۱۳۹۴ آبان ۴, دوشنبه

رفیق شاهرخ آزادی مبارک

#ایران - رفیق شاهرخ آزادی مبارک


شبی با شاهرخ خودمونی درد دل می کردم از همه چیز گفتیم تا اینکه شاهرخ یاد کودکی های نینا افتاد و خاطره ای کوتاه از نینا گفت که در کودکی چگونه روبروی میز قاضی ایستاد و خواستار آزادی باباش شده بود؛ لحظه ای سکوت؛ شاید در ذهن شاهرخ همزمان بازیگوشی های کودکانه نینا تجسم شده بود؛ و همچون یک کودک معصوم اشک در چشمانمان او حلقه زد؛ من نیز در آن لحظه با او همراهی کردم؛ این نمایش تراژدی پدرانه در شب سرد در سلولی تاریک و بی روح اما پر از احساس و غرور در زندانهاي ايران اتفاق افتاد؛ هر دو اشک ریختیم و تا دقایقی؛ سکوت؛ قطرات اشک؛ و احساس های پدرانه دو زندانی.
( گفتگوی نینا با شاهرخ)

وقتی؛ چشمانت؛
گيسوان مرا؛
نوازش می دهند؛
من قلبم را؛
به نسیم صبح می سپارم؛
و در رؤیاهایم؛
لبخند تو را؛
بر حصار آفتاب سرزم ینم؛
همچون کودکان خیابانی شهر؛ تقدسی عاشقانه می دهم.
پاورقی خاطرات خالدحردانی

#ایران #تهران #اوین #رجایی_شهر #گوهردشت #معلمان #كارگران #پرستاران #دانشجویان #زنان #جوانان #زندانيان #دانشگاه #دانشجو #زندان #حقوق_بشر #اعدام #اعتراض #قيام 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر