حمید بر خلاف من اصلا اهل مدارا نیست. با این وجود قانع اش کرده بودم که اعاده دادرسی بنویسد و از طریق "قانونی" پیگیر اعتراضمان باشیم. آذر ماه گذشته وقتی دادیار زندانها عوض شد و حمید رو به بند سیاسی زندان رجایی شهر منتقل کردند و به ما هم ملاقات حضوری بعد یکسال دادند این پیروزی بزرگی برایم بود(!) که قانع اش کرده بودم می توان با مدارا و صبر به خواسته مان برسیم حتی اندکی... همان زمان اعاده دادرسی را با کمک وکیلی نوشتیم و حمید آن را به دفتر اجرای احکام زندان فرستاد تا تحویل من بدهند و من تحویل دیوان عالی کشور بدهم. که این امر اتفاق نیفتاد،
باز من از حمید خواستم این کارو تکرار کنه و هر بار مراجعه میکردم و چیزی دریافت نمیکردم تا اینکه به حمید گفتند چون امنیتی هست خودمان مستقیما میفرستیم اون موقع بود که حمید شروع کرد به غر زدن و اینکه اینا دارن کارشکنی میکنن من هم طبق معمول شروع به مخالفت که آخه چه دلیلی برای کارشکنی وجود داره تو هم مثل بقیه زندانی ها داری روند قانونی رو طی میکنی، کارهای اداری در ایران همینطوری هست و... بالاخره قانع اش کردم دوباره نوشت خودم رفتم از زندان رجایی شهر پیگیری کردم.
بهم گفتن فرستادیم دیوان عالی کشور به دیوان مراجعه کردم گفتن چیزی ثبت نشده، تا اینکه به طور اتفاقی موقعی که منشی دادستانی پرونده حمید رو ورق میزد دیدم برگه های اعاده دادرسی داخل پرونده اش هست از نماینده دادستان خواستم که پیگیری کنن، ایشان هم گفتن که ربطی به دادستانی ندارد و برگه ها را از آنجا فکس کردند به اجرای احکام اوین و گفتند از اونجا بعد از اضافه کردن دادنامه مستقیما برای دیوان فرستاده می شود از آذر ماه تا اردیبهشت سال بعدش زمان گذشت تا ما برگه ها رو به اجرای احکام اوین رساندیم.
مسئول اجرای احکام در دیدار با حمید گفته بود هیچ برگه ای دریافت نکرده، اینبار حمید عصبانی تر از گذشته و دوباره من دعوتش کردم به آرامش و خواستم دوباره بنویسد و خودم هر روز پیگیری میکنم. حمید دوباره نوشت و اینبار با تهدید به اعتصاب غذا مسئولین زندان رو قانع کرده بود که برگه ها رو تحویل من بدن چند هفته بعد برگه ها رو تحویل گرفتم و به دیوان مراجعه کردم اونها گفتن از طریق شما چیزی رو نمیتونیم تحویل بگیریم و باید از طریق اجرای احکام زندانی که پرونده داره همراه با دادنامه برامون فرستاده بشه، روز یکشنبه 6 تیرماه برگه ها رو دوباره به اجرای احکام بردم و تحویل اجرای احکام دادم و براشون توضیح دادم که ما نامه های زیادی نوشتیم و اونها هم بهم گفتن که هیچ نامه ای تا الان دریافت نکردن و اگر نامه ای دریافت کنن حتما رسیدگی میشود و از من خواستند دو هفته بعد دوباره به اجرای احکام مراجعه کنم تا کد پیگیری ثبت رو بگیرم و از اون طریق به دیوان مراجعه کنم برای پیگیری، من دیروز بعد از سه هفته مراجعه کردم و بعد از 3 ساعت انتظار موفق شدم منشی اجرای احکام رو ببینم و ایشان در برگه درخواست من زمانی را که نامه فرستاده شده بود و شماره پرونده رو برام یادداشت کردند و ازم خواستند با اون به دیوان مراجعه کنم نگاهی به تاریخ ارسال نامه کردم، نامه 10 روز قبل از اینکه من اعاده دادرسی را تحویل زندان بدهم ارسال شده بود یعنی 28 خرداد در حالی که من 6 تیر اعاده دادرسی رو تحویل اجرای احکام داده بودم(!) جو اتاق طوری بود که اجازه سوال کردن نمیداد و خودم رو قانع کردم که حتما یکی از نامه های قبلی رو پیدا کردند و فرستادند، ازشون تشکر کردم و در آخرین ساعات اداری به دیوان رسیدم و شماره بایگانی رو تحویلشان دادم اما بهم گفتن اصلا این شماره بایگانی در دیوان نیست! وچیزی ثبت نشده ! ساعت اداری تموم شده بود و من هم با عجله باید به شهرمون برمیگشتم تو راه تقویم رو باز کردم تا تاریخ ها رو نگاه کنم 28 خرداد جمعه بود! و اجرای احکام و دیوان و همه ادارات از این قبیل روز جمعه تعطیل هستند حتی روز پنج شنبه هم تعطیل هستند.
خستگی تمام وجودم رو گرفته از اینکه بعد از 12 سال تحصیل دانشگاهی به جای کار کردن در آزمایشگاه و محیط علمی مجبورم این مسیرهای فرسایشی رو طی کنم به تنگ آمده ام .... سه سال کافی نیست؟ سه سال است به جای بودن در دانشگاه در حال مواجهه شدن با این چنین صحنه هایی هستیم.
من بارها بارها به مسئولین نامه نگاری کرده ام و شرایط رو توضیح داده ام اعتراضمان رو بارها به صورت قانونی نوشته و تحویل مسئولین داده ام تاکنون هیچ پاسخی از هیچ نهادی دریافت نکرده ام، ، بارها همسرم را قانع کرده ام که می شود با صبر و مصالحه به حقوق قانونی و شهروندی مان برسیم، بارها خواسته اعتصاب غذا کند و من منصرفش کرده ام، خودم بارها خواستم تند بنویسم اعتراض کنم اما هر بار خودم رو سانسور کرده ام، بارها سوال دریافت کرده ام که چرا برگشتید ایران و در پاسخ بر خلاف چیزهایی که مشاهده میکنم گفته ام ما شهروند این کشوریم و از کشور خودمون توقع احقاق حقوق شهروندی مان رو داریم. طی این مدت تنها تهدید شدم و حکم زندان گرفتم که در فضای مجازی چیزی ننویسم.
در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر