زندانی سیاسی حسین فرزین بیستم مهرماه سال ۱۳۸۹با یورش نیروهای اطلاعات سپاه مشهد به منزلش دستگیر شده و بعد از ۳ ماه با قرار وثیقهای ٣٠۰ میلیون تومانی، موقتا از زندان آزاد شد. وی از سرداران سابق سپاه، معاون سابق شهردار مشهد و کارگردان تلویزیون در تاریخ ۳ اسفند ماه سال 92 پس از احضار به دادگاه انقلاب بازداشت و به زندان وکیل آباد مشهد منتقل شد تا محکومیت ۱۵ ماه زندان و ۲۰ ضربه شلاق خود را در این زندان تحمل کند.
مطالبی که از امروز سلسله وار مشاهده می فرمایید یادداشتهای وی از زندان وکیل آباد مشهد است:
قسمت اول
پشت پرده ی بند شش یک
قصد ندارم در مورد زندان وکیل آباد مشهد توضیح بدهم. فقط می خواهم شما را اندکی با بندی که در آن حبس هستم آشنا کنم، لذا آن چه را می آورم مختصری است در مورد جغرافیایی این بند و افرادی که در آن زندانی هستند.
از چندین درب اصلی زندان که بگذری، رهنمون به سالن بزرگی می شوی که شاید یکی دو کیلومتر طول آن باشد با عرضی حدود پانزده متر، بستگی به نوع قرار گرفتن در سالن، چپ یا راست، در یک سوی این سالن مکان های اداری داخلی زندان و مراکز فرهنگی، از سینما و...مراکز ورزشی مثل باشگاه، استخر و... است که البته زندانیان و بخصوص ما را در آن راهی نیست و شاید بهتر است بگویم جایی ندارند، فروشگاه ها، دارالقران و... در این قسمت هستند و در سمت دیگر سالن- راست یا چپ- بند ها وجود دارند، از بند یک گرفته تا بند هفت و... در جنوبی ترین قسمت سالن و در سمت و سوی مراکز اداری و در کنار حفاظت اطلاعات زندان، درب کوچکی دیده می شود که با آیفون تصویری مجهز شده است، زنگ را که فشار دهی، تصویرت در اتاق نگهبانی رویت می شود و در صورت شناسایی شدن، درب با صدای خشکی باز می شود، به محض ورود با سالن باریک و کوچکی رو به رو می شوی که حدود یک متر عرض و بالغ بر ده متر طول دارد.
در سمت راست این سالن، اتاق رئیس بند و بعد از آن دربی کوچک آهنی که به حفاظت باز می شود جلب توجه می کند و در سمت چپ این سالن باریک، اتاقی است که هفته ای یک بار درب آن گشوده می شود و آن روز های سه شنبه است که پزشکی برای دقایقی می آید و کسانی را که روز شنبه گفته اند که مریضند، معاینه ای به سرعت برق و باد می کند و می رود و باز درب بسته می شود تا هفته ی دیگر در کنار این اتاق مجموعه ی نگهبانی است که شامل اتاق کنترل 5/2 در 5 متراست و سالن باریک کوچکی که در انتهای آن دستشویی و در سمت چپ آن، آشپزخانه ای نقلی، که انسولین های من در یخچال آن قرار دارد و روزی سه باری مرا به خود می خواند.
در کنار آشپزخانه با پیمودن دو سه پله وارد اتاقکی می شویم که خوابگاه نگهبانان است که شامل افسر نگهبان هر روز و پاس کلید ها می باشد که به گمانم خیلی بهتر از اطاق های ما نیست اما در چند باری که آن ها در حال غذا خوردن دیده ام، آن چه می خورند با آن چه به ما می خورانند، تومانی هزار تومان تفاوت دارد.
در اتاقک نگهبانی، چند مونیتور قرار دارد که تمامی عمومی ها و سوئیت ها- انفرادی های- راه پله ها و هواخوری... را تحت نظارت با دوربین های مدار بسته دارند، میکروفونی نیز در آن جا قرار دارد که هر از گاهی افسر نگهبان یا پاس کلید کسی را صدا می زند یا به فردی تذکر می دهد که بیاید یا برود، بنشیند یا بلند شود. تا یادم نرفته عرض کنم در این جا دفتری وجود دارد که ورود و خروج های افراد و زندانی ها را یادداشت نموده گزارشات 24 ساعت گذشته را در آن ثبت می کنند. یک تلویزیون کوچک، میزکی در زیر آن و چند صندلی دیگر موجودی های این اتاقک است و صد البته آدم های جور واجوری که هر 24 ساعت عوض می شوند و بعد از گذراندن 48 ساعت دوباره باز می گردند و روز از نو روزی از نو.
شاید خواسته باشید مختصری هم در مورد اتاق رئیس بند بگویم، به روی دیده، ایشان سعی می کنند در ساعات اداری حضور داشته باشند، البته نه در تمامی ساعات، چون باید در جلسات زندان نیز حضور یابند، مراجعات زندانیان به ایشان کم نیست، نامه های زندانیان را که از کشک گرفته یا پشم، از لباس زیر گرفته تا لباس رو، از درخواست مرخصی گرفته تا دادن گزارشات دیگر همبندان را ،او می بیند امضا می کند یا نمی کند، تایید می کند، یا رد می نماید، خلاصه سرش خیلی شلوغ، اتاق خوشگلی دارد،کمدی، کتاب هایی ،میزی ، مونیتوری دفاتری، کار های دستی از زندانیان، میزکی کوچک، چند مبلی، خلاصه که بهترین اتاق این بند همین است. فکر کنم همین ها را در مورد این اتاق بدانید بس است و در مورد رئیس بند، همین سخن بس ،که بدون خواست و اراده ی او در این بند کاری صورت نمی گیرد و او نیز بدون اجازه ی حفاظت نمی تواند تصمیمی بگیرد، حتی اگر این تصمیم گرفتن کتاب برای مطالعه زندانیان باشد .که در این مورد اگر عمری بود بعدا توضیح خواهم داد.
در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر