امروز به زندان اوین رفتم در کنار اقای نوری زاد و برای رسیدگی به پرونده خودم .
درخواست وقت ملاقات با سرپرست دادسرا دادم و زیر برگه نوشتم اگر وقت ملاقات ندهید با عکس شاه جلوی دادسرا می ایستم . و همینطور هم شد و من هم همین اقدام را کردم .
امروز از کلانتری ولنجک چند مامور امدند و قصد داشتند تا اقای نوری زاد را تحریک کنند و به طریقی بهانه ای بدست بگیرند .در همین حین یکی از ماموران بیخود خود را به زمین زد و به اقای نوری زاد گفت منو به زمین میزنی !!!؟؟؟
نیت ان ها از این کار این بود که بتوانند بهانه ای بدست بگیرند و اقای نوری زاد را از انجا برانند . دقایقی بعد اقای نوری زاد از شدت نارحتی و عصبی شدن در ناحیه ی سینه اش احساس درد شدیدی کرد . مدتی قبل هم که در بیمارستان بود 4 رگ قلب او گرفته بود و با دوستان او را راهی بیمارستان اتیه کردیم من هم در کنار مقوای نوشته ی او و وسایل ایستادم و به دوستان گفتم که اقای نوری زاد را به بیمارستان برده اند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر