۱۳۹۷ بهمن ۲۱, یکشنبه

پیام زندانی سیاسی پیام شکیبا در چهل سالگی دیکتاتوری و سالگرد قیام ضدسلطنتی

زندانی سیاسی زندان رجایی شهر پیام شکیبا در چهلمین سالگرد انقلاب مردم ایران در سال ۵۷ و در چهل سالگی دیکتاتوری پیامی فرستاده است. توجه شما را به این پیام که به دست کانون حقوق بشری نه به زندان - نه به اعدام رسیده است، جلب می کنیم.


او در قسمتی از پیام خود نوشت: «هر چند بار دیگر ارتجاع مذهبی در خلا ناشی از سرکوب کلیه مخالفان بوسیله شاه توانست با موج سواری و خیانت به تمامی آرمانهای انقلاب ضد سلطنتی ۵۷ ، رهبری انقلاب را به سرقت برد. اما امروز بخصوص بعد از قیام مردم ایران در دیماه ۹۶، و پس از بیش یکصد سال از انقلاب مشروطه و ۴۰سال از انقلاب بهمن ۵۷ میتوان گفت انقلاب مردم ایران نه مرده است و نه خاکستر شده و ساختن بهمن دیگر و خلاصی از آن پایه شوم دیگر نیز یک ضرورت تاریخی مینماید و تا رسیدن به یک جمهوری دموکراتیک و مستقل که در آن برابری زن و مرد، حق انتخاب آزادانه پوشش، جدایی دین از دولت، خود مختاری ملیت ها، تساوی حقوق سیاسی و اجتماعی کلیه افراد ملت ایران، لغو حکم اعدام،آزادی بیان، احزاب، مطبوعات و اجتماعات، آزادی اتحادیه ها،سندیکاها، و انجمن و شوراها، آزادی انتخابات و برچیدن کلیه تبعیض های جنسی، قومی،مذهبی و طبقاتی و احترام به حقوق بشر و ایرانی غیر هسته ای و صلح دوست نباید لحظه ای آرام گرفت. ساختن بهمنی دیگر یک ضرورت تاریخی است و برعهده ما و نسل ما.»

متن پیام: 
چهل سال پس از سقوط نهاد سلطنت و شاه، مردم ایران در قیامی بزرگ، اوج گیرنده و متکامل تر تماما همان خواسته هایی را مطالبه میکنند که برای تحقق آن دیکتاتوری سلطنتی را سرنگون کردند. همچنان برقراری یک حاکمیت ملی،مردمی و دموکراتیک مبتنی بر آرای واقعی مردم بهمراه توزیع عادلانه در آمدها و ثروت ملی خواسته مقدم مردمی است که از یکسال پیش در دیماه ۹۶ در بیش از ۱۶۰شهر قیام کردند. 
هرچند این نوشته نمیخواهد به مقایسه دو عنصر اساسا متفاوت دیکتاتوری سلطنتی و فاشیسم دینی بپردازد ولی در جای جای این نوشته شباهت های شگفت انگیز دو رژیم تاریخا متفاوت به چشم میخورد. دو نظامی که در سلوکشان در برابر مطالبات بحق مردم ایران و طلب آزادی مواضعی یکسان و اتحاد عملی حیرت انگیزی داشتند. لذا این نوشته در آستانه چهلمین سالگرد انقلاب ضد سلطنتی بهمن ۵۷ میکوشد تا با بررسی برخی از عوامل سیاسی و اجتماعی شکل گیری ان برای نوجوانان و جوانان میهنم افقی فراتر ترسیم کرده تا از دوگانه واقعی آزادی-استبداد به دو گانه کاذب شاه-ارتجاع مذهبی تنزل پیدا کنیم.
محمدرضا شاه در پیام رادیو-تلویزیونی ابان ۵۷ خویش معترف بود که حاصل ۳۷سال سلطنتش چیزی جز ظلم و ستم،فساد سیاسی و مالی نبوده است اما براستی چرا؟ بدنبال کودتای ۲۸مرداد ۳۲ حزب های سیاسی دوره دکتر مصدق همگی ممنوع شدند و سانسور شدیدی برقرار گردید و مخالفان شاه همگی دستگیر یا متواری شدند و برخی نیز اعدام.در دهه ۳۰دو حزب حکومت ساخته اصلاح طلب اصولگرای وفادار به شاه یکی حزب مردم به رهبری وزیر کشور اسدالله علم و دیگری حزب ملیون به رهبری به رهبری نخست وزیر منوچهر اقبال که در میان مردم ان روزگار به حزب های ((بله))و ((بله قربان))معروف بودند ایجاد گردید. در قدمی دیگر شاه در ۳۶ با همکای سیا، اف بی ای و سازمان جاسوسی اسرائیل سازمان مخوف ساواک را تشکیل داد که بقول جان فوران بر اوردها در مورد تعداد نفرات ساواک بدلیل مخفیانه بودن آن در حد گسترده و نا امنی اجتماعی حاصل از عملکرد ان بین ۲۰تا ۳۰۰هزار نوسان دارد و شاید رقم ۵۰هزار عوامل تمام وقت و ۳میلیون خبرچین پاره وقت (هر ۱۱ایرانی یک خبرچین) به واقعیت نزدیکتر باشد. دخالت ساواک در زمینه های اعمال سانسور، اتحادیه های کارگری به مدیریت دولت،گزینش کارکنان دولت خاصه معلمان بود و بطور مستقیم با منتقدان رژیم، مخالفان سیاسی، دانشجویان و سازمان های چریکی-انقلابی رویارویی میکرد. ساواک افراد مورد سوءظن را خودسرانه توقیف میکرد و برای مدت نامعلومی در زندان نگه میداشت. محاکمه ها غیرعلنی و مخفی و بدون وکیل برای متهمان بود و اعضای دادگاه را عوامل ساواک یا ارتش تشکیل میدادند. شکنجه بخش عادی و غیر انسانی و ددمنشانه روند بازداشت ها و بازجویی ها بود و گسترش جو رعب و وحشت، بدگمانی، بی اعتقادی و بی تفاوتی در سراسر کشور از کارکرد های ویژه ساواک آریامهری بود. عفو بین الملل در ۱۹۷۶ طی گزارش خود از وضعیت حقوق بشر  در ایران تعداد زیاد زندانیان سیاسی را بین ۲۵تا ۱۰۰هزار نفر برآورد کرده و اعلام میدارد که هیچ کشور دیگر جهان از نطر تعداد سوء سابقه در حقوق بشر به پای ایران نمیرسد و شاه و رژیم پهلوی دارای بالاترین میزان مجازات اعدام در جهان، سابقه شکنجه باور نکردنی و نبود دستگاه قضایی مدنی میباشد. 
شاه در ۱۳۴۰ در کتاب ماموریت برای وطنم نوشت: «اگر من هم جای پادشاه مشروطه یک دیکتاتور بودم، شاید به ایجاد یک حزب واحد و فراگیر وسوسه میشدم مثل حزبی که هیتلر برپا کرد یا این روزها در کشورهای کمونیستی مشاهده میکنید.» ولی تنها چند سال بعد برخلاف گفته خویش با زیر پا گذاشتن رو بنای پوشالی دموکراسی و مشروطه خواهی و پایبندی به قانون اساسی نظام سلطنتی خویش سرانجام در سال ۵۴ نظام تک حزبی ایجاد کرد و حزب رستاخیز ملت ایران به رهبری نخست وزیر امیرعباس هویدا تشکیل شد و مقرر گردید تمامی ایرانیان وفادار در ان نام نویسی کنند. شاه گفت: «هرکس که عضو این حزب نشود یا جز یک تشکیلات غیر قانونی است و جایش در زندان است یا باید خاک ایران را ترک نماید.»
بعد از ایجاد نظام تک حزبی در یک دموکراسی کم نظیر طراز حکومت پهلوی در انتخابات سال ۵۴ مردم مخیر به رای دادن به یکی از چند نامزد حزب رستاخیز بودند و از قضا به گفته اتاق تجمیع آرا آن روزگار شرکت در ان انتخابات به مراتب گسترده تر از انتخابات دو دهه قبل از ان بود! کار به جایی رسید که شاه در کتاب فلسفه انقلاب سفید در سال ۵۵نوشت: «شاهنشاه فقط رهبر سیاسی کشور نیست بلکه علاوه بر اینها و قبل از همه معلم و رهبر معنوی است، فردی است که نه تنها برای ملتش جاده، پل، سد و قنات میسازد، بلکه راهبر روح، فکر و جان مردم خود میباشد.» 
فی الواقع وی در یک جهش بی سابقه خواستار کنترل افکار و اذهان مردم نیز شد و ان را وظیفه و رسالت خویش میشمارد چرا که طبق اصل ۳۵ متمم قانون اساسی رژیم سلطنتی: «سلطنت ودیعه ای است که به موهبت الهی از طرف ملت به شخص پادشاه مفوض شده است و طبق اصل ۳۶همان قانون این سلطنت باید نسلا بعد نسل در اعقاب ذکور ایشان برقرار باشد.»
 لذا با این تعریف ملوکانه کنترل اذهان و افکار رعیت و کلیه امورات زندگانی آنها نه تنها وظیفه قانونی پادشاه است بلکه مسولیتی الهی نیز تلقی میشود و نه تنها خواست و اراده مردم، محلی از اعراب ندارد بلکه رای نسل های بعدی آنها نیز پیش فروش شده و سلطنت باید در اعقاب ذکور ایشان نسلا بعد نسل ادامه یابد. شاه درمصاحبه ای که فرح پهلوی نیز همراهش بود به خبرنگار خارجی میگوید که عقل زنان کمتر از مردان است و هم وی و هم همسرش از پاسخ دادن به سوال خبرنگار که آیا شهبانو نیز میتوانند مانند مردان کشور را اداره کند امتناع می ورزد. 
این اعتماد به نفس و خویش برتر پنداری شاه در حالی بود که در فاصله سالهای ۳۳تا۵۶ در آمد شاه از بابت نفت نزدیک به هزار برابر شد. یعنی از ۲۲/۵ میلیون دلار در سال ۳۳ به بیش از ۲۰ میلیارد دلار در سال ۵۶.شاه بخش عمده ای این در امد بی حساب و کتاب و باد آورده را صرف نیروهای مسلح خویش کرد.نیروهای مسلح رژیم پهلوی بین ۲۵ تا ۴۰ در صد کل بودجه کشور را در فاصله سال های ۳۰ تا ۵۰ به خود جذب میکرد و هزینه نظامی کشور از ۱/۹ میلیارد دلار در بین سال های ۱۳۰۹ تا ۱۳۵۳ به ۹/۹ میلیارد دلار در سال ۵۷ رسید و تعداد نیروهای مسلح نیز از ۱۹۱ هزار به ۴۱۳ هزار در بین سال های ۵۱ تا ۵۶ افزایش یافت و علاوه بر این هزینه ها مبلغی در حدود  ۱۰میلیارد دلار صرف خرید جنگ افزارهای عمدتا آمریکایی در فاصله سال های ۵۱ تا ۵۶ شد که این امر موجب بکارگیری حدود ۲۴ هزار مستشار امریکایی در ارتش پهلوی شد و شاه در بهمن ۵۲ در مصاحبه اش با لوموند اعلام کرد که روزی نه چندان دور حتی شاید زودتر از آنچه گمان میرود ایران صاحب بمب اتمی میشود. 
کارکرد عمده ارتش در ان سالها تا حدی پشتیبانی از ادعاهای برتری طلبانه رژیم پهلوی در منطقه خاورمیانه، خلیج فارس، آسیا و حتی آفریقا بود و تا حدی در سرکوب مخالفان داخلی سلطنت پهلوی نیز نقش ایفا میکرد. بقول فرد هالیدی، نظامی گری از مهمترین عوامل تعیین کننده و جهت دهنده در سیاست خارجی ایران بین سالهای ۱۹۷۹-۱۹۷۰ بود.
در این محدوده زمانی سابقه و کثرت دخالت های خارجی هیچ یک از کشورهای توسعه نیافته به اندازه ایران نبود. ارتش شاه به تصدیق اردشیر زاهدی در سال ۵۳ وارد درگیری داخلی در پاکستان شد و برای سرکوب بلوچ های پاکستان چند واحد نیروهای گارد شاهنشاهی و دو اسکادران هلیکوپتر های هوانیروز دستکم به مدت دو سال عملیات کردند. شاه آشکارا در بحرانهای ۱۹۶۵ و ۱۹۷۱ بین دو کشور هند و پاکستان بجای بیطرفی وارد معرکه شد و از پاکستان حمایت کرد و در ۱۹۶۵ برای نخستین بار هواپیماهای نظامی ایران را در اختیار ارتش پاکستان قرار داد.
شاه در طول جنگ های داخلی یمن میان سلطنت طلبان و جمهوری خواهان در طول سال های ۱۹۷۰-۱۹۶۲ با ارسال اسلحه و آموزش نظامی سلطنت طلبان یمن در تهران در امور این کشور مداخله نمود. شاه با مداخله مستقیم در جنگ ظفار در فاصله سال های ۱۹۷۵-۱۹۷۲ به حمایت از نظام سلطنتی عمان پرداخت و مخالفین ان را سرکوب خونینی کرد. شاه بدستور نیکسون با حداقل ۳۲ فروند هواپیمای اف ۵ در جنگ ویتنام که هیچ ربطی به ایران نداشت و هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای ایران در جریان بود شرکت نمود و ارتش ملی وی همانند یک یگان ارتش یک کشور متروپل به ویتنام اعزام گردید. شاه به گفته پرویز راجی اخرین سفیرش در لندن به حمایت مالی، نیرویی و لجستیکی از سومالی در جنگ با اتیوپی در فاصله سال های ۱۹۷۸-۱۹۷۷ پرداخت و همچنین به حمایت های مالی از سسه سکو حاکم فاسد و بدنام زئیر از عاملان قتل پاتریس لومومبا در جنگ های داخلی آن کشور پرداخت و همچنین به کمک های نظامی و مستشاری به ملک حسن دوم پادشاه مراکش در مواجهه با مخالفانش پرداخت و آشکارا همکاری های نظامی و اقتصادی با نظام آپارتاید آفریقای جنوبی داشت.
 و...شاه سعی داشت با این مداخلات پرخرج بین المللی از جیب مردم محروم ایران پوششی برای پنهان نگه داشتن سرکوب داخلی خود ایجاد کند تا اینکه دیکتاتوری تک حزبی او نیز بالغ شود و در شکنجه و ترور مخالفان اعمال گردد و قدرتهای بزرگ بین المللی به آن رضایت دهند تا ثبات سیاسی در کشور نه از طریق مشارکت فزاینده مردم در امور بلکه از طریق سرکوب و زور ایجاد گردد.
همه این هزینه های بی فایده و ایران بر باد ده در صورتی بود که بقول کاتوزیان ۳۸ در صد جمعیت روستایی ایران (۶/۶ میلیون نفر) در سالهای ۵۶ تا ۵۱ دچار سوء تغذیه بودند و ۴ در صد (۷۰۰هزار نفر) نیز شدیدا سوء تغذیه داشتند. تنها ۱۵ در صد روستائیان در ۱۳۵۰ از تحصیلات ابتدایی برخوردار بودند و در سال ۵۴، ۶۰ در صد مردان و ۹۰ در صد زنان روستایی بیسواد بودند.در سال ۱۳۵۰ ،۹۶ در صد روستاهای ایران برق نداشتند. تعداد خانواده های شهرنشین که تنها در یک اتاق زندگی میکردند از ۳۶ در صد در سال ۴۶ به ۴۳ در صد در سال ۵۶ افزایش یافته بود و در سال ۵۶ ایران هنوز راحت هم در خاورمیانه بدترین نسبت پزشک به بیمار، بالاترین نرخ مرگ و میر نوزادان و اطفال و پایین ترین نسبت تخت بیمارستان به جمعیت را دارا بوده است و سن امید به زندگی در ایران پهلوی در دهه ۵۰ تنها ۵۱ سال بوده و نرخ بیسوادی در امارهای رسمی کشور در سال ۵۶ بین ۷۰ تا ۶۵ در صد اعلام شده بود. ضریب جینی (واحد سنجش نابرابری در آمد) ایران در سال ۵۴ به ۵۱ در صد نسبت به سالهای قبل که بین ۴۹ تا ۴۵ در صد بود افزایش یافته بود که طبق گزارش سازمان بین المللی کار در آن سال این رقم از هر کشور اسیای شرقی و جنوبی و تا حد زیادی از کشورهای غربی و شاید هم کشورهای آمریکای لاتین بالاتر بوده است. 
فی الواقع حقیقت کاروان پیشرفت و تمدن شاه و سوئدی و ژاپنی شدن ایران مبتنی بر این پیش زمینه های مادی، آئین های پدرمابانه اقتدار و حمایت، نفی دموکراسی، توسعه وابسته، تاکید و تایید بر وحدت مستقیم و پر راز و رمز شاه با مردم و جلوگیری از مشارکت فعالانه مردم و شکل گیری نهادهای مدنی و اجتماعی تنها و تنها با زبان زور بود.

نتیجه آنکه هر چند در انقلاب فرانسه پس از ساقط شدن سلطنت لویی شانزدهم به رغم تمام فراز و نشیب های آن، مردم فرانسه از سلطنت عبور کرده و هیچ گاه مجددا دست به دامان خاندان لویی نشدند زیرا که در جریان ان انقلاب مردم فرانسه از یک مرحله تاریخی عبور کرده بودند. همچنانکه در جریان انقلاب اکتبر روسیه هم سلطنت تزار ساقط شد و باز بعد از فراز و نشیب های فراوان در روسیه و پس از فروپاشی شوروی کسی به سراغ تزاریسم مدفون نرفت و ملت به جمهوری روی آورد. در افغانستان نیز محمد ظاهر شاه و فرزندانش هم هیچگاه مجددا به قدرت نرسیدند و مردم افغانستان هم حتی از حکومت طالبان به ظاهر شاه پناه نبردند. نوادگان ملک فیصل هم بعد از سقوط دولت سابق عراق هیچ گاه بعنوان آلترناتیو، گزینه ای برای حکومت در عراق نبودند و حتی در اتیوپی هم هیچ گاه هایله ثلاثی و خاندانش را مجددا مردم آن کشور نپذیرفتند.
 لذا میتوان گفت حتی ما یک نمونه تاریخی هم سراغ نداریم که سلطنت ساقط شده باشد و بعد دوباره به قدرت برگردد. پس اگر در انقلاب مشروطه نهاد سلطنت و شاه در پیوند با ارتجاع مذهبی ان را به انحراف کشاند و خالی از محتوا کرد و سپس رضاخان آن را خاکستر نمود و اگر در نهضت ملی ایران به رهبری دکتر مصدق بار دیگر نهاد سلطنت و شاه در پیوند با ارتجاع مذهبی کودتا کرد و تمامی دستاوردهای ان نهضت را دفن کرد. ولی مردم ایران در بهمن ۵۷ با عبور از یک مرحله تاریخی توانستند یکی از دو پایه (سلطنت-ارتجاع مذهبی) را برای همیشه ساقط نمایند. 
هر چند بار دیگر ارتجاع مذهبی در خلا ناشی از سرکوب کلیه مخالفان بوسیله شاه توانست با موج سواری و خیانت به تمامی آرمانهای انقلاب ضد سلطنتی ۵۷ ، رهبری انقلاب را به سرقت برد. اما امروز بخصوص بعد از قیام مردم ایران در دیماه ۹۶، و پس از بیش یکصد سال از انقلاب مشروطه و ۴۰سال از انقلاب بهمن ۵۷ میتوان گفت انقلاب مردم ایران نه مرده است و نه خاکستر شده و ساختن بهمن دیگر و خلاصی از آن پایه شوم دیگر نیز یک ضرورت تاریخی مینماید و تا رسیدن به یک جمهوری دموکراتیک و مستقل که در آن برابری زن و مرد، حق انتخاب آزادانه پوشش، جدایی دین از دولت، خود مختاری ملیت ها، تساوی حقوق سیاسی و اجتماعی کلیه افراد ملت ایران، لغو حکم اعدام،آزادی بیان، احزاب، مطبوعات و اجتماعات، آزادی اتحادیه ها،سندیکاها، و انجمن و شوراها، آزادی انتخابات و برچیدن کلیه تبعیض های جنسی، قومی،مذهبی و طبقاتی و احترام به حقوق بشر و ایرانی غیر هسته ای و صلح دوست نباید لحظه ای آرام گرفت.
ساختن بهمنی دیگر یک ضرورت تاریخی است و برعهده ما و نسل ما.

زندانی سیاسی
پیام شکیبا
چهارشنبه ۱۷بهمن ۹۷
زندان گوهردشت کرج

منابع:
۱.مطالعات نظری،تطبیقی در باب انقلاب ها-ویراستار جک گلدستون-ترجمه محمد تقی دلفروز-انتشارات کویر
۲.مقاومت شکننده-تاریخ تحولات اجتماعی ایران نوشته جان فوران-ترجمه احمد تدین-موسسه فرهنگی رسا
۳.ایران بین دو انقلاب-نوشته یرواند آبراهامیان-ترجمه احمد گل محمدی-محمد ابراهیم فتاحی-نشر نی
۴.در خدمت تخت طاووس-نوشته پرویز راجی -ترجمه حسن کامشاد-انتشارات طرح نو 
۵.دیکتاتوری و توسعه سرمایه داری در ایران-نوشته فرد هالیدی-ترجمه فضل الله نیک آئین-انتشارات امیرکبیر
۶.جهان در قرن بیستم-نوشته کارتر فیندلی-ترجمه بهرام معلمی-انتشارات ققنوس
۷.یادداشت های امیر اسدالله علم-ویرایش و مقدمه علینقی عالیخانی-انتشارات کتاب سرا
۸.تاریخ روابط خارجی ایران از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی-نوشته عبدالرضا هوشنگ مهدوی
۹.اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی-نوشته محمد علی همایون کاتوزیان-ترجمه محمد رضا نفیسی و کامبیز عزیزی-نشر مرکز

اخبار ما را در سایت جوانه ها
و کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام دنبال کنید
#پیام_شکیبا #زندانی_سیاسی #چهل_سال_دیکتاتوری 
#چهل_سال_شکست‎
#ایران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر