدام #اعتراض #قيام #ايران - دلنوشته شعله پاکروان (مادر ریحانه جباري): اگر همه مردم کوچه و بازار به نامیزان بودن ترازوی عدالت اعتراض میکردند آیا سالی هزار اعدام صورت میگرفت ؟

دیروز روز پرکاری داشتم . صبح برای مراسم چهلمین روز اعدام یک زندانی راهی بهشت زهرا شدم . مگر میشود آنجا رفت و به دیدار باغچه ی گوچک نگار جوانمرگم نرفت؟ نگاری که نزدیک یازده ماه است پرکشیده و رفته . مرا تنها گذاشته با عکسها و فایلهای صوتی و فیلمهای کوتاه و بلند و نامه ها و دستخط هایش  تنها گذاشته با وظایف کوچک و بزرگ بر دوشم . زمانی که زیر گوشم نجوا میکرد و از آرزوهایش میگفت، گمان نمی کردم همه شان وظایفی بر گردنم خواهند بود .
بلافاصله به کرج رفتم تا در مراسم جشن تولدی که خانواده ی شهرام فرج زاده ، ( جوانمرگی که به تیر جفای نابکاران، نقد جوانی را باخت ) برگزار کردند شرکت کنم . همانند مراسم مشابه ، مادران دلسوخته و فعالین مدنی و سیاسی ، روشنی بخش بزم جشن تولد بودند .
نگاهم میچرخید و درد در سراسر وجودم میپیچید . سوالی سنگین سرم را به مرز انفجار میکشاند . چرا این جوانان زیر خروارها خاک غنودند؟ تصادف کردند ؟ بیماری لاعلاج گرفتند ؟
مدتهاست درگیر یافتن پاسخ این سوالم . تنها پاسخی که یافتم این بود : سکوت و بی تفاوتی جامعه در برابر داغ مادران . سکوت و چشم پوشی ما در برابر نامیزان شدن ترازوی عدالت .
آیا اگر بی عدالتی های دهه شصت ، توسط جامعه مورد سوال و سماجت قرار میگرفت ، قتلهای زنجیره ای و حمله به دانشجویان در دهه هفتاد رخ میداد ؟ اگر ماجراهای دهه هفتاد به سادگی از یاد نمیرفت آیا جوانان زیبا روی این مرز و بوم به تیر جفا کشته میشدند ؟ آیا اگر همه مردم کوچه و بازار به نامیزان بودن ترازوی عدالت اعتراض میکردند آیا سالی هزار اعدام صورت میگرفت ؟ آیا اعدامهای خاموش بعضی زندانیان از اکبر محمدی و افشین اصانلو و هدی صابر و ..... این اواخر، شاهرخ زمانی پیش میامد ؟ اکنون نیز جلوی چشم همه مان نرگس محمدی در همین مسیر است . حکم چهارده سال پانزده ساله برای آتناهای این ملت، دست کمی از اعدام جوانی و زندگی آنان ندارد .
شاهدم که احزاب و افکار مختلف در حال جدل بر سر یک راه حل مشترکند . جدلی بی پایان که بسیار تفرقه برانگیز است . نمیدانم چرا بر سر تقدیس جان انسان توافق حاصل نمیشود ؟ مگر چه میشود که همه شاخه ها و افکار و احزاب بگویند برای میزان کردن ترازوی عدالت ، یکپارچه خواهیم کوشید ؟ مگر چه میشود همه برای نه به اعدام بکوشند ؟
شهرام فرج زاده تولدت مبارک . آرزوهای برباد رفته و به خاک سپرده ات مبارک .
خستگی روز با حرکت از کرج به تهران و لذت شرکت در کنسرت سنتی در فرهنگسرای نیاوران به خوانندگی بامداد فلاحتی از تنم در رفت . هر چه باشد هنر ، اگر تعهد داشته باشد غم زداست . کیفیت زندگی را عوض میکند . زندگی را رنگهای زیبا میفزاید .
از ده صبح تا پایان شب ، پسرعموی نازنینم زحمت رانندگی در این مسیر طولانی را کشید . از او ممنونم و برایش سعادت و شادکامی آرزو میکنم .

#ایران #تهران #اوین #رجایی_شهر #گوهردشت #معلمان #كارگران #پرستاران #دانشجویان #زنان #جوانان #زندانيان #دانشگاه #دانشجو #زندان #حقوق_بشر #اعدام #اعتراض #قيام 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر