اعدامِ خودسرانه و همینجوریِ معترضان و زندانی کردن و تاراندن و منزوی کردن و دق مرگ کردن و روفتنِ اموالشان، سپردنِ خودسرانه ی هست و نیست مملکت به دست روحانیانِ خودسر و سردارانِ خودسرِ سپاه، رهبر شدنِ همینجوریِ جناب خامنه ای و پاسخگو نبودنِ رهبر و سپاه و همه ی دم و دستگاههای وابسته به این جنابان، از ریخت انداختنِ خودسرانه ی قانون و مجلس و دولت و دستگاه قضا و کلاً مضحکه کردنِ قانون و بالا کشیدنِ همینجوری فرصت ها توسط اهالیِ خودسر و بی لیاقتِ خودی، ورودِ خودسرانه به داستان طنز هسته ای برای ساختنِ بمب هسته ای با همه ی خسارت ها و تحقیرهای بین المللی، برداشتنِ خودسرانه ی پول مردم از جیب شان و گسیلِ پولهای مردم به هرکجایی که نشانِ خودسرانه ای از آب و رنگ شیعی در آنجاها دست بدست می شود،
بهم ریختنِ خودسرانه ی اوضاع منطقه و دخالت های خودسرانه در امور داخلیِ کشورها برای رواج و گسترشِ خودسرانه ی تشیع، پردازشِ خودسرانه ی جایگاه بی در و پیکری به اسم ولایت فقیه و گلوگاه هایی چون نظارت استصوابی. بالا رفتن خودسرانه از دیوار سفارت انگلستان و به آتش کشیدن سفارت عربستان، و حادثه های خونینی چون قتل های زنجیره ای و هر آنچه که در پس و پشتِ پستوهای هیولاهای سپاه و اطلاعات رخ می دهد با فرزندان ما بی آنکه احدی خبردار شود از فجایعِ جاری و مستمرشان.
و گفتم: حالا ما در این میان، این همه خودسری را نادیده می گیریم و بند می کنیم به مردان و زنان عربده کشی که مجالس و محافل را بهم می ریزند و به صورت بانوان اسید می پاشند و به بانوی نازنینِ ما "فاطمه معتمد آریا" در کاشان گستاخی می کنند و خلاصه اسم این کوچولوها را می گذاریم: خودسر. و گفتم: این جفا به " کلان خودسرانِ انقلاب اسلامی" است که محدودشان بکنیم به این عربده گری های خرد و ریز و با محکوم کردنِ این نمونه های دم دست بخواهیم سرو تهِ داستانِ خودسران را بهم آوریم. و گفتم: چرا جناب خامنه ای به آتش کشیدنِ سفارت عربستان را محکوم نکرد و رسماً مسئولیتِ این فاجعه ی حیثیتی را نپذیرفت؟ رازش در این پرسش است که: مگر چاقو دسته اش را می برد؟
دو: دو روز پیش رفتم قم برای ملاقات با جناب آیت الله صانعی. بارها نوشته ام و گفته ام که در میان آیت الله های دم فروبسته و ترسیده و کلاً غلاف کرده، وجود عزیزی چون جناب آیت الله صانعی غنیمت است. وی بعد از حادثه های خونین سال هشتاد و هشت جانب مردم را گرفت و بخاطر همین جانبداری نیز سخت آسیب دید و اوباشان حوزوی با دیلم و دستگاه برش و لگد و عربده و ناسزا به دفتر و خانه ی شخصیِ وی حمله کردند و تا توانستند روفتند و بردند و خراب کردند. تابلوی " بسمل" خود را تقدیمشان کردم. شاید نکته ی بدیعی که در میان صحبت های ما رد و بدل شد این بود: پسندیده ترین کار آقای هاشمی رفسنجانی این است که: انصراف بدهد و خود را از خزعبل خبرگان بیرون بکشد.
سه: تابلوی تازه ای کشیدم با نام " به یاد نرگس". که منظورم نرگس محمدی است. یکجا نوشتم: دریغ از جامعه ای که عتیقه ها و فرسوده ها و دزدان و آدمکش ها و آنانی که در هشتصد سال پیش جا مانده اند بر سرِ مسندها باشند و نیکان و پاکان و شایستگانِ ما در زندان.
چهار: من و دکتر ملکی از همین دوشنبه شروع می کنیم به آشغال جمع کردن. برادران سپاه و اطلاعات و نیروی انتظامی هراسان نشوند. حرکت ما کاملاً محیط زیستی است و ما به شکلی سمبلیک می خواهیم آشغالها را بروبیم. زندگی کردن در کنار آشغال ها را هیچ بنی بشری تأیید نمی کند. ما می خواهیم آشغال ها را از محیط اطراف مان بروبیم. هیچ شعاری جز هر چه که به آشغال و محسناتِ آشغال جمع کردن و پاکیزگی مربوط است با خود نخواهیم داشت. نه اسمی و شعاری از زندانیان سیاسی بالا می بریم و نه از دزدی های آیت الله هایی مثل شیخ محمد یزدی و دیگرانی چون جنابانِ سرداران بدست می گیریم.
در کل می گویم: آقایانِ حضرات، دو لپی مشغولِ خوردن های همیشگیِ خود باشید که ما شما را فعلاً به معده های سیری ناپذیرتان وانهاده ایم. راستش را بخواهید ما از آشغال های اطرافمان در عذابیم. می خواهیم با رفتگران زحمت کش شهرداری همراه شویم و در پاکسازیِ محیط اطرافمان سهمی داشته باشیم. این نیز بگویم: اگر یک وقت آشغال جمع کردن های ما شما را عذاب داد و اراده کردید با مأموران خود ما را که با کیسه های پلاستیکی مشغول آشغال جمع کردن هستیم متفرق کنید یا بازداشت کنید و به زندان بیندازید، رسماً و علناً آشغال را کنایه از خود و سرانِ خود دانسته اید و لاغیر. گفته باشم خلاصه!
از دوستانی که مایلند در این حرکت مدنی و بهداشتی و محیط زیستی با ما همراه باشند، می خواهم که جز کیسه های پلاستیکی برای جمع آوریِ آشغال ها، هیچ نوشته ای و شعاری و عکسی با خود نیاورند. این نیز بگویم: اگر زبانم لال، برادران، داستانِ آشغال و آشغال جمع کنیِ ما را بخود گرفتند و عده ای از ما را زدند و بازداشت کردند و برای دوستانِ آشغال جمع کن زندان بریدند، فردا کتک خورده ها و زندان رفته ها نگویند: نفرین به نوری زاد و ملکی که ما را گرفتار کردند و اوضاع زندگی ما را بر آشفتند؟ بالاخره آشغال جمع کردن در این مملکتِ پر از آشغال، این آسیب ها را نیز دارد لابد. هرکه می خواهد محیط زیستش از وجود آشغال ها تهی باشد، باید هزینه اش را نیز بپردازد. نباید؟ پس قرار ما: ضلع جنوبیِ میدان تجریش – ساعت ده صبح دوشنبه دوازدهم بهمن. به به چه مناسبتِ شکوهمندی برای آشغال جمع کردن.
در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید
telegram.me/NoToPrisonNoToExecution
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر