كمپين حمايت از مادران زندانی
متولد سال ١٣٤١ است. از هفت سال و نیم قبل تا کنون پشت میله های زندان بوده بدون حتی یک روز مرخصی؛ از اردیبهشت ماه سال ١٣٨٧ تا امروز. او بهایی است و یکی از اداره کنندگان جایگاه محفل ملی در ایران.
«فریبا کمال آبادی» در «هیات یاران ایران» فعالیت می کرد به همراه شش نفر دیگر از همراهان و هم مسلکانش. همگی آن ها در ارتباط با ازدواج، وفات و... بهاییان ساکن در ایران فعال بودند. حالا تمامی این هیات هفت نفره در زندان هستند و محکوم به تحمل ٢٠ سال حبس.
این اولین تجربه بازداشت فریبا کمال آبادی در ایران نبوده؛ او دو بار دیگر پیش از این در سال ٨٤ بازداشت شده بود. بار اول به مدت ٣٤ روز و بار دیگر ٥٦ روز در حبس موقت بود و در نهایت پس از بازداشت سال ٨٧، حکم قطعی خود را دریافت کرد.
بهاییان سال ها است با مشکلات گسترده ای از جمله ممانعت با اشتغال به تحصیل در مدارس و دانشگاه های دولتی درجمهوری اسلامی ایران مواجه هستند . به همین جهت، جامعه بهاییان دانشگاه مستقلی را تشکیل دادند تا امکان تحصیل اعضای خود را فراهم کنند. فریبا کمال آبادی، فارغ التحصیل همین دانشگاه است. او مدرک کارشناسی و سپس کارشناسی ارشد خود را در رشته روانشناسی در همین دانشگاه گرفت اما هرگز مانند سایر اقشار جامعه، فرصتی برابر برای اشتغال به دست نیاورد.او سال ها قبل با «روح الله طایفی» ازدواج کرد. محصول این ازدواج، سه فرزند بود که امروز فقط دختر کوچک شان «ترانه» در ایران زندگی می کند. ترانه می گوید: «وقتی مادر دستگیر شد، من فقط ١٣ سال داشتم. سال ها است که با ندیدن و نبودن او زندگی می کنم و این دردی نیست که کسی بتواند به راحتی آن را درک کند. ما سال ها است که تنها شده ایم.»ترانه هم طی سال های اخیر با مشکلاتی مانند ممنوعیت از تحصیل در دانشگاه های دولتی روبه رو بوده است: «البته من در کنکور سراسری شرکت کردم و حتی رتبه ام را رسما اعلام کردند. اما در زمان انتخاب رشته، با مشکل نقض پرونده روبه رو شدم که آن هم به خاطر باورهای مذهبی شخصی و خانوادگی مان بود.»ترانه هم مانند مادر از ادامه تحصیل دلسرد نشده و هم اکنون در دانشگاه بهاییان، در رشته عمران مشغول به تحصیل است. خودش این ادامه تحصیل را یک نبرد می داند: «من مدت ها است که مادر را کنار خودم در خانه نمی بینم. اما شروع تحصیلم به واسطه دانشگاه آنلاین یادآور این بود که مادرم هم همین مسیر را رفته تا به آرمان هایش نزدیک تر شود. به خودم می گویم این جا همان جایی است که او درس خوانده، لیسانس و بعد فوق لیسانسش را گرفته. من هر روز با او زندگی می کنم.»ترانه از دلتنگی ها و سختی های نبودن مادرش می گوید: «گفتنش راحت نیست اما شنیدنش چرا. این تنهایی ها از ١٣ سالگی مرا رنج داده و حتی به مرور زمان، خیلی از خاطره های روزمره ای که کنار هم داشتیم هم از یادم رفته اند. دلهره این دوری و به سختی یادآوری کردن همیشه همراه من است.»او بین یک تا چهار بار در ماه، بسته به اجازه مدیریت زندان که معمولا یک ملاقات منظم هفتگی کابینی و یک ملاقات حضوری ماهانه است، فرصت دیدار با مادرش را پیدا می کند. در همین ملاقت های اندک ماهیانه، باز هم آن قدر فرصت ملاقات کوتاه است که نمی توان اتفاقات روزمره را هم بیان کرد: «مشکلات و کمبود زمان ملاقات های حضوری و کابینی همیشه هست اما باید به این وضعیت عادت کنیم. راه حل دیگری نیست. مادرم الان هفت سال و نیم است که از زندان بیرون نیامده؛ حتی یک روز. گاهی وقت ها که خودم را جای او می گذارم، می بینم قدرت او به مراتب بیش تر از یک زن عادی است.»ترانه حالا بعد از این سال ها یک درد همیشگی با خود دارد: «هر دختری همیشه یکی از بهترین مشاوران زندگی اش، مادرش است. من هیچ وقت در این سال ها و در حقیقت، در این مهم ترین سال های زندگی ام فرصت مشورت کردن با مادرم برای تمام مسایلی که دخترها ترجیح می دهند با مادرشان داشته باشند را هم نداشتم.»برادر ترانه، تنها یک هفته قبل از آخرین بازداشت مادرش، در خارج از ایران ازدواج کرد. او از حضور مادر و پدرش در مراسم ازدواج خود به علت ممنوع الخروج بودن آن ها محروم بود. او سال ها است که حتی برای یک ارتباط تلفنی ساده با مادرش در زندان با مشکل و ممانعت روبه رو شده تا جایی که گاهی چندین ماه اجازه برقراری تماس به ان ها نمی دادند.ترانه می گوید: «گاهی وقت ها مجبور هستم پیغام های ساده برادرم را در ملاقات های کابینی به مادرم بگویم. در این حد که بگویم حال برادرمان خوب است.»خواهر بزرگ تر ترانه در طول این ایام باردار شد. به فریبا کمال آبادی امکان تماس تلفنی با دخترش در آن روزها، حتی در روز زایمان را ندادند. فردای روزی که نوه اش متولد شد، به او ابلاغ کردند که حتی اجازه نخواهد داشت با دخترش در تماس باشد. وقتی هم دخترش مدتی بعد از زایمان با فرزندش به ایران آمد تا مادرش فرزند تازه متولد شده را در زندان ببینند، باز هم با این ملاقات مخالفت شد.ترانه می گوید: «معمولا به زندانیانی که وابستگان خارج از کشور دارند، اجازه تماس تلفنی ماهی یک بار را می دهند. البته مادرم می گوید در این چند ماه اخیر ظاهرا رفتارها تغییرات مثبتی داشته است.»هنوز از محکومیت فریبا کمال آبادی ١٢ سال و نیم باقی مانده و این یعنی وقتی مادر از پشت میله های زندان رها شود، ترانه ٣٣ ساله شده است.
#ایران #تهران #اوین #رجایی_شهر #گوهردشت #معلمان #كارگران #پرستاران #دانشجویان #زنان #جوانان #زندانيان #دانشگاه #دانشجو #زندان #حقوق_بشر #اعدام #اعتراض #قيام
متولد سال ١٣٤١ است. از هفت سال و نیم قبل تا کنون پشت میله های زندان بوده بدون حتی یک روز مرخصی؛ از اردیبهشت ماه سال ١٣٨٧ تا امروز. او بهایی است و یکی از اداره کنندگان جایگاه محفل ملی در ایران.
«فریبا کمال آبادی» در «هیات یاران ایران» فعالیت می کرد به همراه شش نفر دیگر از همراهان و هم مسلکانش. همگی آن ها در ارتباط با ازدواج، وفات و... بهاییان ساکن در ایران فعال بودند. حالا تمامی این هیات هفت نفره در زندان هستند و محکوم به تحمل ٢٠ سال حبس.
این اولین تجربه بازداشت فریبا کمال آبادی در ایران نبوده؛ او دو بار دیگر پیش از این در سال ٨٤ بازداشت شده بود. بار اول به مدت ٣٤ روز و بار دیگر ٥٦ روز در حبس موقت بود و در نهایت پس از بازداشت سال ٨٧، حکم قطعی خود را دریافت کرد.
بهاییان سال ها است با مشکلات گسترده ای از جمله ممانعت با اشتغال به تحصیل در مدارس و دانشگاه های دولتی درجمهوری اسلامی ایران مواجه هستند . به همین جهت، جامعه بهاییان دانشگاه مستقلی را تشکیل دادند تا امکان تحصیل اعضای خود را فراهم کنند. فریبا کمال آبادی، فارغ التحصیل همین دانشگاه است. او مدرک کارشناسی و سپس کارشناسی ارشد خود را در رشته روانشناسی در همین دانشگاه گرفت اما هرگز مانند سایر اقشار جامعه، فرصتی برابر برای اشتغال به دست نیاورد.او سال ها قبل با «روح الله طایفی» ازدواج کرد. محصول این ازدواج، سه فرزند بود که امروز فقط دختر کوچک شان «ترانه» در ایران زندگی می کند. ترانه می گوید: «وقتی مادر دستگیر شد، من فقط ١٣ سال داشتم. سال ها است که با ندیدن و نبودن او زندگی می کنم و این دردی نیست که کسی بتواند به راحتی آن را درک کند. ما سال ها است که تنها شده ایم.»ترانه هم طی سال های اخیر با مشکلاتی مانند ممنوعیت از تحصیل در دانشگاه های دولتی روبه رو بوده است: «البته من در کنکور سراسری شرکت کردم و حتی رتبه ام را رسما اعلام کردند. اما در زمان انتخاب رشته، با مشکل نقض پرونده روبه رو شدم که آن هم به خاطر باورهای مذهبی شخصی و خانوادگی مان بود.»ترانه هم مانند مادر از ادامه تحصیل دلسرد نشده و هم اکنون در دانشگاه بهاییان، در رشته عمران مشغول به تحصیل است. خودش این ادامه تحصیل را یک نبرد می داند: «من مدت ها است که مادر را کنار خودم در خانه نمی بینم. اما شروع تحصیلم به واسطه دانشگاه آنلاین یادآور این بود که مادرم هم همین مسیر را رفته تا به آرمان هایش نزدیک تر شود. به خودم می گویم این جا همان جایی است که او درس خوانده، لیسانس و بعد فوق لیسانسش را گرفته. من هر روز با او زندگی می کنم.»ترانه از دلتنگی ها و سختی های نبودن مادرش می گوید: «گفتنش راحت نیست اما شنیدنش چرا. این تنهایی ها از ١٣ سالگی مرا رنج داده و حتی به مرور زمان، خیلی از خاطره های روزمره ای که کنار هم داشتیم هم از یادم رفته اند. دلهره این دوری و به سختی یادآوری کردن همیشه همراه من است.»او بین یک تا چهار بار در ماه، بسته به اجازه مدیریت زندان که معمولا یک ملاقات منظم هفتگی کابینی و یک ملاقات حضوری ماهانه است، فرصت دیدار با مادرش را پیدا می کند. در همین ملاقت های اندک ماهیانه، باز هم آن قدر فرصت ملاقات کوتاه است که نمی توان اتفاقات روزمره را هم بیان کرد: «مشکلات و کمبود زمان ملاقات های حضوری و کابینی همیشه هست اما باید به این وضعیت عادت کنیم. راه حل دیگری نیست. مادرم الان هفت سال و نیم است که از زندان بیرون نیامده؛ حتی یک روز. گاهی وقت ها که خودم را جای او می گذارم، می بینم قدرت او به مراتب بیش تر از یک زن عادی است.»ترانه حالا بعد از این سال ها یک درد همیشگی با خود دارد: «هر دختری همیشه یکی از بهترین مشاوران زندگی اش، مادرش است. من هیچ وقت در این سال ها و در حقیقت، در این مهم ترین سال های زندگی ام فرصت مشورت کردن با مادرم برای تمام مسایلی که دخترها ترجیح می دهند با مادرشان داشته باشند را هم نداشتم.»برادر ترانه، تنها یک هفته قبل از آخرین بازداشت مادرش، در خارج از ایران ازدواج کرد. او از حضور مادر و پدرش در مراسم ازدواج خود به علت ممنوع الخروج بودن آن ها محروم بود. او سال ها است که حتی برای یک ارتباط تلفنی ساده با مادرش در زندان با مشکل و ممانعت روبه رو شده تا جایی که گاهی چندین ماه اجازه برقراری تماس به ان ها نمی دادند.ترانه می گوید: «گاهی وقت ها مجبور هستم پیغام های ساده برادرم را در ملاقات های کابینی به مادرم بگویم. در این حد که بگویم حال برادرمان خوب است.»خواهر بزرگ تر ترانه در طول این ایام باردار شد. به فریبا کمال آبادی امکان تماس تلفنی با دخترش در آن روزها، حتی در روز زایمان را ندادند. فردای روزی که نوه اش متولد شد، به او ابلاغ کردند که حتی اجازه نخواهد داشت با دخترش در تماس باشد. وقتی هم دخترش مدتی بعد از زایمان با فرزندش به ایران آمد تا مادرش فرزند تازه متولد شده را در زندان ببینند، باز هم با این ملاقات مخالفت شد.ترانه می گوید: «معمولا به زندانیانی که وابستگان خارج از کشور دارند، اجازه تماس تلفنی ماهی یک بار را می دهند. البته مادرم می گوید در این چند ماه اخیر ظاهرا رفتارها تغییرات مثبتی داشته است.»هنوز از محکومیت فریبا کمال آبادی ١٢ سال و نیم باقی مانده و این یعنی وقتی مادر از پشت میله های زندان رها شود، ترانه ٣٣ ساله شده است.
#ایران #تهران #اوین #رجایی_شهر #گوهردشت #معلمان #كارگران #پرستاران #دانشجویان #زنان #جوانان #زندانيان #دانشگاه #دانشجو #زندان #حقوق_بشر #اعدام #اعتراض #قيام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر