۱۳۹۵ تیر ۹, چهارشنبه

با بن ملجم چنین نکرد، آنچه امروز مدعیان با جعفر عظیم زاده ميکنند

#ایران -    محسن رحمانی پس از دیدار با #جعفر_عظیم زاده: با بن ملجم چنین نکرد، آنچه امروز مدعیان با جعفر عظیم زاده ميکنند





امروز که شنیدم بیهوش شد دیگر نتوانستم ساکت بمانم و اين منظره تلخ را به تماشا بنشینم و پرپر شدن این مرد بزرگ و خنده رو را نظاره کنم در حالی که مدتی با او زیسته ام و مرهم و محرم سختیهای زندان بوده ايم..
جعفر همواره شاداب و سرشار از روحیه بود، حال چه شده بی حال و گرفته از روزگار، تکیده و خسته بر روی تخت بيمارستان نفس هایش به شماره افتاده و حالش تعریف چندانی ندارد..
آقا جعفر در بند هم آزاده بود.. اهل بحث و گفتگو.. به اقتضايش جدی و منطقی.. به وقتش افتاده و صبور.. از سادگی و آرامش و صداقت این مرد هرچه بگويم کم گفتم..
زمانی می توانی به صبوری و متانت او پی ببری که با او همکلام و همقدم شده باشی.. در پاره ای پيشامد موارد اختلاف نظر، به نحوی مخالفت میکرد که در موضع گیری هايش صورتی از بداخلاقی و عتاب جاری نبود و دیگر سلایق را محترم برمیشمرد.
در زندان هم درد کارگران با او بود و همچون برخى چوب مصلحت را بر گردن حقیقت نمی کوبيد و مجدانه پیگیر حقوق زندانیان سياسى بود.. همه را به يک چشم میدید و خودی و غيرخودى نمی کرد..
زمانی که نوبت به اعتصاب رسيد در روزهای نخستينى که با هم بوديم و من وقتی با مزاح و شوخی ميخواستم فضای سخت اعتصاب را برايش آرام کنم از پاسخ‌ها و بگو بخندهايش شگفت زده می شدم..
آنقدر این مرد قوی است که به لحاظ بدنی هم با اينکه اعتصابش جدی تر از بعضی اعتصابهای اين چند سال اخیر است، خیلی دوام آورد.. و دير تر دچار بحران شد.. روزهای اول به من ميگفت:
من تو سختی بزرگ شدم و شبهای زیادی گرسنه خوابیده ام و به این زودی ها نمی افتم..
یکبار گفتم: آقا جعفر شما سه تا پسر دارید حیفه اونهاست و سنشونم کمه، من هم سن و سال فرزند بزرگ شمام، زندگی اونها براتون اهمیتی نداره؟
در جوابم گفت: زندگى صدها کارگر که نون ندارن به بچه هاشون بدن اهميتی نداره؟...
هنگامی که فریاد می زد و ميگفت: وقتی پایه حقوق کارگران بنابر اونچیزی که از مراجع رسمی اعلام شده ۸۰۰ هزار تومان.. و طبق گفته همان نهادها خط فقر در کشور بيش از یک و نیم ملیون تومان اعلام شده.. حال برای سفره کارگران چه باید کرد؟
وای بر ما و وای بر جمهوری اسلامی که در روز بیست و یکم رمضان شهادت علی بن ابیطالب باید فریاد بزنيم.. و بگوئیم به چه جرمی این کارگران را به زندان انداخته ايد.. شاهرخ زمانی که مرد، هنوز هم تعداد قائل توجهی از کارگران، در زندان هستند و جعفر عظیم زاده نيز با مرگ دست و پنجه نرم می کند..
پدران ما در ۵۷ میخواستند شاهد ویژگی های حکومت عدل علی باشند.. میخواستند شاهد لرزیدن بدن حاکمان در مقابل درآوردن خلخال از پای زن یهودی باشند، در آن روزگاران امیدوار بودند تا اگر مدیری تخلف کرد مثل والی بصره با او برخورد شود، آیا این همان جامعه ای بود که برپایی آنرا به پدران ما وعده کرده بوديد؟
این روزها در محافل مذهبی از رفتار اميرالمؤمنين با قاتل خود بن ملجم میگویند، به خدا قسم با بن ملجم چنین نکرد که مدعيان با جعفر عظیم زاده میکنند..!
کسانی که برای ۱۴ ماه حقوق معوقه شان مقابل مجلس می رفتند و جلوی چشم منتخبین و نمايندگان مجلس در يک تجمع اعتراضی مسالمت آمیز خواهان پیگیری مطالبات خود بودند، آنهم بدون تشنج و التهاب، چرا اینها دستگیر می شوند و به 'دو الف' منتقل می شوند!!؟؟
یکی از مسائل پرونده آقای عظیم زاده اعتراض به پولشويى های سعید مرتضوی در سازمان تأمین اجتماعی است.. روی حاکمان سفید که جعفر به نفس افتاده و مرتضوی راست راست در اين شهر راه می رود.. باید هم دستبند بر دست مرتضوی نباشد و بجايش عظیم زاده ۵ سال حکم حبس بگيرد..!
اين یک فاجعه برای نظامی است که ما همچنان خود را متعلق به آن مى دانيم.
این امر جای اعتراض دارد و آقای اسماعیل عبدی دبیرکل کانون صنفی معلمان ایران به نمايندگى از معلمان، آقاى جعفر عظیم زاده دبیرکل اتحادیه آزاد کارگران ايران به نمایندگی کارگران، منادی اعتراضشان در زندان شدند.. آقای عبدی پس از مدتی در حالی که پرونده اش در مرحله تجدید نظر در حال رسيدگى است، با قرار وثیقه آزاد شد و همچون تعداد قابل توجهی از معلمان منتظر حکم دادگاه انقلاب هستند.. در مورد کارگران نيز پیشدستی شده و زودتر از اين حکم قطعی صادر شد.. در مورد آقای عظیم زاده این اعتصاب اعتراضی تا به امروز ادامه پيدا کرده..
اگر همین قانون اساسی سی و چند ساله به درستى اجرا می شد شاهد اين برخوردها نبودیم.. چند سال است با کجروی های قانونی مواجهيم..
اعتراض طبق مر صريح قانون اساسی حق هر شهروندی است و اتفاقاً در حکومت عدل على مصادیق عجیبی برای بیان اين اعتراضات روایت شده است..
نسبت به مصاديق جرم امنیتی که مشمول حداقلی ترين فعالیتهای صنفی است، باید تدابیری اتخاد شود.. بحثی که از ابتدا این عزیزان در نامه ى شروع اعتصاب مطرح کردند تفکیک و برداشته شدن اتهام اقدام عليه امنیت کشور از اعتراضات مشروع صنفی اصناف و سنديکاها بود.. دستگاه قضایی سر ناسازگاری و لجبازی برداشته و هیچ راه روشنی را برای حل موضوعات باز نگذاشته است.. 
اجتماع این افراد نه ضد امنیتی بوده و نه کوچکترین خطری برای امنیت کشور به دنبال داشته است. اینها پيشتر ازینکه اعتراضات قانونی خود را به شبکه های فرامرزی bbc و voa بگویند، به خانه ملت رفته اند تا با منتخبين و نمايندگانى که به رأی مستقيم مردم انتخاب شده اند، اعتراضاتشان را مطرح کنند.. پس با این اوصاف نمی توان انگ جاسوسی و خطر مبارزه مسلحانه را بر آنان وارد دانست..
هشدار می دهم اگر دادستان تهران عاقلانه عمل نکند و بخواهد با واکنش های بچه گانه به رفتارهای غلط خود ادامه دهد، زبانم لال عظیم زاده هم بمیرد، صدها جعفر عظیم زاده دیگر تکثیر می شوند و این هزینه بسیار بالاتر خواهد شد و آن موقع سر و کار شما با کارگران پابرهنه ای است که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند.. آن وقت است که مسائل امنیتی هم پیش خواهد آمد و نمی شود به سادگی با آن برخورد کرد..
درود می فرستم به یار هم بندی ام، جعفر عظیم زاده که به دوستی ام با او افتخار می کنم.. اميدوارم هرچه زودتر چاره ای انديشيده شود و از جای برخيزد.. عظیم زاده از سرمايه های پخته ی این مملکت است..
مردی که با همان ته لهجه ترکی اش ميگفت: تا آخرش میخواهم بأيسم!

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر