۱۳۹۵ مهر ۲۵, یکشنبه

آزادی زندانی تبعیدی سیاسی مهدی علیزاده فخرآبادی پس از شش زندان و تبعید

#ایران – #حقوق_بشر-آزادی زندانی تبعیدی سیاسی مهدی علیزاده فخرآبادی پس از شش زندان و تبعید 



مهدي عليزاده فخرآبادي که مدت 5 سال را در زندان و يک سال را در تبعيد گذرانده بود بالاخره آزاد شد .
مهدي عليزاده فخرآبادي نيز مانند وحيد اصغري و سعيد ملک پور، از دستگير شدگان پروژه گرداب می باشد.
این ارگان اينترنتي مرکز بررسي جرايم سازمان يافته سپاه پاسداران است و به عنوان يکي از مراکز وابسته به فرماندهي پدافند سايبري سپاه پاسداران به صورت شبانه روزي اقدام به شناسايي فعاليتهاي به اصطلاح مخرب و ضدامنيتي ميکند و از ابتداي فعاليت خود در سال 1387 با راه اندازي پروژه اي با نام مضلين زمينه دستگيري دهها تن از فعالان اينترنتي ، را فراهم آورده است .
 پروژه گرداب اولين پاکسازي اينترنتي بود که در محيط اينترنت صورت گرفت و تعداد زيادي از فعالين اينترنتي با بهانه هايي از قبيل ايجاد و يا مديريت سايتهاي ضد ديني و يا امنيتي دستگير شدند . 
مهدي عليزاده يکي از فعالين اينترنتي بود که با انتشار داستانهاي طنز انتقادي خود مورد شناسايي قرار گرفت و در قالب پروژه گرداب پس از دستگيري مورد شکنجه و آزار و اذيت بسيار قرار گرفت. ابتدا به دليل شباهت، برادر دو قلوي وی را بازداشت ميکنند وی زير شديدترين شکنجه ها وادار به اعترافاتي دروغين مبني بر اينکه مدير است، ميشود و بازجويان بعد از اينکه متوجه می شوند که او هيچ اطلاعات درستي ندارد و به اشتباه دستگير شده، پس از 30 روز بازداشت در انفرادي اوين ۲ الف به قيد وثيقه آزاد ميگردد .
پس از 10 روز از بازداشت برادر، مهدي علیزاده نيز احضار مي شود. بازجویان اطلاعات برادر وی را در حضور مهدي شکنجه مي کنند تا او وادار به اعتراف شود . 
این زندانی سیاسی مدت 121 روز در انفرادیهای زندان اوین بند دو الف تحت بازجویی بود. در اين دوران بدون توجه به اينکه او بيمار بوده ( معلوليت مادرزادي) توسط شوکر، سيم، کابل، باتوم و فشارهاي فراوان روحي و رواني مورد شکنجه و بازجويي قرار ميگيرد. مهدي در اين شرايط وادار به اعترافات ناخواسته ميشود، به طوري که بارها آنچه را که بازجويان به او ديکته ميکردند در  برگه هاي بازجويي مي نوشته و در نهايت مجبور به اعتراف تلويزيوني می شود.
مهدی علیزاده بعد از 121 روز انفرادي و گرفتن اعترافات لازم به قيد وثيقه چند ميليوني آزاد شد. او ميبايست هر 2 يا 3 ماه يک مرتبه به شهر تهران رفته و خود را معرفي نمايد، و هر بار نيز تحت بازجويي قرارگرفته، و حتي يک بار جلوي پدرش او را به اتاقي برده و مورد ضرب و شتم قرار دادند.
در آخرين احضار وي به تاريخ 20 فروردين 1390 درست در روز پس از مراسم ازدواج و در ادامه جشن عروسيش، بار ديگر دستگير وبه بند ۳۵۰  زندان اوين اوین منتقل می شود.
بعد از دستگيري، بازجويان براي بازرسي به خانه او ريختند و همسرش را مورد اهانت قرار داده وسايل و لوازمش را به تاراج بردند. پيرو اقداماتي که همسر وي براي آزادي مهدي عليزاده فخرآبادي انجام ميداد، بارها مورد اذيت و آزار رواني و توهين قرار گرفت، و حتي دادستان پرونده بنام طرزي طي نامه اي از او خواست که از مهدي طلاق بگيرد، و سرانجام نيز آنها را مجبور به طلاق کردند. 
توجيه دادستان اين بود که چون مهدي معاند است و داراي اتهام افساد في الارض مي باشد از دين خارج شده و نمي تواند همسر مسلماني داشته باشد و شرعا عقد آنها باطل است . در نهايت به زور و با اينکه مقاومت مي کرد در زندان توسط روحاني زندان عقد آنان به رغم عدم تمايل باطل شد و به او گفته شد اين رأي ديوان عالي کشور است و تو نميتواني اعتراضي داشته باشي .
مهدی علیزاده فخرآباد در تاريخ 21 آبان 1390 ، به شعبه ۵۱ دادگاه انقلاب به رياست قاضي صلواتي احضار و در دادگاهي فرمايشي و چند دقيقه اي بدون اينکه فرصت دفاع از خود داشته باشد محکوم به اعدام، به همراه ۵ سال زندان شد. درهمان روز سرباز شعبه اعزام زندان او را در حضور پدر و مادر و برادرش مورد ضرب و شتم قرار داد.
 پدر وي که با دستگيري مهدي سکته کرده بود با دريافت اين حکم پسرش، وضعيت جسميش وخيم شد و 70 درصد بينايي خود را از دست داد ومادرش نيز براي چندمين مرتبه راهي بيمارستان شد. 
خانواده مهدي اما به حکم قاضي صلواتي اعتراض، و درخواست دادرسي دادند، که ديوان عالي کشور حکم را شکست و قرار شد پرونده وي در شهر محل سکونتش(مشهد) مورد رسيدگي مجدد قرار گيرد.بعد از يک سال و نيم حضور او در زندان اوين، در 3 مهر 1391 به زندان وکيل آباد مشهد منتقل شد و به دستور حفاظت زندان در بند ۵ بخش 102 که بند اشرار است، حبس شد . وی بارها توسط اشرار مورد تهديد و آزار قرار گرفت . حفاظت زندان به دليل مقاومت او دستور بدترين شرايط را برايش داده بود و زندانيان عادي را وادار به آزار او کردند .مهدي در زندان به شدت مورد ضرب وشتم قرار گرفت و حفاظت زندان بارها او را مورد بازجويي هاي طولاني مدت قرار داد. آنقدر او را کتک زده بودند که گوشش آسيب جدي ديد و شنوايي گوش راست او مختل شد .
پس از يک سال حبس در زندان وکيل آباد مشهد در تيرماه 1392 در شعبه 3 دادگاه انقلاب مشهد به رياست قاضي سلطاني به او اتهامات زير را وارد آوردند:
1- انتشار آثارسمعي و بصري به عنوان عامل اصلي برابر با 3سال حبس، به علاوه ضبط تجهيزات و 100 ميليون ريال
جزاي نقدي و محروميت اجتماعي به مدت 7 سال
2-  تبليغ عليه نظام برابر با 1سال حبس تعزيري
3- توهين به مقدسات برابر با ۵ سال حبس تعزيري
۴- براي تکميل، 2 سال تبعيد به نيک شهر سيستان وبلوچستان 
و در کل از افساد في الارض تبرئه و به 9 سال حبس و 2 سال تبعيد و 7 سال محروميت اجتماعي و 10 ميليون تومان جريمه محکوم ميشود.
او در تمام دوران ازرسيدگي پزشکي محروم بوده است. 
بالاخره بعد از 5 سال زندان او در تاريخ 25 مهر 1394 آزاد شد و در همان روز به شهرستان نيکشهر سيستان و بلوچستان جهت اقامت اجباري (تبعيدي) سياسي فرستاده شد. 
 بالاخره بعد از شش سال مداوم و بسيار طولاني با تعليق باقيمانده حکم تبعيد او به دليل گذراندن نيمي از زمان مجازات موافقت شد و اين نويسنده و فعال حقوق بشر آزاد شد و به آغوش خانواده خودش بازگشت .
مهدي عليزاده نويسنده  35 کتاب از قبيل : زنداني سبز ، چنگال مغز ، قاض الکوزه ، آبي آتش سرخي آب ، شاسکول آباد ، بز ننه قمر ، ترکاندن آدامس جلوي صورت مرغ ، افسانه زن ذليلان ، سرخ وسفيد ، نصايح الشياطين ، ماهي آسمونها ، شهر هرت ، بلاي آسموني ، هفت مگس سامورايي ، ستاره بامداد و..... مي باشد.
مهدي عليزاده در زمان تبعيد به ترجمه مقالات و مستندهاي علمي و داستاني پرداخت و حاصل يک سال تبعيد او ترجمه نزديک به 200 فيلم و مستند علمي تحقيقاتي است .

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر