۱۳۹۴ تیر ۷, یکشنبه

#ايران نامه سرگشاده محسن رحمانی زندانی سیاسی از اوین خطاب به حاج منصور ارضی، مداح




#ايران 
"روییدم، جوانه زدم و سبز شدم"
به نام حق
آقای حاج منصور ارضی عزیز؛
به رسم ادب و به پاس اشک های که سالیانی در روضه های تان ریختم، سلام.!روزگاری را به یاد می آورم که برای شنیدن روضه و نشستن پای منبر شما همراه با یکی از جانبازان به هیات می آمدیم و در احیای شب های ماه مبارک رمضان و شب های محرم و مناسبت های دیگر با نوحه های شما مانوس می شدم. از شدت شور و علاقه ام همیشه دلم می خواست نزدیک آن صندلی جلو بنشینم و در کنار روضه به صحبت ها و موعظه ها بهتر گوش فرا بدهم. دوران نوجوانی و جوانی ام به همین صورت گذشت و من دلباخته هیات بودم. البته از همان ابتدا گاهی سئوالاتی برای من پیش می آمد و اشکالاتی به موضع گیری های تند سیاسی _ اعتقادی که قبل و بعد از دعا داشتید. گاهی مسایل را با دوستان شما مطرح می کردم که با رفتارهای تند، متاسفانه اجازه طرح موضوع را به من نمی دادند. آنان می گفتند، حاجی اشتباه نمی کند.! اما بتدریج با شروع اتفاقات سال 1388 نگاهم تغییر کرد و درک جدیدی پیدا کردم. در آن زمان که سن ام به رای دادن هم نمی رسید نسبت به نتایج انتخابات بحث برانگیز و حوادث پس از آن اعتراض کردم. اما با این وجود بازهم در جلسات مسجد ارک و صنف لباس فروشان و دعای کمیل شرکت می جستم و از صحبت های شما مطلع بودم. در آن انتخابات شما و جامعه مداحان یکی از اصلی ترین حامیان احمدی نژاد بودید و از تریبون هیات به عنوان ستاد حامیان این کاندیدا و تخریب همه جانبه رقبا استفاده کردید. جملات تندی که در یکی از روزهای سه شنبه اردیبهشت ماه آن سال در حسینیه صنف لباس فروشان آغاز شد برخلاف نظر شورای نگهبان کاندیدای تایید صلاحیت شده، یعنی موسوی را با بنی صدر همطراز دانستید و طرفداران اش را مشتی اراذل و اوباش معرفی کردید. گفتید او آمده است تا در مقابل ولایت بایستد. البته بیش از این ها جملات تندتر و سهمگین تری از شما در حافظه ها وجود داشت. خطاب به معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی و جامعه روشنفکران و نواندیشان دیندار که فقط جرمشان این است که مانند شما فکر نمی کنند آن ها را مورد لعن و فحاشی و تمسخر قرار داده بودید. قبل از آن و در دوران اصلاحات نسبت های ناروا و ظالمانه ای را متوجه رییس جمهور وقت جناب آقای سیدمحمد خاتمی که مورد تایید و حمایت رهبری در آن زمان بود داشتید و چه القابی را برای وی برگزیدید. خفتگان مدهوش پای منبرتان را علیه دولت و مجلس شوراندید و مدام می گفتید، نطفه های این ها دچار مشکل شده و لقمه حرام به زندگی شان آمده یا از سازمان های جاسوسی آمریکا، اسرائیل و انگلیس حقوق می گیرند. آن ها را همطراز با شمر و یزید و معاویه دانستید. همین سخنان موجب پدیدآیی گروه فشار شد که اعضای آن را دوستداران و همراهان همیشگی شما تشکیل می دادند و البته در خانه های امن دوره می دیدند و می آموختند، کتک بزنند و فحاشی کنند و بدون داشتن دستور یا فتوا دست به ترور مسوولان و اندیشمندان بزنند. همان های که در نماز جمعه شیخ عبدالله نوری و دکتر عطاالله مهاجرانی دو تن از وزرای دولت خاتمی را مورد ضرب و شتم قرار دادند و به بیت مراجع تقلید آیات عظام حسینعلی منتظری فقید و یوسف صانعی حمله کردند.به هر کجا که دلشان خواست می رفتند و سخترانی ها را برهم می زدند و فضا را متشنج می کردند. در مجامع عمومی علیه هر کس که با نظر شما موافق نبودند شعار می دادند. اگرنه اینکه شما آن ها را به خوبی می شناسید و به آن ها افتخار می کنید.!؟ آیا سعید عسگر که در مورد ترور سعید حجاریان از سوی دادگاه مجرم شناخته شد رفیق شفیق و از پای منبری های غارتان، حسین سازور در هیات دخمه نبود.!؟در دوران حوادث پس از انتخابات سال 88 که خود شاهد رفتارهای تان بودم، شخص شما و یاران تان در مراسم پیروزی احمدی نژاد حضور پیدا کردید و سعید حدادیان کنار دست کسی بود که وقیحانه معترضان را خس و خاشاک می خواند. و اینگونه شد که پس از آن سرکوب ها شروع شد و در آن مقطع و روزهای خونین و سیاه، جوانان بسیاری از این سرزمین به خاک و خون کشیده شدند و یا زیر باتوم و مشت و لگد جان دادند. و تعداد بسیارتری هم به ناحق به زندان شدند و سرمایه های اجتماعی فراوان دیگر با هراس و واهمه جلای وطن کردند. هیچگاه یادم نمی رود روزهای را که در صندلی جلوی ماشینی نشسته بودم و آن مامور سیاه دل در صندلی عقب اتومبیل را باز کرد و چگونه با پوتین بر پهلوی آن دختر جوان کوبید که چون ناموس ما و مثل خواهر من بود. نفس آن دختر بند آمد و این حادثه ماجرای کوچه بنی هاشم را برای من تداعی کرد و از این قبیل رویدادهای تلخ که شما می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر به یکی از پامنبری های خودتان رجوع کنید.! خدا را شاکرم که در هیچ زمانی در این گونه معاصی های کبیر و نابخشودنی با شما و یاران تان شریک نشده و همراه سرکوبگران نبودم و باتوم بدست نگرفتم و مقابل خواست ملت نایستادم. یادتان باشد، شما اولین نفری بودید که در رمضان سال 88 در مسجد ارک در حالیکه هنوز شبهات جدی در مورد نتایج انتخابات وجود داشت یاران امام، آقایان موسوی و کروبی را لعن کردید و به سختی دل بیت امام و طرفداران این دو تن را آزردید. در عرفه سال 88 دانشجویان معترض را دانش کش خواندید و در اظهاراتی گفتید اینکه نمی ریزیم موسوی و کروبی را به سزای اعمال شان برسانیم از صدقه سر ولایت است و همچنان افزودید، این که تنها به حرمت رهبری است که آن ها نفس می کشند. یادتان نرفته که صبح عاشورای سال 88 در حسینیه لباس فروش ها به افرادی که آمده بودند از شما روضه اباعبدالله بشنوند گفتید در دستجات امروز به میل پرچم های تان میل های آهنی بزنند تا چنانچه نمادی از سبز را دیدند بر سر آن مردمان معترض و عزادار در خیابان ها بکوبند.!روز عاشورا را با اغراض سیاسی مصادره به مطلوب کردید، در حالیکه به خوبی می دانستید هواداران آقای موسوی با منافقان و براندازان هیچ رابطه ای نداشته و ندارند. مومنان خدا را فتنه گرانی خواندید که نه فقط بدنبال براندازی نظام بلکه بدنبال پرچیده شدن عزای سیدالشهدا هستند و این ظلمی آشکار بود که در حق این مردم روا داشتید. مردم عزاداری که با در دست داشتن پرچم های یا حسین شهید بر سر و سینه می زدند و نسبت به جفاها و جورهای صورت گرفته معترض بودند و تنها خواسته های شان را مطرح می کردند بزغاله و گوساله خواندید و خواهران عفیف و پاکدامن این مرز و بوم را که نوامیس مردم هستند، به خیابان ها آمده بودند لقب فاحشه دادید و جوانان این مملکت را مشتی اراذل و اوباش معرفی کردید. بعدها هم دیدید از احمدی نژاد هم آبی برای شما گرم نشد که به امامزاده عوضی دخیل بسته بودید. همو چنان دست تان را در پوست گردو گذاشت که فکرش هم نمی کردید. یادم هست هنگامی که به جلسه هیات می آمد مدح امام حسین را فراموش کرده و لب به ثناگویی و ذکر فضایل او می گشودید. شما تنها کسی بودید که در دوران قهر 11 روزه احمدی نژاد باز هم از وی حمایت کردید در حالیکه خود را مطیع محض ولایت می دانید. بعدها روشن شد طبق آمار رسمی بالاترین میزان فساد و سرقت های کلان در اختیار کدام دولت پس از انقلاب است و چه کسی چوب حراج به ثروت ملی و سرمایه های اجتماعی گذاشت و در دوران مدیریت او وضعیت معیشتی مردم به کجاها کشانده شد. دیری نپایید با مردی که روزگارانی او را مردی از جنس مردم می دانستید به اختلاف خوردید و او را در دام سحر اسفندیار یافتید و در شب قدر فتوای قتل مشایی را صادر کردید و پیشاپیش دیه او را هم تقبل فرمودید.! تا گذشت و گذشت و فصل میوه های نارس و گندیده به پایان رسید و ایام افول و شکست شما در انتخابات 92 از راه رسید. بدون هماهنگی جامعه مداحان هر کدام به یکی از کاندیداها رای دادید و آن چه که از صندوق بیرون آمد البته خلاف تصورات شما بود. شما به ولایتی رای دادید. محمود کریمی به محسن رضایی، سعید حدادیان به سعید جلیلی و عبدالرضا هلالی هم به محمدباقر قالیباف.
جناب آقای ارضی؛
نقش شما در دوران طلایی دفاع مقدس و در جبهه های حق علیه باطل چه بوده است؟ نسبت شما با شهدا و خانواده های این عزیزان چیست؟ شما چه مقدار عامل به وصیت نامه های شهدا هستید؟ چرا شما فکر می کنید فقط این شمایید که به یاد شهدا هستید و به آرمان های آن ها پایبندید و در خط آن ها جلو می روید؟ آیا در زمان جنگ توفیق شد برای دقایقی به خط مقدم جبهه ها پا بگذارید؟! امام را چقدر می شناسید؟ تا چه میزان درک کافی از اندیشه ها و وصیت نامه آن پیر جماران دارید؟ نه اینکه امام به نظر و رای مردم بیشترین اهمیت را می داد و مدام می فرمود ببینید مردم چه می گویند و به کدام سمت می روند، پشت سر مردم حرکت کنید. آیا تا به حال در مورد تهمت ها و توهین های که به آیت الله هاشمی نسبت داده اید فکر کرده اید؟ چقدر سند و مدرک برای اثبات حرف های تان ارائه کرده اید؟ اگرچه هنوز این همه بغض و کینه و دشمنی شما را با این شخص دستکم برای این حقیر قابل فهم نیست. در حالیکه رهبری بارها صریحاً از ایشان دفاع کرده و در اکثر برنامه ها ایشان را کنار خود می نشانند. وجود اختلاف نظر و نگرش در مورد مسایل کشور تا بحال هیچگاه باعث منازعه و قهر بین هاشمی و رهبری نشده است که اختلاف نظر امری بدیهی در عالم سیاست است و نباید تسلیم محض در برابر یک نفر شد و بگوییم کسی حق ندارد در مورد مساله ای با رهبری اختلاف دیدگاه داشته باشد. این موضوع همیشه بین مسوولان نظام وجود داشته و ایشان به دفعات این عیب از دید شما را رفع کرده اند. در مورد مذاکرات هسته ای هم ببینید رهبری چه مواضعی در مورد مذاکره کنندگان دارند اما شما چگونه آتش توپخانه تان را علیه مذاکره کنندگان گرفته اید. مدت هاست در مراسمات عزاداری بیت رهبری دعوت نمی شوید. شنیده ها حاکی از آن است که مسوولان برگزاری مراسم با نگاه تند شما مساله دارند و مجوزی برای خواندن به شما نمی دهند. رابطه شما با مراجع عظام تقلید در قم و نجف چگونه است؟ چقدر مواضع تان برگرفته از فرمایشات و نصایح علماست؟ همین چندسال پیش بود بر سر جریان توهین شما به آیت الله مکارم شیرازی مقام رهبری با مذمت این رفتار از شما خواست به قم بروید و از ایشان و چندتن دیگر از علما عذرخواهی کنید. مکرراً شاهد این بودم برخی از مراجع از سوی شما مورد هتک حرمت قرار گرفتند. شما مصونیت قضایی دارید. به خاطر سینه چاکان و مریدانی که اطراف شما حلقه زده اند.! کسی جرات شکایت و محاکمه شما را ندارد. به قوه قضایه هرچه دلتان خواست گفتید و اعلام کردید این قوه شجاعت محاکمه فرزندان هاشمی و نزدیکان وی و همچنان رهبران جنبش سبز را ندارد. بر سر جریان مذکور مشایی از شما شکایت کرد که همان ابتدا هم این موضوع خنده دار بود. از تریبون هیات هرچه دلتان می خواهد نثار هر دستگاه و نهاد و وزارتخانه ای می کنید. به هرکسی که مورد غضب تان قرار می گیرد می تازید و هیچ کسی توان کشاندن شما به دادگاه را ندارد. در این زمانه هم به رییس دولت و وزیر ارشاد و وزیر امور خارجه هر چه می خواهید می گویید و از هیچکس هم صدایی در نمی آید. فتواهای نادرست و غیرحکیمانه شما که نه فقهی است نه علمی و نه اخلاقی؛ تحریفاتی را بوجود آورده و بر روی مریدان تان که تمام و کمال از شما تقلید می کنند تاثیرگذار بوده که این بسیار خطرناک است.
جناب آقای حاج منصور؛
مطمئن باشید روزی باید در محضر حضرت باریتعالی در مورد توهین ها و افتراهایی که به این و آن نسبت داده اید پاسخ دهید و آن جا دیگر برای شما به به و چه چه نمی کنند و کسی نیست به فریاد شما برسد. همین ها که برای شما حاشیه امن ایجاد کردند شما را رها می کنند که محال ممکن است بانوی دو عالم حضرت زهرا (س) از دست شما راضی باشد و شفیع شما در صحرای محشر شود. در این سن کم مدت هاست از پای منبر شما برخاستم و در مقابل ظلمی که به مردم می رفت سکوت نکردم. روییدم و جوانه زدم و سبز شدم. مال و منال دنیوی را بر عاقبت به خیری ترجیح دادم و رنج زندان را بر خود هموار کردم و عشق امام حسین و روزه امام حسین را در جاهایی به جز هیات های سیاست زده که شمایان بانیان و واعظان و مداحان آنید جستجو کردم. پاسداری از قیام کربلا را در آزادگی و ایستادگی پای سخن حق و اشک بر مظلومان و یاری ستمدیدگان یافتم. می دانم که نام سیدالشهدا پایه های ظلم را می لرزاند و قلب های بشریت را زیر زبر می کند. آموختم امام حسین نوکر و غلام حلقه به گوش و برده سیاه نمی خواهد. امام حسین مرید می خواهد. نام مولای مان بازیچه دست قدرت طلبان و زورگویان و متجاوزان به حق مردم نیست، بلکه نمادی است برای برخاستن مردم در زمان ها و مکان های مختلف.راه اما و شهدای انقلاب اسلامی نباید به نفع شما مصادره شود. یادتان باشد من و ما تا زنده هستیم این اجازه را نخواهیم داد.
والسلام
محمد محسن رحمانی
پنجم تیرماه سال 1394 بند 8 زندان اوین


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر