به قلم پویا ارجمندی
خودكشي يكي از شاخص هاي جامعه نوميد و بحران زده است.در بررسي پیش رو؛ هدف مورد نظر، تماميت جامعه ايران نيست بلكه يك جامعه كوچكتر به نام زندان است و به دليل عدم امكان بررسي تمام زندانهاي ايران روي دو زندان معروف رجایی شهر و قزلحصار متمركز مي شويم. ابتدا بد نيست خبرهاي مربوطه را مرور كنيم:
پنجم آبان 95 بنا به گزارشها دو زنداني در زندان قزلحصار كرج دست به خودكشي زدند كه يكي از آنان جان خود را از دست داد و ديگري در كما بسر مي برد. گفته شده است كه فشارهاي ناشي از اعدام هاي جمعي اخير در اين زندان و ترس از اجراي حكم اعدام؛ خود عامل اين خودكشي ها بوده است.
13 آبان 95 دو زنداني در بند 6 زندان رجایی شهر اقدام به خودكشي كردند يكي از اين زندانيان بابك زارع نام داشت و از زنداني ديگر اطلاعي در دست نيست.
23 آبان 95 يك زنداني 22 ساله به نام سعيد سمسامي در زندان قزلحصار كرج به دليل« فشارهاي عصبي زندان» دست به خودكشي زد. اين جوان قبل از انتقال به بيمارستان جان خود را از دست داد. سعيد به اتهام مواد مخدر همراه با پدرش دستگير شده بود و به 25 سال زندان محكوم شده بود.
27 آبان 95 عفوبين الملل اعلام كردكه بيم آن ميرود كه خانم زاغري خودكشي كند. بر اساس گفتههاي خانواده خانم زاغري در هفتههاي اخير حال وي به شدت رو به وخامت گذاشته و به خودكشي فكر كرده است و حتي نامه خودكشي نوشته و به همسلولي خود داده است.
26 آبان 95 زنداني سياسي بهنام ابراهيم زاده در نامه اي به گزارشگر ويژه حقوق بشر،
ليست اسامي تعدادي از زندانياني را كه دست به خودكشي زده اند به وي ارائه كرد:
1-اصغر نصيري معروف به اصغر خارجي بند يك سالن يك
2-حيدرعلي راهنما
3-علي گلستاني بند سه سالن ۹
4-خانعلي ساران بند دو سالن 6
5-ياور خدادوست
16 آبان 95 يك زنداني 28 ساله به نام ابوذرحواسي زاده اهل كوهدشت لرستان در زندان گوهردشت دست به خود كشي زد. او كه حكم ابد داشت قبل از انتقال به بيمارستان جان خود را از دست داد.
26 آبانماه 95 يك زنداني با بيماري روحي در زندان قزلحصار كرج با سابقه چندين بار خودكشي مجددا دست به خودكشي زد و متعاقب اين اقدام از سوي نهادهاي نامشخصي در زندان مورد شكنجه قرار گرفت
10 آبان 95 يك زنداني به نام محمد نظري در سالن30 بند10 زندان رجایی شهر در اعتراض به شرايط طاقت فرساي زندان كه توسط اميريان معاون داخلي زندان ايجاد شده، به وسيله چاقو خودكشي كرد. این زندانی به بیمارستان منتقل گردیده و به دلیل شدت جراحات جان سپرده است.
با مرور همين چند خبر چند عامل در خودكشي زندانيان نقش تعيين كننده دارند؛
فشارهاي شديد و طاقت فرساي زندانیان، نوميدي از زندگي به دليل سروكار داشتن دائمي با پديده شوم مرگ و اعدام، زندانهاي انفرادي طويل المدت كه از هر شكنجه گذرايي دشوارتر است و فشارهاي عصبي ناشي از احساس گناه در مقابل خانواده و فرزندان .
يك واقعيت تلخ اين است كه يك حاكميت فاسد و ناقض حقوق بشر هرگز خود را در مقابل جان زنداني و خانواده او مسئول نمي داند. گويي فرد به دليل مجرم بودن مستحق هر عقوبتي بسا فراتر از آن چيزي كه در قانون دست نویشان آمده است. اين رويكرد هم در زندان رو به فرد متهم در حال اجرا است و هم در مقابل خانواده از هم پاشيدهي زنداني كه چه بسا تنها نان آور خود را از دست داده است و اكنون با يك فاجعه گرسنگي و نداري دست و پنجه نرم می کند.
نگارنده اين سطور خود شاهد صحنههاي هولناكي از شكنجه افراد و سوق دادن شان به سوي خود كشي بوده است. مثلا یک زندانی را صرفا به دليل گردن كلفتي در مقابل زندانبان با زنجير در محوطه استخر جلوي بند آسايشگاه اوين بسته بودند. آنهم در شب هاي زمستان سرد و برفي اوين. بعد از سه شب براي تحقير بيشتر، زنجير به گردن؛ او را داخل بندهاي عمومي گرداندند و وادارش كردند تا مثل سگ عوعو كند. شب بعد خبر رسيد كه او خودكشي كرد.
اين واقعيت را از آن جا مي توان دريافت كه اكثر خودكشي هاي اخير در رجایی شهر مربوط به بندهاي قرنطينه است كه فشارها در آن فراتر از توان زندانیان است.
از اين رو مي توان نتيجه گرفت كه خودكشي در زندانها و شدت گرفتن آن در ماههاي اخير؛ ناشي از افزايش فشار بر زندان و زنداني است. عده ای را دار می زنند؛ عده ای را هم آنقدر زیر فشار قرار می دهند؛ تا زندگی دست شسته و خودکشی کند.
این کار هزینه اش برای نظام و دستگاه سرکوبش کمتر است. دستگاه حاكميت در حال افول است. جامعه ملتهب است و مطالبات خود را طلب می کند. در داخل زندان هم با همين چالش مواجه هستند و از طریق عوامل خود در تلاش اند تا با انواع محدوديتهاي افزوده شده، به هر قيمتي هژموني خود را بر زندان اعمال كنند.
تبعيد زندانيان از شمال كشور به زندانهاي جنوب و تبعيد زندانيان شرق كشور به زندانهاي غرب و دور كردن زنداني از محیط خود يكي از اين شگردهاي سركوبگرانه است.
نتيجه اعمال این اقدامات علیه زندانی که دستش از همه جا کوتاه است؛ البته نه هژموني بيشتر براي حكومت كنندگان بلكه جسد انسانهاي بي گناهي است كه براي خانواده هاي شان هديه فرستاده مي شود.....
آیا این روند نادیده گرفتن حقوق زندانیان در حاکمیت ولایت فقیه در ایران؛ قابل ادامه دادن است و به نتیجه مطلوب برای حاکمان خواهد رسید؟
در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر