سروده حسین کاظم درویش
افسوووووس از این همه ظلم و گناه
همچون قاصدکی خفته در خون جان پَر کندن ندارم.
تقدیم به تمامی خانواده های
شهدای عقیدتی سیاسی زندان رجایی شهر
من را نیز در غم خود شریک بدانید.
هر رهی را رفتم این دنیا به پایم خار زد
دست بی رحمش همه آمال من را دار زد
سر به روی شانه ی دیوار دادم هر کجا
رازهای سینه ام را جغد شومش جار زد
بس که بی همدم سپر کردم تمام عمر را
سینه ام را عنکبوت بی کسی ها تار زد
گرچه ایندلگوشهعزلتبه تاریکی نشست
بی سبب بر گردن بشکسته اش افسار زد
هر شبی را من به امیدی سحر کردم ولی
بهر آزارم دوباره دکمه ی تکرار زد
هر چه تن دادم به راهی در مسیر سرنوشت
سنگلاخی کرده راه و بر رهم دیوار زد
ساختم با زخمهای کهنه ی دنیا ولی
جای مرهم در دلم از جنس غم، بازار زد
در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید
telegram.me/NoToPrisonNoToExecution
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر