شامگاه 23 تیر به اتفاق دوستانم به دیدار اکرم نقابی و همسرش رفتیم تا بار دیگر بگوییم :
اکرم عزیز !
ما میدانیم که چه روزها و شبهایی را گذرانده و میگذرانی . ما میدانیم که لحظه های فراوانی را در ذهن خود به یاد روزهایی هستی که سعید در کنارت بود . ایام حمل پسری نازنین در شکم ؛ با خیالی شور انگیز که این کودک در ایام سالخوردگی پناه و پشتیبان تو و هاشم آقای مهربان خواهد بود .
ما میدانیم که با چه عشقی او را به دنیا آوردی ، با شیره ی جانت سیر کردی ، در آغوش گرفتی ، با لالایی مادرانه خواباندی ، به مدرسه بردی ، بیدار ماتدی و تینارش کردی در شبهای دراز بیماری و بد خوابی ، با شوق به درس خواندن و بالیدنش نگاه کردی ، امید بستی به او . به سعیدت .
ما میدانیم که هرگز فکر نمیکردی که چنین سرنوشتی در انتظار تو و جگر گوشه ات باشد .
ما میدانیم هر روز صدای او در گوشت میپیچد .
ما میدانیم که در خیابان چشمهایت به دنبال سعید است و در ذهنت صورتش را چین میدهی و موهایش را جوگندمی . نگاه میکنی تا ببینی کسی شبیه او هست ؟
ما میدانیم که شبهای زیادی را از خواب میپری با صدای او که در گوش ت میگوید :مامان . دلم برای آغوش تو تنگ شده . میپری و خیس عرق میگویی : من هلاک دیدار دوباره ی توام . چه کنم که هر چه بیشتر میجویم کمتر پیدا میکنم .
ما میدانیم که چه ظلمی به تو شد . چه جفایی به هاشم آقا .
اکرم جان !
تو در این سالها قوی شده ای . انواع و اقسام حیله ها و فریب ها را تجربه کرده ای . دستگیر شده ای . بازجویی شده ای . سختی کشیده ای . درد جانت را پر کرده . اما با این همه قوی شده ای . ترس را ترسانده ای .
ما را در کنار خودت بدان . در روزهای پر فراز و نشیب پیش رو .
بدان که شنیدن حرفها و خاطراتی که از سعید میگویی قلبمان را مالامال از هیجان آمیخته با رنج میکند .
هر کس هر چه میخواهد بگوید . مگر کم شنیده ایم دروغ و دغل در باره ی بهترین فرزندان این سرزمین ؟ کدامشان را پذیرفتیم ؟ سعید فرزند ما بوده و هست و خواهد بود . هرکس او را انکار میکند بکند . ما از برق چشمهای تو میدانیم سعید را برده و پس نداده اند . پسرت را به امانت بردند و به خیانت ، باز نگرداندند .
در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر