۱۳۹۴ تیر ۶, شنبه

ايران ای تمام مردمان شهر


#ايران ای تمام مردمان شهر


"ای تمام مردمان شهر!..
کاش از گلبرگ پاک چشمتان شبنم نمی روئید،
کاش از خاموشی لب هایتان وحشت نمی بارید،
کاش نام مرغ دل هاتان کبوتر بود..
و می آغازید پروازی به سوی چشمه ی خورشید،
و می افرازید چتر بال هایش را فراز قله ی مهتاب،
و میان فاصله های ستاره ها شناور بود..
ژاله بار نغمه هایش را به شط بادها می ریخت،
اختران پنجه هایش را به دشت آسمان می سوخت،
در طلوع کشتزاران سپیده شستشو می کرد..
کاش مردی از میان مردم شهر بر می خاست،
در دل شب های توفانی،
شعله های خورشید را جستجو می کرد..
شعله ی خوشیدهای منتظر، پنهان
چشم ها در انتظار روشنی گریان،
آه… کی خواهد شکفتن شعله ها ناگاه؟..
مرزها کی در طلوع نور خواهد مرد؟
کی دهد گل قطره خون هامان ز قلب راه؟
کی دود آوازهامان بر فراز ماه؟
ای تمام مردمان شهر!..
چشمتان گلبرگ یاس و اشکتان شبنم،
شبنم گلبرگ هاتان برق خورشید است،
قلب های پاکتان آواز می خواند،
شب پر از موسیقی رنگین امید است..."

(سعید سلطان پور) 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر