۱۳۹۴ دی ۱۱, جمعه

پاورقی خاطرات خالد حردانی از زندان رجایی شهر پس از هشت سال دوری از برادرش

#ايران - پاورقی خاطرات خالد حردانی از زندان رجایی شهر پس از هشت سال دوری از برادرش

زندانی سیاسی خالد حردانی در پاورقی خاطراتش از هشت سال دوری و عدم اجازه ملاقات با برادرش نوشته است.

متن کامل این پاورقی به این شرح است:
حرف‌هایم رنگ سکوت گرفته بود و هر شب با خودم ترانه‌ای زمزمه می‌کردم، دلم تنگه برادرجان برادر جان دلم تنگه دلم خوش نیست غمگینم برادر جان از این تکرار بی رویا و بی لبخند چه تنهایی غمگینی که غیر از من همه خوشبخت وعاشق عاشق و خرسند به فردا دل خوشم شاید که با فردا طلوع خوب خوشبختیه من باشه، شب و با رنج تنهایی من سرکن شاید فردا روز عاشق شدن باشه دلم تنگه برادر جان برادر جان دلم تنگه روزها پشت هم سپری می‌شدند و من در حسرت دیدار برادرم می‌سوختم هشت سال تکرار نبودن‌ها، تاب و تحمل را از هر کسی می‌گیرد. اما من هر روز که می‌گذشت دلتنگی‌هایم را به قاصدک‌های خیالم می‌سپردم، که پشت ابرها پنهانشان کنند که مبادا اشک شوند، که مبادا بغض راه گلویم را ببندد بغض مسموم و تلخ دوری‌اش را هشت سال تاب آوردم تا لحظه شیرین دیدارمان محیا شد به اندازه تمام لحظه لحظه‌های دوریمان در آغوش کشیدمش آنقدر در آغوش هم ماندیم که انتقام ثانیه ثانیه‌های دوریمان را در همان لحظه بگیریم.

پاورقی خاطرات خالد حردانی

۱۱ دی ۱۳۹۴ زندان رجایی شهر

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید
telegram.me/NoToPrisonNoToExecution


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر