خانم شهین روحانیان همسر سعید رضایی زندانی عقیدتی(بهایی) در دلنوشتهای به مناسبت سالگرد ازدواجشان نامه ای می نویسد:
یار همیشه مهربانم سعید: خیلی مبارکه، سالگرد زندگی مشترکمونو میگم. یک سال دیگه هم گذشت و تو برای هشتمین سال از من دوری و در زندان ظلم و تعصب به سر میبری. از من دوری و من بیشتر از همیشه دوستت دارم و به وجود نازنینت افتخار میکنم.
صبح از دریچه سر به درون میکشد به ناز
وز مشرق خیال
تو، صبح تابناک تری را
سر در کنار من
با چهره شکفته چو گلهای نسترن
لبخند میزنی.
من، آفتاب پاک تری را
در نوشخند مهر تو میبینم
در مطلع بلند شکفتن
من، روز خویش را
با آفتاب روی تو،
کز مشرق خیال دمیده ست
آغاز میکنم.
من با تو مینویسم و میخوانم
من با تو راه میروم و حرف میزنم
وز شوق این محال:
– که دستم به دست توست! –
من، جای راه رفتن،
پرواز میکنم!
آن لحظهها که مات
در انزوای خویش
یا در میان جمع
خاموش مینشینم:
موسیقی نگاه تو را گوش میکنم.
گاهی میان مردم، در ازدحام شهر
غیر از تو، هر چه هست فراموش میکنم.
یار همیشه مهربانم سعید:
خیلی مبارکه، سالگرد زندگی مشترکمونو میگم. یک سال دیگه هم گذشت و تو برای هشتمین سال از من دوری و در زندان ظلم و تعصب به سر میبری. از من دوری و من بیشتر از همیشه دوستت دارم و به وجود نازنینت افتخار میکنم.
و باز هم میگویم : صبورانه به انتظارت مینشینم تا که بازآیی.
در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید
telegram.me/NoToPrisonNoToExecution
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر