۱۳۹۵ آذر ۵, جمعه

زندانیان شب تا صبح از سرما می لرزند

#حقوق بشر #ایران -زندانیان شب تا صبح از سرما می لرزند



زندانیان زندان رجایی شهر و اوین و همچنین زندانهای دیگر در زمستان سرد٫بدون امکانات و گرمایش از سرما می لرزند.
صدای آنان باشیم 

به همین مناسبت سروده ای از یک شاعر معاصر که خود نیز مدتی در زندان اوین محبوس بوده را بخوانیم.


‍ ‍ سرد نیست 
مگر  بی خانمان بوده ای ؟
سرد نیست 
مگر کارتن خواب بوده ای ؟
سرد نیست 
بفهم فقط کمی سرمای تن را
سرد نیست 
مگر بچه ی کار بوده ای ؟

سرد نیست 
مگر سال ها زندانی شده ای ؟
سرد نیست 
مگر کودکی سر ِ راهی شده ای ؟
سرد نیست 
بفهم فقط کمی سرمای تن را
سرد نیست 
مگر دختری فراری شده ای ؟

سرد نیست 
مگر بی رمق دست را "ها" کرده ای ؟
سرد نیست 
مگر کف ِ خیابان را امتحان کرده ای ؟
سرد نیست 
بفهم فقط کمی سرمای تن را
سرد نیست 
مگر هر گوشه خود را جا کرده ای ؟

سرد نیست 
اما اگر هیچ دم نزنی سرد است 
سرد نیست 
اما اگر کاری نکنی سرد است 
سرد نیست 
بفهم فقط کمی سرمای تن را
سرد نیست 
اما اگر دست نجنبانی سرد است....


فریبرز کاردار

در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر