زندانی سیاسی مجید اسدی خطاب به بازجو و قاضی و دادستان:اگر تاب شنیدنش را دارید خطاب به ریز و درشتتان میگویم…
مجید اسدی٬ زندانی سیاسی محبوس در زندان رجاییشهر کرج با نوشتن مقاله ای تحت عنوان پاسخی به الطاف ملوکانه خطاب به بازجو و قاضی و دادستان و زندانبان نوشت : به شما می گویم که از این تخت و کرسیهای فرعونی و گنج و خزانه های قارونیتان جز استخوانهای پوسیده و سردابههای ویرانه و از این همه نام و عناوین و القابتان جز ننگ و نفرت برجای نخواهد ماند. اما پیش از آن روز، موعد نزدیک حسابرسیتان را دریابید که امواج سیلان و خروشان دریای خلقی غرنده و چالاک و خشمناک در پیش است تا مثقال به مثقال آن الطاف ملوکانه را در پیشگاه عدالت یکجا بالا بیاورید!
مجید اسدی، زندانی سیاسی و فارغالتحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه علامه طباطبایی تهران در تاریخ ۳۰ بهمن ماه ۱۳۹۵ ازسوی ماموران امنیتی با اعمال خشونت در منزلش در کرج بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
این فعال دانشجویی که فارغ التحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه علامه طباطبایی است، نخستین بار ۱۳ تیرماه ۱۳۸۷ از سوی وزارت اطلاعات بازداشت و پس از حدود سه ماه با سپردن وثیقه آزاد شد. او در اسفندماه ۱۳۸۸ از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، به ریاست قاضی صلواتی، به اتهام «اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی» به چهار سال زندان محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر نیز تأیید شد و ۱۳ مهرماه ۱۳۹۰ این فعال دانشجویی برای تحمل حبس به بند ۳۵۰ اوین منتقل و نهایتاً ۱۸ خرداد ۱۳۹۴ با پایان دوران محکومیتش آزاد شد.
متن کامل مقاله این زندانی سیاسی که به دست کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام رسیده است به شرح زیر میباشد:
پاسخی به الطاف ملوکانه !
از زبان بازجو و قاضی و دادستان و زندانبان بارها و بارها این جمله را شنیده ایم که:” این لطفی است که در حقتان می کنیم!”. خاصه آنکه این کلمه ” لطف” در ازای داشتن تنها اندکی از حقوق اولیه یک زندانی ، همواره به رخ او کشیده می شود تا مجرم بودنش را در پیش چشمان او مشروع جلوه دهند. چنان که دادستان، حق ملاقات آرش با خانواده اش را یک ” لطف” می داند و رئیس زندان دسترسی بیماران زندانی به دارو و درمان را یک ” لطف ” از سوی خود قلمداد می کند.
آخر رژیمی که در آن مردم، رعیت و بنده شمرده می شوند و وطن، ایلغار و تیول ولایت و خواجه گان و سپاهیان او، دیگر دم زدن از حقوق انسانی در قاموس اینان، خود جرم است و آنچه می ماند تنها همان ” لطفی” است تا مگر به خیالشان با روغنش تار سبیل شکسته اقتدارشان را چرب کنند!
حال اگر تاب شنیدنش را دارید پس خطاب به ریز و درشت تان می گویم:
شما که سنتتان جز جنگ و تباهی نیست با اسیران دست بسته ۶۷ چه کردید که تاریخ نرون و چنگیز و هیتلر در برابرش شرمساری می کند؟ چوبه های دار بر سر هر خیابان و برزن افراشتید و روشنی چراغ رونق هر خانه را ربودید و رخت عزا بر تن ها پوشاندید و داغ مرگ عزیزان بر جان ها نشاندید. به نان پاره ای از سفره بی بضاعت مردم قانع نشدید، آب را هم به رویشان بستید و گلوله نثارشان کردید. خرده دسترنج کارگران و دهقانان را در کیسه های پرناشدنیتان اندوختید تا قصرهای قیصریتان خشت بر خشت بالاتر رود. دختران و زنان را در کنج پستوها و دهلیزهای جاهلی تان زنده زنده به گور سپردید. از جنگل ها، شوره زارها ساختید و نشانی از آبادی و آبادانی بر جای نگذاشتید. جامه زهد و تقوی بر قامت خدعه و نیرنگ پوشاندید، دین و آیین مردم را بر سر نیزه کردید، تیغ بر گلوی مردم نهادید تا به آیین و سنت باطلتان درآیند و بر بالای منبر پیغمبر چون بوزینگان جست و خیز گرفتید و بر پیشانی مردم مهر تکفیر و رفض و ارتداد زدید؛ کونوا قردة خاسئن!
این است یک از بیشماران الطاف ملوکانه ای که لقلقه زبان شماست و ما یکسره بر تمامی آن تف کرده ایم. به شما می گویم که از این تخت و کرسی های فرعونی و گنج و خزانه های قارونیتان جز استخوانهای پوسیده و سردابههای ویرانه و از این همه نام و عناوین و القابتان جز ننگ و نفرت برجای نخواهد ماند. اما پیش از آن روز، موعد نزدیک حسابرسیتان را دریابید که امواج سیلان و خروشان دریای خلقی غرنده و چالاک و خشمناک در پیش است تا مثقال به مثقال آن الطاف ملوکانه را در پیشگاه عدالت یکجا بالا بیاورید!
مجید اسدی
زندان گوهردشت
مرداد ۹۷
اخبار ما را در سایت جوانه ها
و کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام دنبال کنید
#ایران #حقوق_بشر #قاضی #بازجو #زندان #مجید_اسدی #گوهردشت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر