۱۳۹۴ بهمن ۳, شنبه

دلنوشته سعید شیرزاد از زندان رجایی شهر به امیر امیرقلی در اوین

#ایران - دلنوشته سعید شیرزاد از زندان رجایی شهر به امیر امیرقلی در اوین 



نامت یادگاری ایست همیشگی بر قلم کودکان کوبانی

امیر نازنینم در پی رفاقتی که ده ساله شد از تو رو سیاهم که این دلنوشته را در فراموشی تاریخ تولدت می‌نویسم و در پس و پیش این تاریخ جز این نوشته دستانم خالی مانده است از هر چه هست و نیست.ده سالی از رفاقتمان که از کوچه پس کوچه‌های شوش و دروازه غار و در کنار کودکان کار و خیابان شروع شده بود می‌گذرد و حتی زندان هم نتوانست آن را کم رنگ کند.
امیر نازنینم بیش از یکسال از بازداشتت در پی فریاد خواهی کودکان کوبانی می‌گذرد و من درعجبم از سکوت سهمگین مدعیان حقوق بشر که ارزش تو چنان بیش از آنهاست که نیازی به آنان نداری که نامت را بنویسند یا که صدا بزنند٬در عجبم از رفقایی که اگر نه ما را ٬که تو را بهتر از من می‌شناسند و دریغ از کلمه‌ای و نوشته‌ای برای تو.
رفیق در بندم
امیر نازنینم این روز‌ها که تو آنجا و من اینجا بخاطر فریاد‌ها و اندیشه‌هایمان زندان می‌کشیم و سهم تو در پی این زندان سکوت دکانداران و مدعیان حقوق بشر شده است که فکر می‌کنند با سکوتشان تو از یاد خواهی رفت و زهی خیال باطل…
ماه‌ها پیش برای امید عزیز در تولدش از امید فردای آزادی که هیچکس نخواهد توانست آن را از ما بگیرد نوشتم و امروز در پس و پیش زادروزت که ناخواسته به فراموشی سپرده‌ام با تو از فردایی می‌گویم که از آن در بندیم برای آنجامعهٔ بدون طبقاتی که دیگر نه جواب همصدایی‌هایش پلیس ضد شورش است و نه کودکی را درکودکی گمشده‌اش دستان پینه بسته است و امید ما در کنار توده‌های سرخ و فتح زندانیست که نه شکنجه و زندان و نه اعدام نمی‌تواند آن را از ما بگیرد٬همانگونه که سیر تکامل تاریخ آن را ثابت کرده و تاریخ نیز من و تو را تبرئه خواهد کرد.
امیر نازنیم اگر چه شهر را با خاطره‌هایش و آزادی را با تمام حصار‌هایش از من و تو گرفته‌اند و تو را در اوین و من را در گوهردشت به حبس کشیده‌اند. و درپی این زندان‌ها ٬تاسف بار‌تر سکوت دکانداران و مدعیان عرصهٔ حقوق بشر برای در بند کشیدن‌ات است و اگر چه انتظاری هم بیش از این نیست که نام سرخ تو در میان ادعاهای این جماعت حقوق بشر نما گم شود و در برابر این سکوت سهمگین با تو از عشق و آزادی‌ای می‌نویسم که از کودکان کوبانی در قلبت به جا گذاشتی و بخاطر آن در زندان به سر می‌بری٬با تو از آزادی کوبانی می‌نویسم که تاریخ آن را با تو ثبت خواهد کرد و نامت یادگاری ایست همیشگی بر قلم کودکان کوبانی.
رفیق در بند نازنین‌ام٫ تولدت را در پس و پیش تاریخ و تمامی حرفهای نگفته‌ات و نگفته‌ام و لابلای دیوارهای بلند اوین به تو تبریک می‌گویم و من خجل از خالی بودن دستانم و فراموشی آن…
رفیق در بند و دوستدار همیشگی‌ات
سعید شیرزاد
زندان گوهردشت
‎جامعه زندانیان سیاسی ایران‎
در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید
telegram.me/NoToPrisonNoToExecution


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر