از قتلعام زندانیان سیاسی ایران در تابستان ۶۷ بهعنوان بزرگترین جنایت پس از جنگ جهانی دوم یاد میشود و از آن به عنوان هولوکاست دوم؛ نام میبرند. جنایتی که تمامی جناحهای حاکمیت نظام ولایت فقیه در آن شریک و سهیم هستند.
هدف از این جنایت بزرگ، انکار وجود زندانی سیاسی؛ و انتقامگیری از سازمانها و احزاب بزرگ سیاسی مخالف نظام ولایت فقیه بود. زیرا وجود زندانی سیاسی در هر حاکمیتی، مشروعیت و آینده آن نظام را زیر سئوال میبرد و ادامه آن را نامشروع میکند.
به همین منظور شخص خمینی به تمامی مقامات حکومتی وقت؛ از میرحسین موسوی، نخستوزیر آن دوران گرفته تا ولایتی وزیر خارجهاش، سفارش کرده بود که در برابر اعتراضهای بینالمللی علیه شکنجه و اعدام در زندانها بگویند که «در ایران زندانی سیاسی نداریم» و هرگز درباره وجود «زندانی سیاسی» با هیچ طرف سیاسی و حقوقی در جهان گفتگو نکنند.
از این رو خمینی میخواست با کشتار جمعی و از بین بردن تمامی زندانیان سیاسی، صورت مساله را از روی میزش جمع کند تا بتواند به حاکمیت خود ادامه دهد.
اکنون که ۳۰ سال از این جنایت میگذرد و پرده از آن تابستان خونین برداشته میشود، بازماندگان این فاجعه هولناک سکوت را شکسته و در نهادها و ارگانهای بینالمللی و حقوق بشری لب به سخن میگشایند.
در متنی که پیش روی شما است؛ به نمونه هایی از این جنایت که علیه بازماندگان زندانیان سیاسی جانباخته در تابستان سال ۱۳۶۷ رفته است؛ اشاره می کنیم.
باشد تا روزی که تمامی قاتلان؛ جانیان؛ شکنجهگران و دستاندرکاران این جنایت هولناک در دادگاههای بینالمللی محاکمه شده و در برابر عدالت قرار بگیرند.
برادر یکی از زندانیان قتلعام شده چنین میگوید:
برادرم رضا دانشجوی رشته برق دانشکده تكنولوژی انقلاب تهران بود. رضا در شهریورماه سال ۱۳۶۰ دستگیر و پس از شكنجه های بسیار به ۱۰ سال زندان محكوم شد. در نهم مردادماه سال ۱۳۶۷ در حالی که هفت سال از زندان خود را پشت سر گذاشته بود در جریان قتل عام زندانیان سیاسی، در زندان رجایی شهر کرج اعدام شد.
روز ۱۵ مرداد همان سال، محمد مقیسه با نام مستعار (ناصریان) از دست اندرکاران اعدامها مرا صدا کرد و گفت برادرت را اعدام کردیم.
تقریبا ۳ماه پس از اعدام زندانیان در آبان ماه سال ۱۳۶۷ به پدرم تلفن كردند و از وی خواستند كه برای گرفتن اطلاعات از برادرم (رضا) به زندان اوین برود. فردای آن روز پدرم به زندان اوین رفت. او را با چشمبند به نقطهیی نامعلوم در داخل زندان برده و از وی می خواهند كه شناسنامه رضا را كه اعدام كرده بودند به آنها بدهد، پدرم می گوید كه من شناسنامه وی را ندارم و نمیدانم كجاست. آنها وی را تهدید به اعدام کرده و اقدام به اعدام مصنوعی پدرم میكنند ولی وقتی متوجه میشوند كه پدرم شناسنامهیی از برادرم ندارد، مقداری از وسایل رضا شامل یك ساك كوچك، یك ساعت مچی شكسته و چند تكه لباس به او تحویل میدهند و تهدید میكنند كه در صورت برگزاری مراسم عزاداری، پدرم و همه خانواده و من را كه آنموقع هنوز در زندان بودم خواهند کشت. آنها از دادن هرگونه اطلاعاتی از محل دفن و یا چگونگی اعدام برادرم رضا به پدرم خودداری کردند.
اخبار ما را در سایت جوانه ها
و کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام دنبال کنید
#ایران #حقوق_بشر #قتل_عام_۶۷ #نه_به_اعدام #مرداد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر