#ایران – #حقوق_بشر-شعله پاکروان
سرت را در آغوش میگیرم . به سینه میچسبانم . جرات ندارم به تنت دست بزنم . به استخوانهای له شده ات . موهای سرت را نوازش میکنم . میبوسمت .پسر عزیزم . امیر ارشدم . دردت به جانم . چشمهایم را میبندم و تو را میبینم که در گهواره به خواب خوش رفته ای . به تو که در چشم برهم زدنی مردی شدی جوانمرد . به سینه ستبرت . به ارزوهایی که داشتی و داشتم . من شهینم . مادر عاشق تو که هنوز دلم میخواهد برایت لالایی بخوانم .
دستهایت را محکم گرفته ام . بند بند انگشتهایت را میبوسم . سرم را روی سینه ستبرت میگذارم . جرات ندارم سرت را در آغوش بگیرم . غرق خون است . چشمهایم را میبندم و تو را میبینم که با چشمهای براق نگاهم میکنی و شیر میخوری . تکانت میدهم و لالایی میخوانم تا به خواب خوش بروی . من شهنازم . مادر عاشق تو که هنوز هم دلم میخواهد برایت لالایی بخوانم.
با چشمهای بسته نشسته ام و بر سینه میکوبم . برای لالایی های ناتمام . برای آرزوهای برباد رفته . برای بدنهای لهیده و خونین . بر گورهایی که پر شده با جانهای جوان .
زیر لب آواز میخوانم . آواز غم . آواز کوبیدن قلب به دیواره سینه . آوازی که نشان از جگر خونینم دارد .
این چنین میگذرانم عاشورایی را که پسرانم به خاک افتادند . این چنین زار میگریم بر عاشورایی که شهین را سیاهپوش کرد . شهناز را بی پسر . حوری را بی شهرام . و خواهرانم را بی عزیز .
عاشورای منهم سیاه است . مثل موهای سیاه بخاک افتادگان عاشورا .
مادرم میگفت همه روز عاشوراست و همه جا کربلاست . راست میگفت . خانه منهم مثل خانه شهین و شهناز پر است از عاشورای خونین و غمگین . مثل قلب حوری .
منهم دلم میخواهد لالایی بخوانم برای محرمی که با خود برد ، دار و ندار ما چند زن را . از اولین روز محرم تا دهمین روز .
لالایی . بخواب عزیز دلم . بخواب آرام . تن شریف تو دیگر درد نمیکشد . همه دردهایت در جان من خانه دارد . همه دردهای عالم . تو بخواب . خوش بخواب .
در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر