ختم چرخه ی اعتصاب غذا در زندانها، مستلزم مبارزه ای متحدانه برای پایان دادن به امنیتی کردن فعالیتهای صنفی و سیاسی است.
63 روز،62 روز، 55 روز و 20 روز به ترتیب از اعتصاب غذای آرش صادقی، مرتضی مرادپور، علی شریعتی و سعید شیرزاد گذشت. این جوانان و همه فعالین صنفی و سیاسی زندانی هیچ جرمی مرتکب نشده اند. آنان نه سلاح بدست گرفته اند، نه اختلاسهای میلیاردی کرده اند، نه صاحبان حقوقهای نجومی اند، نه رانت خوار بوده اند و نه حتی با براه انداختن تظاهراتی هزاران نفره و یا چند صد نفره در خیابانها باعث ایجاد راه بندانی کوچک شده اند.
آنان فقط حرف زده اند، کار نوشتاری کرده اند و حداکثر با حضور در فضای رسانه ای ابراز عقیده کرده و در جمع های محدودی خواستهایی انسانی را مطرح نموده اند. اینها تمام آن فعالیتهایی است که این انسانهای شریف بدلیل انجام آنها به زندانهای طویل المدت از 5 تا 21 سال محکوم شده اند. فعالیتهایی که امروزه در هیچ جای دنیا از پیشرفته ترین تا عقب مانده ترین ممالک (به استثنای دو - سه کشور همچون عربستان) و حتی در کشورهایی همانند عراق و افغانستان که دولت هایشان درگیر جنگ داخلی هستند نه تنهاهیچ انسانی بدلیل آنها مورد بازداشت و محکومیت قضائی واقع نمیشود، بلکه حتی مورد بازخواست نیز قرار نمی گیرد.
اما اینجا در ایران، اگر کارگران و معلمان و دیگر زحمتکشان نان میخواهند، اگر خواهان آموزش و تحصیل استاندارد و رایگان میشوند، اگر امنیت شغلی می خواهند، اگر به پدیده کار کودکان و هزار و یک معضل اجتماعی دیگر معترض میشوند، اگر در اعتراض به ماهها عدم پرداخت دستمزد زیر خط فقر دست به اعتراض میزنند، اگر دست به جمع آوری امضا برای افزایش مزد میزنند، اگر علیه حکم اعدام حرف میزنند، اگر اقدام به ایجاد تشکلهای مدنی و صنفی برای برخورداری از قدرت جمعی در دفاع از حقوق انسانی شان میکنند، اگر خواهان رفع تبعیض از اقلیتهای قومی و مذهبی میشوند، اگر برابری حقوق زن و مرد را مطرح میکنند، اگر خواهان آزادی زندانی سیاسی میشوند، اگر در دانشگاه به عنوان دانشجو دست به نقد سیاسی میزنند، اگر به احکام ظالمانه و حکم شلاق معترض میشوند، اگر به فروپاشی اقتصادی و نابودی رودخانه ها و دریاچه ها و به یغما رفتن ثروتهای اجتماعی اعتراض میکنند و اگر حتی خواهان نفس کشیدن و زیستی شرافتمندانه می شوند بلافاصله با دستگاه عریض و طویل قضائی و امنیتی مواجه، و به دلیل طرح چنین سطحی از خواستها و مطالبات انسانی شان به "اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور" متهم و به زندانهای طویل المدت محکوم و بر این بستر به اعتصاب غذا و تحمیل شکنجه ی ناشی از گرسنگی کشانده میشوند.
مردم آزاده ایران
جوانانی که امروز در زندانهای کشور دست به اعتصاب غذا زده و در معرض شکنجه ی وحشتناک ناشی از گرسنگی قرار گرفته اند، نه اولین اعتصابیون در زندانها و نه آخرین آنها خواهند بود. این چرخه ی مرگ و شکنجه در زندانهای کشور، مولود نگاه امنیتی حکومت به شهروندان یک جامعه هشتاد میلیونی و امنیتی کردن اعترضات بر حق صنفی و سیاسی آنان است.
این جوانان و کسانی همچون آیت الله نکونام و محمد علی طاهری در اعتراض به پرونده سازیهای واهی و امنیتی، لب بر غذا فرو بسته و آرش صادقی، مرتضی مرادپور و علی شریعتی به دردناکترین شکلی در آستانه از دست دادن جان خویش قرار گرفته اند. اما علیرغم این فاجعه بزرگ، دولت و قوه قضائیه و نهادهای امنیتی نه تنها توجهی به خواستهای بر حق آنان ندارند بلکه در انتظار به تسلیم کشاندن این جوانان از طریق طولانی کردن و تشدید شکنجه ناشی از گرسنگی و حتی مرگ آنان هستند.
در برابر چنین رویکرد فاجعه باری از سوی حکومت گران، این ما کارگران، معلمان و عموم مردم ایران هستیم که با اعتراضات متحدانه خود میتوانیم به فاجعه ای که در حال رخ دادن در حق فرزندانمان است پایان دهیم و دولت و قوه قضائیه و نهادهای امنیتی را وادار به تن دادن به خواستهای بر حق این زندانیان و توقف فوری امنیتی کردن فعالیتهای مسالمت آمیز صنفی و سیاسی بکنیم.
باید بدانیم برای نجات جان جوانان مسئول و آگاه و برومندمان در زندانهای کشور، فردا دیر است.
جعفر عظیم زاده – 6 دی ماه
در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر