محمدرضا پورشجری
«هيچ وقت نخواهي فهميد كه اينها با ما چكار ميكنند»
یادداشتی منتشر شده در صفحه فیسبوک میترا پور شجری دختر محمدرضا پورشجری وبلاگ نویس زندانی که در هفتمین روز اعتصاب غذا میباشد.
به اندازه تمام دنيا دلگيرم...
امروز يك هفته شد كه بابام در اعتصاب غذاست و هيچ اطلاع دقيقي از وضعيتش ندارم ...
هيچ كس در اين دنيا جز من حالش را درك نميكند، اينكه تحت چه فشاري حاضر شد دست به اين اقدام بزند وقتي هميشه با اين روش اعتراض مخالف بود، به قول خودش: "كارد به استخوانم رسيده و ديگه تحمل اين شرايط را ندارم"، وقتي بهش اعتراض كردم كه اين چه كاري قوي باش ميميري با اين همه بيماري: پوزخندي بهم زد و گفت: "هيچ وقت نخواهي فهميد كه اينها با ما چكار ميكنند، اگر ميدانستي چه بلاهايي تا الان سرم درآوردند اينطور نميگفتي قوي باش!" و من فقط خفه شدم از خجالت و گفتم هر تصميمي بگيري من تا زنده ام حمايتت ميكنم و در كنارت هستم.
در اين يك هفته با خيلي ها در مورد وضعيت پدرم حرف زدم و درخواست كمك كردم، ضمن تشكر از دوستاني كه تا الان حمايت كردن، برخي از اطرافيان طوري برخورد ميكنند كه اينگار پدرم براي تناسب اندام و تفريحي چند روزي خواسته تنوعي در شرايط يكنواخت زندان بوجود بياورد و اعتصاب كرده و به انفرادي رفته!!! برخي ديگر منتظرند زمان بگذره و موضوع داغتر بشه و بعضي هم كه اصلا نمي ببينند يعني وقت ندارند ببينند....
شكوه اي نيست رسم زندگي همين است، يكي دارد براي آزادي خواهي با جانش بازي ميكند و به پيشواز مرگ ميرود، ماهم بايد روند زندگي روزانه خودمان را طي كنيم، فقط همين، هر كس به درد خودش گرفتارست.
مرهمي براي فرياد بغضم نيست، خفه كننده شده،
به اندازه تمام دنيا دلگيرم......
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر