بیست و هفتم تیرماه روز تولد فعال مدنی بند هشت زندان اوین امید علی شناس بود، سعید شیرزاد زندانی سیاسی زندان رجایی شهر کرج به همین بهانه نامه کوتاهی خطاب به امید علی شناس نوشته است که در زیر از نظر شما می گذرد:
“نامت همان زیبایی زندان را به همراه دارد.”
سلام امید جان، این سطور را به هنگامی برایت می نویسم که تو در پشت میله های اوین به سر می بری و من در سلول های رنگ خون گرفته ی گوهردشت.این روزها که روز تولدت را در پشت میله ها می گذرانی، با اجباری خود خواسته که پای آن هم ایستاده ای، شرافت زندان را به رنگ و بوی خیابانهای غم گرفته شهرمان نفروختی و زندان را نه با تمام سختی ها و دلتنگی هایش که به زیبایی اش برای آزادی به بهای ده سال زندان برای خود به ارمغان آورده ای.
امید عزیز که نامت همان زیبایی نام زندان را به همراه دارد؛
بگذار در بند کنندگان که اگر چه رنگ و بوی خیابان را از تو گرفته اند و روز تولدت را در زندان برای سال ها به تو بخشیده اند، بخششی نه از کم سوادی که از بی سوادی درک حکم زندان و اگر درکی در آن باشد جای تعجب است.بگذار بدانند اگر چه تو آنجا و من اینجایم اما غم ها و شادی هایمان، لبخند و گریه هایمان و فراتر از این ها امید فردای آزادی مان را هرگز نمی توانند از ما بگیرند.
هرگز نتوانند بال پرواز کبوتر سرخ آزادی را از ما بگیرند؛
همان کبوتری که سالها ست رفقایمان برای در پرواز ماندنش خانه ای از برای خویش ساخته اند.تولد های ذر زندان نیز رنگی است به سرخی آن کبوتر سرخ که من و تو با آن همراه شده ایم.امید عزیز می خواستم برای تولدت بنویسم ولی از هرچه نوشتم جز روز تولدت، تولدت مبارک و هدیه من، هدیه همیشگی کبوتران سرخ پرواز آزادی به سوی توست و آن امید فردا است.
سعید شیرزاد، تیرماه ۱۳۹۴، زندان گوهردشت
#ایران #تهران #اوین #رجایی_شهر #گوهردشت #معلمان #كارگران #پرستاران #دانشجویان #زنان #جوانان #زندانيان #دانشگاه #دانشجو #زندان #حقوق_بشر #اعدام #اعتراض #قيام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر