#حقوق_بشر #ایران - بعنوان شاهد حرف می زنم
به گزارش کانون حقوق بشری نه به زندان نه به اعدام؛ به نقل از هرانا زندانی سیاسی بند زنان زندان اوین؛ خانم مریم اکبری منفرد در نامه ای به سفرای بازدید کننده از زندان اوین که اخیرا از این زندان بازدید کردند می نویسد: بعنوان شاهد حرف می زنم.
به سفرای محترم آقای اکتایتو تلمیودین سفیر محترم اندونزی, آقای ژوان کوتریا سفیر محترم پرتغال و دیگر سفرای محترم؛
برای تمامی کسانی که قلبشان برای انسان و انسانیت می تپد, برای ارزشی فراسوی مرزهای جغرافیایی.
به عنوان شاهد حرف می زنم. شاهد روزهای ناتمام و دهشتناک شهرری و گوهردشت و اوین, جایی که نفس یاری نمی رساند. سوله های تاریک و سقفی بلند بدون پنجره و روزنه و نور طبیعی؛ سوله هایی مملو از دود سیگار با دویست نفر جمعیت در هر سوله با ازدحام سرو صدا و بهم ریختگی اعصاب و روان زندانیان , “به قهقرا رفتن انسان و انسانیت را من با چشم های خویش شاهد بودم.”
شاهد لحظه های پرتلاطم. چشمهای خشمگین زندانیان و باتوم های گارد ویژه زندان بر تن رنجور زنان و دخترکان بیچاره. شاهد دعوا برای غذا و نان در سالنی به نام سالن غذا خوری که از طرف زندانیان به سالن کتک خوری تغییر نام یافته بود. غذایی که به عنوان جیره به زندانیان داده می شد آنقدر کم و اندک بود که زندانیان گرسنه غذاهای پس مانده در ظرف ها و غذاهای ریخته شده بر روی زمین را جمع می کردند و لحظه ای بعد پرتاب سینی ها غذا و صندلی و دعوا بر سر همان غذای پس مانده.
کف کثیف و آلوده ی سالن غذاخوری که هرروز چندین نفر نقش زمین می شدند. شاهد دخترکان زیبایی که چگونه قربانی جرم خودساخته رژیم (ارتباط نامشروع) شده بودند. من خویش دختر ۱۱ ساله ای را دیدم که برای تنبیه از کانون اصلاح و تربیت کودکان به زندان (تبعیدگاه گوهردشت) تبعید شده بود. دختر ۱۱ساله ای که جرمش اعتیاد به موادمخدر بود. حال گمان می کنید که این دختر کوچک در زندان گوهردشت در کنار جمع کثیری از محکومان خطرناک چه چیزهایی خواهد آموخت.
من شاهد به باتلاق کشیده شدن دختران و زنانی بودم که به آنچه بر سرشان آمده بود گردن نهاده بودند و برای ۱۵ دقیقه تلفن و یا چند روز مرخصی انجام می دادند آنچه را که زندانبانان می خواستند.
شاهد دخترکان و زنانی که واژه واژه ظلم و جور رفته بر آنان از روی چهره ی زیبایشان نمایان بود. دختران و زنانی که بارها سنگینی طناب دار را دور گردن خود احساس کرده بودند. زنان و دخترانی که سالهای سال زیر حکم اعدام نفس می کشیدند و حال حدس بزنید هر روز در انتظار مرگ بودن چه احساسی دارد.
به عنوان شاهد حرف میزنم. شاهد تلاش های بسیار برای وارونه نشان دادن واقعیات, برای تکذیب خبرهای سایت ها و گزارش ها از نقض فاحش حقوق بشر در زندان های ایران, انتقال تعدادی از زندانیان به بند های امنیتی زندان اوین و مکان دیگر هنگام حضور سفرای محترم در تاریخ چهاردهم تیرماه ۹۶ در زندان اوین حجتی محکم برای وضعیت اسفناک زندان های ایران می باشد.
آقایان سفرای محترم که از دیده های خود شگفت زده شده بودید آنچه را که شما مشاهده کرده بودید صورت بزک کرده زندان های این حاکمیت اسلامی بود. زمانی که تصویر نشست شما را در روزنامه ها دیدم در لحظه آرزو کردم ای کاش آن درختان بلند و سرسبز که شماها در پناه سایه هایشان ساعاتی را به گپ و گفتگو گذراندید توان سخن گفتن داشتند و می گفتند از لحظه ای که تنها یک نهال بودند تا به امروز شاهد چه صحنه هایی بوده اند.
من در زندان شهرری شاهد بودم زندانیانی که زیر حکم اعدام هستند عاجزانه از خانواده هایشان خواهش می کردند که به قضاتشان بگویند حکم اعدام آنها را هرچه زودتر اجرا کنند, نه , آرزوی ماندن در زندان را نداشتند.
دیوارها بلندتر می شوند و میله ها نزدیک تر, گرمای نفس هایم را روی صورتم احساس می کنم. آری من به عنوان کسی که در آستانه هشتمین سال حبس ام می باشم هر روز و هرلحظه شاهد به افول رفتن سلامت جسمی هم بندیانم به خصوص خانم مهوش شهریاری که در آستانه دهمین سال حبسش می باشد و دیگر هم بندیانم که اینک بیرون از زندان می باشند از جمله خانم کبری بنازاده, ناهید ملک محمدی, مطهره بهرامی و …
در میان این برزخ در حصار میله ها و شرایط غیر انسانی بوده ام.
در کانال تلگرام نه به زندان نه به اعدام خبرهای ما را دنبال کنید
#اوین #زندان #بند زنان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر