به نظر میرسد که نظام حاكم هر
چه به ضربالاجل و موعد تعیینتکلیف اتمي نزدیکتر میشود، جنگ و جدالهاي درونیاش شدت و عمق بیشتری پیدا میکند. اين نشانه
اي از عميق بحران در درون حاكميت و شکاف در رأس سران نظام است و از طرفي افزايش حملات دلواپسان نظام و
باند رفسن جاني – روحاني به یکدیگر است. در حال حاضر، باند ولیفقیه به جای حمله
به روزنامهها و مقالهنویسهای باند رقیب، یا به جای ایراد و اعتراض به تیم مذاکره
کننده، مستقیماً رفسن جانی را که رأس این جناح است، با تیزترین و با گزندهترین
کلمات، هدف قرار میدهند. مثلاً تیتر یکی از روزنامههای جناح اصولگرا( خامنهای)
این بود: «نتانیاهو در واشینگتن= هاشمی در تهران». البته این عبارت، در واکنش به
حرف رفسن جانی بود که در یک سخنرانی علنی گفت: «دلواپسان با نتانیاهو همزبانی میکنند».
رفسنجانی در آن سخنان، نوک حمله خود را متوجه مجلس که مهرههای دلواپس در آن سنگر
گرفتهاند، کرد و گفت: «تریبون مجلس هم که باز است و هر چه بخواهند میگویند و
میلیونها نفر از مردم میشنوند. و بعضی از دروغها نیز باور میشود»).
این سخنان رفسن جانی واکنش
بسیار تند و بلافاصله دلواپسان را در پی داشت. نقوی حسینی عضو کمیسیون امنیت مجلس،
اظهارات رفسن جانی را «سخیف» خواند و از او خواست که بهخاطر این حرفها از اعضای
مجلس عذرخواهی کند. رسایی در پاسخ متقابل به رفسن جانی گفت: «ما با نتانیاهو همصدا
شدیم یا کسانی که در کودتای فتنه سال 88 با آنها همصدا شدند؟!!!. رسایی اتهام
دروغگویی را هم به خود رفسن جانی برگرداند و گفت: «دروغ را آنهایی گفتند که ادعای
تقلب در انتخابات را کردند، در رأس اینها هم آقای هاشمی بودند». و یا شریعتمداری(سخنگوي
خامنه اي در كيهان) به رفسن جانی گفت:
دیگر تو یکی از استوانههای نظام نیستی و از آن «سکوی بلند» به «عضویت یک گروه
سیاسی» تنزل کرده ای.)
البته حمله جناح خامنهای به رفسنجانی تنها به این موارد
محدود نمیشود و از جمله او را بهخاطر دست داشتن در فساد و سکوت درباره پرونده
پسرش مهدی و جانبداری از او مورد طعنه و حمله قرار میدهند.
اگر چه در این جنگ، به ظاهر
خامنهای حضور ندارد، اما در اعماق، جنگ اصلی بین رفسنجانی و خامنهای است، اما
چرا شخص خامنهای در این مقطع علناً هدف قرار نمیگیرد؟ زیرا او با مواضع دوگانه
در تمامی اظهاراتش باعث شده که هر دو باند به او استناد کرده و حرفهای او را بر سر
باند دیگر چماق کند.
خامنهای هر بار که ظاهر میشود
و از اتمی میگوید، از یک طرف نسبت به مذاکرات و توافق ترشرویی نشان میدهد، اما
از طرف دیگر و در همان حال از تیم مذاکرهکننده حمایت و تعریف و تمجید میکند. تا
آنجا که رفسن جانی در اظهارات اخیر خود، حمایت خامنهای ازتیم مذاکرهکننده را به
رخ دلواپسان میکشید و با تکرار همان حرف همیشگی تیم مذاکرهکننده میگوید مذاکرات
«با حمایت مقام رهبری» پیش میرود.
واقعیت این
است که خامنهای به تعبیر خودش در سه کنج گیر افتاده است. نه میتواند صریحاً با
مذاکرات و با توافق مخالفت کند، چون همانطور که رفسنجانی ـ روحانی میگویند خامنهای
هم میداند که اگر قرار بر توافق باشد، این شانس آخر است و اوباما آخرین کسی است
که میتواند با رژیم معامله کند، اما از طرف دیگر خامنهای نمیتواند از بمب اتمی
یعنی تنها ضامن استراتژیک بقای رژیم پوسيده اش دست بردارد و همانطور که دلواپسان
میگویند این را خودکشی تلقی میکند. همین وضعیت را یکی از مهرههای خامنهای، به
نام ایزدی طی گفتگویی در تلویزیون رژیم (12اسفند) چنین بیان کرد که فرق نتانیاهو
با اوباما این است که نتانیاهو میگوید من میخواهم با دست خودم طناب را به گردن نظام
بیندازم، اما اوباما میگوید اجازه بدهید نظام ولايت خودش طناب را به گردن خودش
بیندازد.
در اين ميانه
و در جنگ و ستيز وحشتناكي كه بين دو باند خامنه اي و رفسن جاني – روحاني وجود دارد
، براي اينكه مهار از دست نظام خارج نشود نظام ولايت سركوب و اعدام را بالا برده
است و در هفته اخير 48 نفر را به دار آويخته از جمله 6 شهيد اهل تسنن كه هيچ گناهي
بجز مقاومت و ايستادگي در برابر ستم حاكم نداشتند و همين ديروز (يكشنبه17 اسفند )
9 نفر را به دار آويخت ، دستگيري ها هم در اين حين به عنوان حربه اي براي سكوت
جامعه بيشتر شده ولي كيست كه نداند اين ترفندهاي نظام پابگور ديگر كارساز نيست و
مردم ايران و آتش زير خاكسترشان در حال شعله ور شدن است ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر