آنچه ملاحظه می کنید گزارش مشروحی از وضعیت زندانیان و رفتارهای وحشیانه با بازداشت شدگان در زندانهای زابل و هیرمند است که از درون زندان به کانون حقوق بشری نه به زندان نه به اعدام رسیده است.
توجه شما را به آن جلب می کنیم.
در ارتباط با استان محروم سيستان و بلوچستان به ويژه در مورد منطقه فلاكت زده زابل و شهرستان هاي اطراف به جرأت مي توان گفت كه خيل عظيمي از اين مردم سالهاست كه به دليل وجود بيكاري مفرط و فقر مزمن به ناچار يد طولايي در امور قاچاق و خلاف پيدا كردند، در حالي كه حقوق حقه حاصل از منابع ملي و منابع غير ملي همه ايرانيان به نفع تروريست هاي كشورهايي چون لبنان ، فلسطين ، عراق ، سوريه ، بحرين و يمن به طوري ضايع مي شود كه موجبات بدنامي براي ايران و ايراني را نيز فراهم آورد .
در اين جا فقر و فاقه به حدي بيداد مي كند كه حتي بسياري از مردم كه شغل رسمي داشته و حقوق بگير دولت محسوب مي شوند٫ چون حقوق ناچيز آنها تكاپوي هزينه زندگي مختصر آنها را نمي دهد غالبا براي تأمين كسورات زندگي به انحاء گوناگون دست به امورخلاف يعني نوعي از قاچاق مي آلايند.
اين حقيقت كه در همين زندان كوچك زابل كه در هر اتاق 20 متر مربعي آن به طور متوسط بيش از 24 نفر درهم مي لولند ، انواع و اقسام مواد مخدر اعم از حشيش و ترياك ، شيره و شيشه و كريستال به وفور يافت مي شود ، به خودي خود دال بر اين ادعاست .
بر همين اساس است كه اكثريت مردم اين منطقه محروم هر كدام به نوبه خود يك مظنون احتمالي يا خلاف كار بالقوه محسوب مي شوند و اين به خودي خود بهانه يي است در دست رئيس عقده يي اداره آگاهي زابل بنام احمدي است كه هركس را دلش بخواهد اعم از عابر پياده يا موتور سوار با اتوموبيل مخصوص اداره آگاهي زير بگيرد و در جواب خانواده هاي مصدومان و مجروحان با گستاخي بگويد: مُرد كه مُرد ، به درك ، يك سگ نجس كمتر بهتر؟! وقتي كه رفتار فردي كه بايد حافظ جان و مال و نواميس مردم باشد با شهروندان ايراني اين چنين ناشايسته است بايد گفت كه واي به حال دو تابعيتي ها يعني افغاني هاي مهاجري كه مورد ظلم وستم مضاعف قرار مي گيرند .
دو تن ديگر از همدستان اين بيمار در اداره آگاهي به نام هاي محمد سرگزي و سارايي كه به مراتب از رئيس شان رواني تر هستند، خون مردم بخت برگشته اين شهرستان را در شيشه كرده اند ، محمدي سرگزي كه فردي نسبتا تنومند نيز هست و مرتب در حال چرب كردن و تاب دادن سبيل هاي كلفت خود مي باشد در مرحله اول علاوه بر دست بند و پابند در چشمان زنداني چشم بند هم مي زند و به قصد مجرم سازي با چك و لگد و چفتك پراني شروع به بازجويي از متهم فرضي مي نمايد ، اگرقرباني حاضر نشد به چيزي اعتراف كند در مرحله دوم به كمك همكار ديگر خود يعني سارايي پس از قپوني كردن وي ، حملات شديدتري را عليه وي مرتكب مي شود و در مرحله بعدي زنجيرهاي بسته به پاي متهم را به كمك يك دستگاه زنجير قرقره كه از آلات شكنجه موجود در اداره آگاهي است تا آن جا بالا مي كشند كه فرق سر متهم خيالي مماس بر سطح شكنجه گاه باشد سپس دونفري با كابل هاي 4 لايه بدن لخت قرباني را با خشونت هرچه وحشيانه تر چنان زير شلاق مي گيرند كه تا به ناكرده هاي اجداد و ناشنيده هاي اموات خود نيز اعتراف كند ؟!
در مورد اخير اين كينه توزي ها و باج خواهي اين فرد اينكه ؛ 7 نفر فرد بي گناه به نام هاي فرهاد سرديسي ، اميد محمدي، حسن محمدي، حسين سرديسي، بهزاد نارويي و ... كه اكثرا متأهل و بعضا داراي فرزند نيز بودند و هيچ گونه سابقه كيفري نيز ندارند به جرم واهي سرقت يك دوچرخه كه متعلق به فرزند يكي از سرمايه داران منطقه است را به زندان انداخته اند.
در حالي كه قيمت يك دوچرخه نو در اين شهرستان محروم مي توان حداكثر 800هزار باشد فقط در عجب این است که مقامات باصطلاح قضايي منطقه چگونه بازيچهً عده يي افراد شرور شده اند كه در لباس قانون طمعكارانه مطيع هوس هاي خود و بعضي اشخاص تازه بدوران رسيده يي هستند كه به كمك پولهاي بادآورده و به قصد قدرت نمايي نسبت به افراد فرو دست و يا عقده گشايي با اقدام به پرداخت رشوه بدون هيچگونه دليل موجه موجبات آزار و اذيت ديگران را فراهم مي آورند.
خوب است يادآور شويم كه شدت و عمق زخم هاي ناشي از شكنجه ها و ضربات وارده بر بدن زندانيان بحدي شديد و ضد انساني است كه بعضا حتي تا آخر عمر زندانيان،علائم اين زخمها را با خود به همراه داشته و آنرا حمل ميكنند.
البته اوضاع در منطقه دور افتاده تر هيرمند، دوست محمد خان بسيار بدتر از زابل است زيرا در آن جا نيز مسؤلان اداره آگاهي به نام ستوان توانا و ديگري بنام ميرشكار؛ گويي چنان عزم جزم كرده اند كه به هرصورت گوي سبقت يا گوي توحش را از اداره آگاهي زابل بربايند .
وقتي در نظام جهل و جنايت در قرارگاههاي مأموران انتظامي وآگاهي و ساير ارگانهاي امنيتي رژيم در پايتخت و شهرهاي اطراف كسي پاسخگوي چپاول و اعمال وحشيانه شكنجه هاي دوران بربريت نيست، طبيعي است در منطقه محروم و دور افتاده يي چون زابل و هيرمند دست اندركاران خدايي را بنده نباشند، چه رسد به اجراي قوانين نيم بند رژيم قرون وسطايي خميني .
در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر