۱۳۹۵ مهر ۱, پنجشنبه

احمد جان زادروزت خجسته باد!

#ایران – #حقوق_بشر-احمد جان زادروزت خجسته باد!




احمد نجاتی کارگر بود. امروز تولد اوست. چند روز بعد از آزادی از کهریزک جان داد
قطعه ۲۱۳، ردیف ۱۵ و شماره ۳۵ بهشت زهرای تهران
پدرش ناله کنان می گوید احمد فقط 22 سالش بود 
۹ روز، ۱۰ روز در کهریزک بود یا کجا بود نمی‌دانم ولی رفتیم سند گذاشتیم و آزادش کردیم اما بعد که سند را آزاد کنم به من می‌گویند بروید دادگاه هر وقت موعدش شد شما را خبر می‌کنیم. می‌گم موعد چه چیزی...»
احمد وقتی که به قید سند آزاد شده بود به گفته اعضای خانواده‌اش دیگر در خانه کمتر حرف می‌زد. اتاق دم کرده و ساکت است. خواهران دور احمد حلقه می‌زنند و سعی می‌کنند با شوخی و خنده او را از سکوت و انزوا بیرون بکشانند. احمد به آنها لبخند می‌زند و می‌گوید چیزی نیست نگرانم نباشید.
مادر اما دلش طاقت نمی‌آورد. صورت کبود احمد را چند باری می‌بوسد و بعد آرام لباس‌هایش را بالا می‌زند. چشم‌هایش وقتی به کبودی‌های روی پهلوها و کمر احمد می‌افتد، بی‌تاب می‌شود. گریه می‌کند و مدام از احمد می‌پرسد: کجا بردنت؟ با تو چه کردند؟
منزلت محمدی، مادر احمد، در گفت‌وگویی که بعدها با او داشتم می‌گوید که احمد نمی‌دانست که او را پس از دستگیری به کدام بازداشتگاه برده بودند اما می‌گفت جایی که بود تمام روز آنها را کتک می‌زدند و بعد یک سیب زمینی پخته و تکه‌ای نان را به سمت شان پرت می‌کردند روی زمین پر از خون بازداشتگاه. او به مادرش گفت تنها دو روز قبل از آزادی آنها را به اوین منتقل کرده بودند.
احمد چند روزی در خانه می‌ماند اما درد کلیه‌ها و پهلوها امانش را می‌برد تا آنکه سرانجام در ۲۲ تیرماه ۸۸ راهی بیمارستان لقمان تهران می‌شود:
«آنقدر احمد را زده بودند که کلیه‌هایش از کار افتاد. حرف نمی‌توانست بزند اما دو تا خواهرهای احمد عین پروانه توی بیمارستان کنار او بودند. البته احمد حرف زیاد نمی‌توانست بزند چون دستگاه‌های زیادی توی دهن او بود. با ایما و اشاره حرف می‌زد. من که دو دفعه رفتم او را دیدم حالم بد شده بود. خواهرانش با لباس می‌توانستند چند دقیقه در روز بروند او را ببینند. ۱۰ روز در کما بود، بعد از ۱۰ روز به هوش آمد. ۱۰ روز هم زنده بود اما بعدش تمام کرد.»

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر