۱۳۹۷ فروردین ۲۳, پنجشنبه

مختصری از خاطرات زندان از زبان یک زندانی سیاسی آزاد شده

مختصری از خاطرات زندان از زبان یک زندانی سیاسی آزاد شده



«به جرئت می توانم بگویم تمام افرادی که در زندان دیدم اگر در کشوری دموکراتیک و آزاد به دنیا می آمدند هرگز پایشان به زندان باز نمیشد».
این نتیجه گیری یک زندانی سیاسی از مشاهدات و تجاربی است که در زندان داشته است. این زندانی سیاسی که جدیدا پس از سالها حبس در زندانهای مختلف آزاد شده؛ انبوهی از چراهایی در ذهن دارد که پاسخ آنها را در این جمله خلاصه می کند که: «در رژیمی که سران آن با سواستفاده از نام دین انحصار قدرت را در دست گرفته و هیچ حقی به مردم نمیدهند چیزی به حقوق بشر برای انسانها باقی نمی ماند».
کانون حقوق بشری نه به زندان نه به اعدام؛ از زندانیان سیاسی آزاد شده می خواهد که گزارشهای خود از زندان را برای اطلاع عموم هموطنان به آدرسهای این کانون ارسال کنند.

قبل از اینکه دستگیر شوم بارها در سایت های مختلف می خواندم و از زبان مردم میشنیدم که افرادی بیگناه و در سخترین شرایط زندگی در زندان ها هستند و حتی خودم نیز زبانی به نقض حقوق بشر در ایران اشاره میکردم اما هیچ وقت نمیفهمیدم چه میگویم و عمق فاجعه چه قدر است؟!
هنگامی که فقط به خاطر عقیده ای که داشتم دستگیر شدم به سلول کوچک و تاریکی با چشم بند انتقال یافتم؛ در آنجا سکوت سنگینی بود. البته هر ازگاهی صدای گریه و آه و ناله از سلول های اطراف می آمد. اما اونم زیاد طول نمیکشید و دوباره سکوت همه جا رو میگرفت.
بر روی دیوار پر بود از یادگاری زندانیان قدیمی که با گچ بر روی دیوار نوشته بودند. اجازه نداشتم بدون چشم بند از سلول خارج شوم و هر گاه برای بازجویی میرفتم؛ بهترین حالت برای من این بود «بازجوها با مشت و لگد به من حمله کنند». بعضی وقت ها پیش می آمد که دست و پای من را از پشت می بستند و با چوب به کمرم ضربه میزدند....در کنار تحمل آن شرایط سخت باید به فکر خانواده ام که بارها توسط بازجوها تهدید میشدم باشم.....
در بند عمومی قانون تفکیک جرایم رژیم توسط قوه اجرا نشد. مدتی را در بندهای عادی کنار زندانیان عادی بودم ......اکثر زندانیان جوانان هم سن سال یا کوچکتر از من بودند... یکی از انها پسری ۲۲ساله بود که به خاطر ۱۱میلیون در زندان بود و پسری ۲۴ساله را دیدم که به خاطر هزینه درمان مادرش دست به دزدی زده بود و بسیاری جوانان با سنین از ۱۸تا ۳۵ساله که در زیر بار کتک های ماموران آگاهی به قتل اعتراف کرده بودند در صورتی که قاتل نبودند...... آنها تعریف میکردند که ماموران آگاهی (آگاهی شاپور) آخرین کسی را که با مقتول ارتباط تلفنی داشته باشد را شناسایی و با زور کتک اعتراف قتل میگیرند..‌...
زندان ها در بین زندانیان به زندانهای غیر انتفاعی مشهور هستند زندان هیچ چیز به زندانیان نمیدهد در بهترین حالت هر زندانی تازه وارد سه تا پتو که ان هم زیاد تمیز نیست میدهند و زندانی مجبور هست برای تهیه کوچکترین نیاز هایش پول بدهد .....اکثر زندانیان وضع مالی خوبی ندارند در حدی که بعضی از انها حتی قدرت خرید کاسه برای گرفتن غذای دولتی را ندارند و غذایشان را بر روی روزنامه میریزند و بادست می خورند.
به جرئت می توانم بگویم تمام افرادی که در زندان دیدم اگر در کشوری دموکراتیک و آزاد به دنیا می آمدند هرگز پایشان به زندان باز نمیشد......
حال اگر از شرایط نابسمان زندگی در زندان بگذریم باید پرسید چرا که کسی که توسط رژیم محکوم به اعدام هست باید سالها در زندان بماند و بار ها به انفرادی برای اعدام برود و برگرد و بعد از ۱۵سال قصاص شود؟؟!!
چرا اکثر زندانیان باید از داشتن حق وکیل محروم باشند و در طول ۵دقیقه در دادگاههای غیر علنی محکوم به حبس یا اعدام شوند؟؟!!!
و چرا کسانی که برای حقوق کودکان کار یا حق تحصیل یا تبلیغ عقیده و دینشان باید در زندان باشند؟؟!!!!

در رژیمی که سران ان با سواستفاده از نام دین انحصار قدرت را در دست گرفته و هیچ حقی به مردم نمیدهند چیزی به حقوق بشر برای انسانها باقی نمی ماند......

کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید
#ایران #حقوق_بشر #زندانی #خاطرات #اعدام #قصاص #دستگیری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر