دو هفته از به بند کشیدن معلمی که دل و جان و تمام هستی اش را در گرو تحقق خواستهای بر حق معلمان و کارگران ایران گذاشته است، سپری شد.
اسماعیل انسانی متفاوت است، نگاهش را برای تحقق عدالت از رفتار و کردار عوام فریبانه و وعده های پوچ و توخالی حکومتگران نمی گیرد. چشم او برای دادخواهی، به چانه زنی های مکرر و بی فایده با بالایی ها دوخته نشده است. نگاه او به پایین است، به درد و رنج معلمان است، به شان و منزلت له شده ی آنان و به بازنشسته های کارگر و معلم دردمندی است که برای لقمه نانی آخرین سالها و روزهای عمرشان را با مسافر کشی در خیابانهای آلوده و مرگ آور شهرهایی چون تهران سپری میکنند.
چشم او به دانش آموزان جزغاله شده شین آباد، مدارس کپری و آموزش و پرورش ویران شده ای است که هر ساله صدها هزار کودک و نوجوان و جوان را از چرخه تحصیل محروم و آواره خیابانها میکند. او نگاهش را برای حرف زدن، ملاقات با همکاران در سطح کشور و دیده شدن و ایستادن در برابر ستم از تباهی یک جامعه هشتاد میلیونی، استیصال و درماندگی آنان برای گذران زندگی، له شدن انسانها، بی افقی میلیونها جوان آماده ی بکار و نابودی و اضمحلال آینده ی فرزندان ما کارگران و زحمتکشان میگیرد.
اسماعیل و اسماعیلها آنگاه که ظلم وستم بیداد میکند چیزی برای از دست دادن ندارند. برای آزادی اسماعیل، برای آزادی کارگر زندانی بهنام ابراهیم زاده و برای برداشته شدن اتهامات امنیتی از پرونده های فعالین صنفی مدنی باید همچون اسماعیل به میدان آمد.
جعفر عظیم زاده – دوم آذر ماه 1395
در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر