نامه «افشین سهرابزاده» زندانی سیاسی کُرد مبتلا به بیماری سرطان روده، به جناب احمد شهید و سازمان های حقوق بشری
«افشین سهرابزاده» ۲۴ ساله، یکی از زندانیان سیاسی کُرد محبوس در «زندان میناب» است. “او به دلیل ابتلا به بیماری سرطان روده و خونریزی داخلی، در معرض خطر جدی مرگ قرار دارد.”این زندانی سیاسی رو به احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در مورد وضعیت حقوق بشر ایران نامەی نوشته است که در بخشی از نامه می نویسد: جز پوست و استخوان به دلیل ابتلا به بیماری، چیزی از وجودم نمانده است. وی می نویسد، به بیماری مبتلا هستم که آخرش به مرگ ختم میشود، “سرطان” همان بیماری که در ایران قابل معالجه نیست.این زندانی سیاسی کُرد در بخش دیگری از نامەی خود رو به احمد شهید می گوید، سادهتر بگویم، آرزوی مرگ دارم. پنج سال است که رنج میکشم، نمیخواهم برایم کاری انجام دهید، ولی دلم به حال مادرم میسوزد، او هم با دردهای من درد میکشد و دستش به هیچ کجا نمیرسد.
جناب آقای احمد شهید
گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در مورد وضعیت حقوق بشر ایران؛
من افشین سهرابزاده یکی از زندانیان سیاسی کُرد و مبتلا به بیماری سرطان هستم.مطمئن هستم که مرا نمیشناسید، امیدوارم این نامه به دست شما برسد و بدانید، من جوان ۲۴ ساله در دادگاهی پنج دقیقەای به ۲۵ سال زندان محکوم و حالا هم در زندان میناب با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکنم.من در ۱۸ خردادماه ۱۳۸۹، توسط نیروهای اداره اطلاعات شهر کامیاران بازداشت شدم و در شعبه دوم دادگاه انقلاب اسلامی سنندج، به اتهام محاربه از طریق عضویت در حزب کومله، به تحمل ۲۵ سال زندان همراه با تبعید به زندان میناب محکوم شدم.تا جایی که به یاد دارم، قبل از بازداشتم، در سلامتی کامل به سر میبردم. در اداره اطلاعات به شدت مورد شکنجه قرار گرفتم و از ناحیه بینی دچار شکستگی شدم و بر اثر ضربات شدید وارده از سوی ماموران اطلاعات، فتقام پاره شد.
آقای احمد شهید؛
اگر بخواهم در مورد شکنجه و بلاهای که در این سالها به سرم آمده بنویسم، باید از آن یک کتاب چاپ کنند، ولی درد من حالا بیماری است که آخرش به مرگ ختم میشود، “سرطان” همان بیماری که در ایران قابل معالجه نیست.جز پوست و استخوان به دلیل ابتلا به بیماری، چیزی از وجودم نمانده است. هر روز مادر پیرم را از دادستانی کامیاران به سنندج و از آنجا به میناب و دوباره به کامیاران میفرستند که با مرخصی و درمان من موافقت کنند.
جناب گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد؛
سادهتر بگویم، آرزوی مرگ دارم. پنج سال است که رنج میکشم، نمیخواهم برایم کاری انجام دهید، ولی دلم به حال مادرم میسوزد، او هم با دردهای من درد میکشد و دستش به هیچ کجا نمیرسد.حالا هم تنها به خاطر دلخوشی مادرم، تنها به خاطر اینکه ثابت کنید که شما هم در حق کُردها تبعیض قائل نمیشوید، برایم کاری انجام دهید.
افشین سهرابزاده
زندان میناب
پنجشنبه – ۱۹ شهریور – ۱۳۹۴ ۱۰ – ۰۹ – ۲۰۱۵
رونوشت:
سازمان “عفو بین الملل
کمیسر عالی حقوق بشر
گزارشگر سازمان ملل متحد در وضعیت مدافعان حقوق بشر
دفتر آقای بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد
#ایران #تهران #اوین #رجایی_شهر #گوهردشت #معلمان #كارگران #پرستاران #دانشجویان #زنان #جوانان #زندانيان #دانشگاه #دانشجو #زندان #حقوق_بشر #اعدام #اعتراض #قيام
«افشین سهرابزاده» ۲۴ ساله، یکی از زندانیان سیاسی کُرد محبوس در «زندان میناب» است. “او به دلیل ابتلا به بیماری سرطان روده و خونریزی داخلی، در معرض خطر جدی مرگ قرار دارد.”این زندانی سیاسی رو به احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در مورد وضعیت حقوق بشر ایران نامەی نوشته است که در بخشی از نامه می نویسد: جز پوست و استخوان به دلیل ابتلا به بیماری، چیزی از وجودم نمانده است. وی می نویسد، به بیماری مبتلا هستم که آخرش به مرگ ختم میشود، “سرطان” همان بیماری که در ایران قابل معالجه نیست.این زندانی سیاسی کُرد در بخش دیگری از نامەی خود رو به احمد شهید می گوید، سادهتر بگویم، آرزوی مرگ دارم. پنج سال است که رنج میکشم، نمیخواهم برایم کاری انجام دهید، ولی دلم به حال مادرم میسوزد، او هم با دردهای من درد میکشد و دستش به هیچ کجا نمیرسد.
جناب آقای احمد شهید
گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در مورد وضعیت حقوق بشر ایران؛
من افشین سهرابزاده یکی از زندانیان سیاسی کُرد و مبتلا به بیماری سرطان هستم.مطمئن هستم که مرا نمیشناسید، امیدوارم این نامه به دست شما برسد و بدانید، من جوان ۲۴ ساله در دادگاهی پنج دقیقەای به ۲۵ سال زندان محکوم و حالا هم در زندان میناب با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکنم.من در ۱۸ خردادماه ۱۳۸۹، توسط نیروهای اداره اطلاعات شهر کامیاران بازداشت شدم و در شعبه دوم دادگاه انقلاب اسلامی سنندج، به اتهام محاربه از طریق عضویت در حزب کومله، به تحمل ۲۵ سال زندان همراه با تبعید به زندان میناب محکوم شدم.تا جایی که به یاد دارم، قبل از بازداشتم، در سلامتی کامل به سر میبردم. در اداره اطلاعات به شدت مورد شکنجه قرار گرفتم و از ناحیه بینی دچار شکستگی شدم و بر اثر ضربات شدید وارده از سوی ماموران اطلاعات، فتقام پاره شد.
آقای احمد شهید؛
اگر بخواهم در مورد شکنجه و بلاهای که در این سالها به سرم آمده بنویسم، باید از آن یک کتاب چاپ کنند، ولی درد من حالا بیماری است که آخرش به مرگ ختم میشود، “سرطان” همان بیماری که در ایران قابل معالجه نیست.جز پوست و استخوان به دلیل ابتلا به بیماری، چیزی از وجودم نمانده است. هر روز مادر پیرم را از دادستانی کامیاران به سنندج و از آنجا به میناب و دوباره به کامیاران میفرستند که با مرخصی و درمان من موافقت کنند.
جناب گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد؛
سادهتر بگویم، آرزوی مرگ دارم. پنج سال است که رنج میکشم، نمیخواهم برایم کاری انجام دهید، ولی دلم به حال مادرم میسوزد، او هم با دردهای من درد میکشد و دستش به هیچ کجا نمیرسد.حالا هم تنها به خاطر دلخوشی مادرم، تنها به خاطر اینکه ثابت کنید که شما هم در حق کُردها تبعیض قائل نمیشوید، برایم کاری انجام دهید.
افشین سهرابزاده
زندان میناب
پنجشنبه – ۱۹ شهریور – ۱۳۹۴ ۱۰ – ۰۹ – ۲۰۱۵
رونوشت:
سازمان “عفو بین الملل
کمیسر عالی حقوق بشر
گزارشگر سازمان ملل متحد در وضعیت مدافعان حقوق بشر
دفتر آقای بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد
#ایران #تهران #اوین #رجایی_شهر #گوهردشت #معلمان #كارگران #پرستاران #دانشجویان #زنان #جوانان #زندانيان #دانشگاه #دانشجو #زندان #حقوق_بشر #اعدام #اعتراض #قيام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر