نفسم / عیدت مبارک
صد سال / به / از این / سالهای زجر و درد .
سفره ی دو سینم ( سنگ و سرما ) را پهن می کنم
اما تو نیستی / شش سال است هفت سین ندارم .
زنگ می زنم / از آنطرف سیم / کسی پاسخگو نیست
نکند / خواب مانده باشی .
عید است عزیزم
چشمهای سیاهت را / به روی روزهای سیاه ترم / بگشا
نور می خواهم / امید می خواهم و ذره ای شادی
ای همه / دلتنگی ام / آغوش تو
شعله پاکروان:
چقدر زیبا گفتی در گوشم که : " بهار میاید و بهار من در خاک است . بهارتان مبارک " . شهین عزیزم هیچکداممان عید نداریم . وقتی باغ بهارمان را آتش زده اند . وقتی بهار قلبمان را خزان زده .
اما ، دادخواهی تنها روزنه ی امید ماست به آینده ی فرزندان این سرزمین . که دیگر هفت سین مادران به دو سین تبدیل نشود . دادخواهی سنگ و سرما را به پشت کوه قاف خواهد انداخت
در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید
telegram.me/NoToPrisonNoToExecution
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر