صبح روی گذشته پنجشنبه 11 آذر 95 مادر مرتضی مرادپور جهت تسلیم لایحه ای مبنی بر برحق بودن خواسته مرتضی مرادپور به داداستان عمومی و انقلاب تبریز و شعبه 4 تجدیدنظر استان مراجعه می کند .آنها برای بررسی این لایحه خواستار پرونده قضایی می شوند و چون پرونده این زندانی سیاسی در دست شعبه 11 اجرای احکام بود، از وی می خواهند تا از رئیس این شعبه ارسال پرونده به نزد دادستان جهت بررسی را بخواهد.
اما رئیس این شعبه به بهانه اینکه برای این کار دستور مستقیم از طرف دادستان لازم است و من نمی توانم پرونده را به شما تحویل بدهم، از این کار طفره می رود که متعاقبا مادر ایشان مجبور می شود دوباره نزد دادستان برگردد تا وی دستور این کار را صادر کند. وی پس از مراجعه دوباره به شعبه 11 برای ارجاع پرونده، با رفتار توهین آمیز رئیس این شعبه مواجه می شود. مادردر مقابل این رفتار توهین آمیز می گوید که من اجازه نخواهم داد که شما فرزندانی را که من با خون دل بزرگ کرده ام و به وجود آنها افتخار می کنم را از من بگیرید. رئیس شعبه در پاسخ مادرمرتضی مرادپور می گوید: مشخص است چه فرزندانی به بار آورده ای، آن از یکی پسرت که در اهر و کلیبر دستگیر شده و این از مرتضی! به این فرزندان افتخار می کنی، اگر پرونده این دو نفر در سال 88 دست من می رسید اول از همه یک گلوله وسط پیشانی ات خالی می کردم که چنین فرزندانی به بار آورده ای.
این تهدید با اعتراض مادر روبرو می شود که با رفتار تهاجمی دادستان از سربازان می خواهد که مادر را از اتاق بیرون کنند.
لازم به ذکر است که مرتضی مرادپور از تاریخ ۴ آبان ماه در اعتراض به بی قانونی در پرونده و عدم آزادی اش دست به اعتصاب غذا زده و هم اکنون در زندان مرکزی کرج در تبعید است.
در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر